به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، لازم نیست که خبرگزاری ها ادعا کنند، فقط کافی است طی چند روز اخیر مسیرتان به نمایشگاه کتاب افتاده باشد و شلوغی آن را از نزدیک مشاهده کنید، هر چقدر هم که بگویند گرانی کتاب یا افزایش قیمت کاغذ باعث شده است خرید کتاب در این نمایشگاه کاهش پیدا کند، باز هم دانشجویانی هستند که به امید تهیه کتب درسی و کمک درسی خود با چند درصدتخفیف منتظر نمایشگاه مانده و از شهرستان های مختلف به مصلی امام خمینی(ره) آمدهاند.
قصه گرانی کتاب هم سری دراز دارد؛ کتاب که گران شود، بازار جزوه و کتاب دست دوم نیز حسابی داغ می شود و داغی این بازار برابر است با کاهش خرید کتاب های نو که در ادامه، کاهش تیراژ انتشارات را به دنبال دارد.
نامش رضا بود، رضا خندان! به دلیل اینکه خنده یک لحظه از روی لبش نمی رفت، دانشجوی ترم ۵ پزشکی یکی از دانشگاه های دولتی بود. در اولین روز برگزاری سی و دومین نمایشگاه بین المللی کتاب بحثی میان من و او شکل گرفت که مرا متعجب کرد. رضا میگفت که اکثر کتاب های درسی آن ها، مرجع و به زبان انگلیسی است و هزینه آن بالاست؛ اما هر دانشجو لازم است چنین کتاب هایی را داشته باشد تا در مواقع لازم به آن ها مراجعه کنند.
نکته تعجب برانگیز حرف های او مربوط به بخشی است که ادعا می کرد حدود دو سوم همکلاسی هایشان ترجیح می دهند دست دوم این کتاب ها را تهیه می کنند و به همین دلیل فروش این کتاب ها در نمایشگاه کتابرونق چندانی ندارد. همین جمله رضا کافی بود که سری به خیابان انقلاب بزنم تا ببینم نمایشگاه کتاب تاثیری بر فروش کتاب دست دوم داشته است یا خیر.
5 هزار تومان بیشتر بده؛ کتاب نو بخر!
در نگاه اول خیابان انقلاب، همان خیابان انقلاب همیشگیست؛ کنار خیابان مردان پیر و جوان بنر در دست گرفته اند و سعی می کنند دانشجویان را برای خرید پایان نامه ترغیب کنند، دست فروشان هم در گوشه ای مشغول پهن کردن بساطشان هستند؛ اگر کمی بیشتر دقت کنید، خلوتی خیابان به چشمتان می خورد، خلوتی مغازه های کتاب فروشی به وضوح مشاهده می شود و خبری از رفت و آمدهای همیشگی نیست، احتمالا این رفت و آمدها به جای دیگری از تهران بزرگ منتقل شده است، به مصلی امام خمینی (ره) یا بهتر بگویم سیودومین نمایشگاه بین المللی کتاب.
مردی ۴۲ ساله درطبقه دوم مغازه ای مشغول به کار است که کتاب های دست دوم دانشگاهی و تست کنکور می فروشد و جز من تنها یک مشتری دارد، در این موقع سال، کنکور و امتحانات مقابل روی دانش آموزان و دانشجویان است و معمولا در مغازهها جای سوزن انداختن نیست. جلوتر میروم؛ سعی می کنم بیشتر به کتاب های چیده شده در قفسه توجه کنم تا قیافه مرد عبوسی که پشت دخل مغازه نشسته و بی حوصله به نظر میآید.
بعد از گذشتن چند دقیقه که گویا طاقتش سر آمده، با بی حوصلگی می پرسد: «چی میخوای خانم؟» و به سمت قفسه های کتاب میآید. به یاد یکی از کتاب های دروس تخصصی رشته ام می افتم که از قضا آن را در نمایشگاه کتاب دیده و از قیمت آن خبر دارم. نام کتاب را می گویم. طلبکارانه پاسخ میدهد: «خب؛ نویسنده؟» نام نویسنده را به خاطر ندارم، جمله ای که در ذهنم آمده را بلند تکرار میکنم و بلافاصله یادم می آید که جلد کتاب نارنجی بود. به سمت قفسه دوم می رود و کتابی را از آخرین طبقه برمی دارد و به سمتم می گیرد و می گوید: « از اول بگو کتاب فلانی را می خوای خانم.»
کتاب را از دستش می گیرم و ورق می زنم. در گوشه های کتاب نکاتی یادداشت شده و برخی نوشته های کتاب نیز با ماژیک هایلایت شده است. قیمتش را میپرسم. می گوید: «10 هزار تومان، قیمت همین کتاب نو 18 هزار تومان است.» قیمت کتاب نو را دقیقا درست گفت؛ اما همین کتاب را می توان در نمایشگاه کتاب با 20 درصد تخفیف خرید، یعنی حدود 15 هزار تومان.
نمایشگاه کتاب روزی ما را بریده!
در گوشه ای از خیابان انقلاب، پیرمردی خمیده کتابهایش را مرتب روی زمین می چیند؛ در بساطش هر کتابی پیدا می شود، فلسفه، ریاضیات، کتاب درسی، هری پاتر و زندانی آزکابان؛ البته همگی دست دوم هستند! جلوتر میروم، لبخندی می زند و می گوید: «بفرما دخترم» کتابی را بر میدارم و ورق می زنم، می گویم خبرنگارم و می خواهم بدانم که نمایشگاه کتاب تاثیری بر فروششان گذاشته؛ آهی می کشد و می گوید: «نمایشگاه کتاب روزی ما را بریده است! من از صبح تا حالا حتی نتوانسته ام یک جلد کتاب بفرشم. ده روز تقریبا هیچ فروشی نداریم، ما هم عیالوار هستیم و باید اجاره خانه بپردازیم. کاش برای ما دست فروشان هم در نمایشگاه کاری کنند.»
فروش، کتاب دست دوم، روزی، اجاره، نمایشگاه کتاب، تخفیف، کار فرهنگی؛ همه و همه کلماتیست که مدام در ذهنم می پیچد و هم زمان صدای پیرمرد دورتر و آرام تر می شود.
انتهای پیام/