مملکت معتاد می‌خواهد چکار؟!/چه فرقی می کند نامش گرمخانه باشد یا مددسرا؟

زهره حاجیان:حالا دیگر شده اند سوژه  یک همه  خبرها و گزارش هایی که در روزنامه ها و صدا و سیما پخش می شود .همین مردانی  که بیشتر شهروندان  گاهی با تنفر و انزجار از کنارشان عبور می کنند و گاه زیر لب غرولندی و حتی ناسزایی نثارشان ی کنند بی اعتنا  به فکر تهیه لقمه نانی تا  کمر در سطل های زباله شهر داری خم شده اند و یا به فکر سرپناهی برای سر کردن شب هایی که  بس ناجوانمردانه سرد است .

به گزارش ایسکانیوز دیگر برایمان عادت شده که ببینیمشان انگار که همه جا هستند در گوشه و کنار شهر زیر پل ها ،بناهای متروکه ،خانه های مخروبه و ...هر روز می‌بینمشان و یادمان می‌رود این مردان سر در گریبان فرو برده همین هایی که دستانشان از سرما ذق‌ذق می‌کند وهمه هویت و بودنشان با تلنگری فرو می‌ریزند، روزی با صلابت و مقتدر سرپرست خانه ای بوده اند و ستون خانه ای و... اما حالا که شب ها و سرما زودتر می رسد منتظرند ساعت 6 شود و درهای مراکز و مددسراها باز شود و گرمای بخاری های غول پیکر بزند به صورتشان و هرم گرما سرمای چندین ساعت آوارگی را آرام کند .

اگر بتوانید سرمای بی پیر را تحمل کنید و در کوشه یکی از این مددسراها چند ساعتی بایستید با صحنه های مشترکی روبرو می شوی که فقط بازیگرانش فرق می کند یکی جوان ، یکی پیر، یکی بیمار که بخت با او یار نیست و در این مددسراها هم راهشان نمی دهند خمیده و ناتوان قدم‌های بلند برمی‌دارند تا پس از یک روز پرسه‌زدن در خیابان‌ها و خم‌شدن در سطل‌های زباله مکانیزه خود را به مکان امنی برسانند.

چه فرقی می کند نامشان چه باشد؟

به جز گرمخانه های بزرگ بهمن، خاوران و مددسرای شهید دوران که فرامنطقه‌ای هستند، مددسرای رازی یکی از 19 مددسرایی است که در تهران احداث شده و از ساعت 6 تا 10 شب میزبان کارتن‌خواب‌هاست اما اینجا فقط افرادی پذیرش می‌شوند که اعتادشان را ترک کرده و جایی برای اسکان نداشته باشند هر چند مسئولان مددسرا که خودشان هم روزی در دام اعتیاد گرفتار بوده اند نمی توانند کاملا مطمئن باشند که مراجعه کندگان اعتیاد ندارنداما بنا را می گذاغرند بر صدق گفتار آنها و راهشان می دهند اما کاملا مراقب اند که در مددسرا به هیچ عنوان مواد مصرف نشود .

فرقی نمی کند نامشان چه باشد دراصطلاح عوام کارتن‌خواب نام گرفته‌اند و آنهایی که به این مددسرا مراجعه می کنند باید اول به طبقه پایین بروند و حمام کنند و لباس راحتی بپوشند.

مددسرای رازی برعکس تصوری که از گرمخانه های بزرگ در ذهن ما نقش بسته اصلا بزرگ نیست.به گفته مسئولان مددسرا اینجا دو باب مغازه بود که بالای سرویس‌های بهداشتی ساخته شده بود تا هزینه‌های حفظ و نگهداری ازسرویس‌های بهداشتی عمومی که به دستور شهردار تهران ساخته شده بود را تامین کند که با استفاده نشدن از آن تبدیل به مکانی برای تجمع معتادان و استفاده مواد شده بود و با همت اداره آسیب‌های اجتماعی شهرداری منطقه 11 بازسازی و تبدیل به مددسرا شده است.

برای غلامرضای 53 ساله که 8 فرزند و 5 داماد و 9 نوه دارد، فرقی نمی‌کند نامش مددجو باشد یا رهپو؟ به نظرخودش او مردی است که به پیشنهاد همسرش زار و زندگی و خانه و مغازه را در اهواز جا گذاشته و به کرج کوچ کردند و غربت به آنها نساخت و از نظر همسرش او مرد معتادی بدل شد که نمی‌توانست هزینه زندگی را تامین کند و از دو سال و نیم پیش از او جدا شد. حالا غلامرضا تمام این مدت را بیرون از خانه یا درمسافرخانه‌های درجه 3 و یا درگرمخانه‌های شهرداری می‌گذراند. غلامرضا که لهجه جنوبی و چهره ای سیاه دارد حسرت از دست دادن تعمیرگاه موتورسیکلت‌اش دراهواز و زندگی خوبش در کنارهمسر و 8 فرزند برایش کافی است که کمتر با دیگر همدردانش حرف بزند و مرتب سرش را زیر پتوی گلبافت مددسرا پنهان می کند.

کارشناس مسئول اداره آسیب‌های اجتماعی شهرداری که سال‌هاست در حوزه آسیب‌ها کار کرده معتقد است که باید کرامت انسانی کسانی که درگیر اعتیاد یا آسیب‌های دیگر اجتماعی هستند حفظ شود و به چشم یک انسان به آنها نگاه شود. نگاهی که به نظر او بسیاری از افراد جامعه از آنها دریغ می‌کنند. محمود سپاهیانی می‌گوید: خدمات این مددسرا بر اساس دستورالعمل و قراردادی که امضا شد به عهده موسسه طلوع بی‌نام و نشان‌هاست و کارنظارت را مدیران و معاونان شهرداری انجام می‌دهند و هرشب براساس لوح تنظیم‌شده‌ای با اشتیاق در ساعت‌های مختلف شب به مددسرا سرکشی می‌کنند.

ورود بیماران ممنوع

مددسرای رازی دوطبقه و 120 متر مساحت دارد و دارای یک اتاق رهایی که مددجویان بهبودیافته‌ها در آن اقامت دارند و یک اتاق آرامش که مخصوص افراد مصرف‌کننده مواد است و 30 نفر اعضای ثابت آن هستند.

سهراب یوسفی، مدیر مددسرا می‌گوید: ظرفیت اینجا 40 نفر است که در 20 تخت دوطبقه اقامت دارند و امکانات اینجا تلویزیون، یخچال، حمام و سرویس‌های بهداشتی است اما از آنجا که فضا کوچک است و امکان خوابیدن روی زمین مانند گرمخانه‌های دیگر وجود ندارد بیشتر از 40 نفر نمی‌توانیم پذیرش کنیم.

اسم مددجویان به محض ورود ثبت می‌شود اما نمی توانند وارد شوند هر چقدرهم هوا سرد باشد باید بلافاصله به طبقه پایین بروند، لباس‌های کثیف خود را در کمد مخصوص خود بگذارند ،حمام و اصلاح کنند و با لباس فرم یکدست به سالن بیاید و پس از خوردن شام و چای روی تخت‌های خود استراحت کرده و فردا پس از صرف صبحانه بیرون بروند و 6عصر بعد به مددسرا برگردند.

مدیر مددسرا می گوید:همه مصرف‌کنندگان مواد و بهبودیافته‌ها نمی‌توانند از خدمات مددسرا استفاده کنند افرادی که بیماری دارند یا زخم‌های باز روی بدنشان دارند و یا بیماری‌های پوستی دارند پذیرش نمی‌شوند چراکه بیماری آنها به دیگران هم منتقل می‌شود و آنها را بیمارمی‌کند.

امان از بیکاری

مهم‌ترین مشکل مددجویان اشتغال است و بیشتر آنها بیکار هستند. کارشناس مسئول اداره آسیب‌های اجتماعی شهرداری با بیان این مطلب می‌گوید: متاسفانه بیشتر افرادی که مواد را ترک می‌کنند هم از طرف خانواده و جامعه پذیرش نمی‌شوند و به دلیل عدم جامعه پذیری دوباره به مواد برمی گردند و به اصطلاح خودشان لغزش می‌کنند و دوباره مواد می‌زنند.

سپاهیانی تاکید می‌کند: برهمین اساس آموزش و کارآفرینی و اشتغال این افراد بسیار مهم است چرا که با داشتن شغل، اعتماد به نفس و خود اتکایی و جامعه پذیری آنها بیشترمی‌شود و سالم به جامعه برمی‌گردند.

مددجوها 24 تا 60 ساله هستند

بر اساس پرونده هایی که روی میز ورودی قرار دارد میانگین افراد مراجعه‌کننده به مددسرا 35 سال است و افراد 24 تا 60 ساله در مرکز پذیرش شده‌اند و بیشترین افراد بین 35 تا 45 سال سن داشته‌اند. میانگین تحصیلات افراد مقطع راهنمایی است و افراد با سواد اول و دوم ابتدایی تا دیپلم در این مرکز اقامت دارند البته افراد بیسواد و دارای مدرک کارشناسی و بالاتر هم به مرکز مراجعه می‌کنند و اکثرمراجعه‌کنندگان از همسران خود جداشده و متارکه کرده‌اند.

سپاهیانی تاکید می‌کند: بر اساس آمارهای منتشرشده 15 هزار کارتن‌خواب داریم که 10 درصد آنها را زنان تشکیل می‌دهند و به لحاظ فیزیک بدنی و شرایط خاص زنان بیشتر مورد تعرض و تهدید و زورگیری قرارمی‌گیرند.

او در مورد کودکان و نوجوانان کارتن‌خواب می‌گوید: از تعداد این گروه، آماری در دست نیست اما بدون شک تعداد آنها کم است چرا که کودکانی که در خیابان کارمی‌کنند شب‌ها به خانه یا یک سرپناه عمومی برمی‌گردند.

سپاهیانی تاکید می‌کند: کودکان با توجه به شرایط ویژه خود از آسیب‌پذیری بیشتری برخوردارند و شناسایی و جذب آنها باید جدی گرفته شود چرا که یک کارتن‌خواب بزرگسال آسیب‌ها را دیده اما کودکان و نوجوانان در معرض خطر هستند.

کاش می گذاشتند نوه ام را ببینم

حمیدرضا 50 ساله غمگین‌تر از آن است که در نگاه اول بتواند صحبت کند. بیشتر سرش را پایین می‌اندازد و می‌گوید: یک سال است از خانواده‌ام خبر ندارم شنیده‌ام. دخترم صاحب پسری شده اما دستم خالی است و نمی‌توانم برای نوه‌ای که ندیده‌ام و اسمش را هم نمی‌دانم کادویی بخرم.

آرزویش دیدن نوه‌اش است اما از صبح تا شب دنبال کار گشتن نتیجه‌ای نمی‌دهد. به قول خودش چه کسی به او با آن لباس‌های کثیف کار می‌دهد؟ حمیدرضا دیپلم‌ردی است و ترخیص کار گمرک بوده اما حالا حاضر است هر کاری انجام دهد حتی پخش کارت اما کسی به او کار نمی‌دهد. او از مسئولان می‌خواهد به این گروه که زندگی خود را به هر دلیل از دست داده‌اند رسیدگی کنند و می‌گوید: از آن بالاها به ما که سرخورده و مستاصل هستیم هم نگاه کنید.

کارتن‌خواب‌ها از مشکلاتشان می‌گویند

داستان اکبرصحرایی که متولد 57 است با دیگران فرق می‌کند. او پسر ساده و تنهایی است که به توصیه و اصرار پدر ومادرش جرم برادرش را گردن می‌گیرد و به 15 سال حبس محکوم می‌شود.اکبر با لهجه شیرین زنجانی می‌گوید: وقتی برای دستگیری برادرم آمدند مادر و پدرم که در قید حیات بودند گفتند تو مجردی و برادرت زن و بچه دارد. تو جرم او را گردن بگیر من قبول کردم اما اگر می‌دانستم که به 15 سال حبس محکوم می‌شوم و بعد از 8 سال که آزاد می‌شوم پدر ومادرم فوت می‌کنند و برادر و خواهرانم مرا به خانه‌شان راه نمی‌دهند این کار را نمی‌کردم. اکبرمی‌گوید: به رئیس زندان التماس کردم مرا آزاد نکند حتی حاضر بودم در مقابل داشتن جا سرویس‌های بهداشتی زندان را بشویم اما قبول نکرد، حالا آواره‌ام آواره و تنها و غمگین.

مملکت معتاد می‌خواهد چکار؟!

نام خانوادگی حسین، دانشجو است اما او نه‌تنها دانشجو نیست که اصلا سواد ندارد و به زحمت می‌تواند نام خود را بنویسد. او که درمترو کمربند می‌فروشد و برای ترک اعتیادش متادون می‌خورد، می‌گوید: روزی کارگاه خیاطی و 15 کارگر داشتم. حالا متارکه کرده‌ام و شرمنده سه دخترم هستم که با مادرشان زندگی می‌کنند و من آرزوی مرگ دارم مملکت معتاد می‌خواهد چکار؟ محمدعلی و ابراهیم هر دو شاطرنانوایی هستند.

محمدعلی از روستای قلعه‌جوق سپاه منصور زنجان و ابراهیم از روستای جیران دراق هشترود به تهران آمده و نانوایی می‌کنند و اگر هزینه اعتیادشان بگذارد، مبلغی را برای خانواده‌شان می‌فرستند و شب‌ها در گرمخانه می‌مانند. علیرضا، حسن، محمد، اسماعیل و مرتضی هر کدام حرف‌هایی دارند که بوی غم و درد می‌دهد و همه منتظر اقدام مسئولان برای حل معضل اعتیاد و مشکل کارتن‌خواب‌ها هستند.

105105

کد خبر: 587990

وب گردی

وب گردی