جلوس ترامپ بر تخت سرگشتگی

رئیس جمهور آمریکا با اظهارنظرهای غیرمتعارف و راهبردهای ناهمگون بیش از آنکه نشانگر یک رهبر سیاسی کارآزموده باشد یادآور کاراکتر «پادشاه دیوانه» سریال «بازی تاج و تخت» است.

به گزارش گروه بین الملل ایسکانیوز، «همه آن ها را بسوزانید همه آنها را بسوزانید» این بخشی از دیالوگ شخصیت پادشاه دیوانه خطاب به محافظانش در سریال بازی تاج و تخت است، پادشاهی که مقر فرمانروایش توسط شورشیان کنترل شده اما همچنان به دور از واقعیت بر رویابافی های خود تاکید دارد. این دیالوگ به یک باره نگاه نگارنده را به سمت و سوی موضع گیری های ناهمگون رئیس جمهور آمریکا در قبال ایران به ویژه در مصاحبه اخیر با «فاکس نیوز» و پیام توئیتری پس از آن، سوق داد.

پادشاه دیوانه که با موهای بور، چشم های سبز و قد بلند شناخته می شد به دلیل عدم تعادل روانی ناتوان از تصمیم گیری های قاطع بود و به طور مداوم در دوراهی انتخاب و رد کردن گرفتار می شد. اگر سریال بازی تاج و تخت یک روایت یا بازنمایی تخیلی از تاریخ باشد می توان تشابه های عجیبی در میان برخی از کارکترهای این سریال جذاب با شخصیت ها و گروه های سیاسی امروزی پیدا کرد. به نظر می رسد هم به لحاظ ظاهری و هم به لحاظ شخصیتی، «ایریس تارگرین» در قرن بیست و یکم در یک رهبر سیاسی حلول کرده است: «دونالد ترامپ» رئیس جمهور ایالات متحده.

ابهام و تردید یاران همیشگی رئیس جمهور

روسای جمهور کشورها و رهبران طراز اول جهان به طور کلی به عنوان شخصیت هایی قدرتمند و ثابت قدم شناخته می شوند که در تصمیم گیری و اجرای سیاست ها کمترین تردید را به خود راه می دهند، این در حالی است که دونالد ترامپ از سال 2016 تاکنون با موضع گیری های مبهم، تردیدهای راهبردی و تغییر اظهارنظرها نسخه غیرمتعارف از رهبری سیاسی نشان داده است.

ترامپ در آخرین از نمونه از فهرست طولانی رفتارهای ناهمگون و مبهمش در مصاحبه با فاکس نیوز هرگونه درگیری نظامی با تهران را مردود دانست اما دیری نپائید او در واکنش به موشک باران اطراف سفارت آمریکا در منطقه سبز بغداد در توئیتی ایران را به جنگ تهدید کرد و به یک باره چرخشی 180 درجه در سیاست های خود ایجاد کرد.

این دو موضع گیری نشان داد کاخ سفید راهبرد جامع و روشنی برای تعامل با ایران ندارد و مسائل تاکتیکی و فرعی نظر دونالد ترامپ را تغییر می هند. این درحالی است که کارشناسان براین باور هستند رئیس جمهور آمریکا در قالب رفتارهای روان پریشانه و سیاست های هیستریک با ایران تعامل می کند و چرخش در اظهارات ترامپ نیز این دیدگاه را تائید خواهد کرد.

اگرچه در این روزها سیاست یک بام و دو هوای ترامپ در قبال ایران به دستمایه طنز و نقد رسانه ها و رهبران سیاسی تبدیل شده است اما او در این زمینه کارنامه عریض و طویلی دارد و نمونه های بسیاری نیز در این باره وجود دارد. پیش از این رئیس جمهور ایالات متحده، از توافق‌نامه آب و هوایی پاریس خارج شده بود اما پس از چند ماه از انزوای آمریکا، در اقدامی غیرمترقبه از آمادگی خود برای بازگشت به این توافق بین المللی سخن به میان آورد.

همین مساله درمورد بستن دیوار مکزیک نیز نمود پیدا کرد. ترامپ به فاصله یک روز پس از آنکه گفته بود مکزیک یک سال برای بهبود وضعیت مرزی فرصت دارد از بستن مرزها با این کشور در عرض بیست و چهار ساعت خبر داد و سیاستمداران مکزیکی را در بهت فرو برد. این رفتارهای غیرمتعارف در پرونده های متعدد دیگری از جمله در برجام، تعامل با کره شمالی، روابط تجاری با چین، آینده ناتو .... نیز قابل ردیابی است. اما ریشه این مساله به چه چیزی باز می گردد آیا واقعیت های جهان جدید این مساله را به رئیس جمهور آمریکا تحمیل می کند یا دلایل روانشناختی-فردی و تجربه سیاسی نیز در این مساله نقش آفرینی می کنند؟

فهم ترامپ با سه کلید اساسی

ترامپ بیش از آنکه نماد یک سیاستمدار حرفه ای و کارآزموده باشد بیشتر در قامت یک رئیس جمهور فاقد تجربه اجرائی و سیاسی همراه با ضعف های روانشناختی ظاهر می شود. این مساله زمانی بغرنج تر می شود که وی، زندگی خود را بیشتر در عرصه تجارت طی کرده و بیش از آنکه با منطق های بازی سیاسی و اصول پیچیده دیپلماتیک آشنا باشد درصدد پوشش ضعف های سیاسی خود با استفاده از کارت اقتصادی است. بنابراین وی برای تعامل با جهان جدید چشم انداز روشنی در پیش ندارد و سیاست ایالات متحده را به عرصه آزمایش و خطای خود تبدیل کرده است.

به نظر می رسد در یک نگاه کلی و برای تحلیل سیاست های ترامپ سه عنصر شخصیت سیاسی غیر حرفه ای، ابهام در سیاستگذاری و بی ثباتی روانشناختی راه گشا خواهند بود. روند تعامل واشنگتن با ایران نیز از این قاعده کلی و کلان مستثنی نیست بنابراین در واکاوی سیاست های آمریکا در قبال تهران باید گوشه نگاهی به این کلیدهای اساسی داشته باشیم.

در این ارتباط دیدگاه دو کارشناس مسائل آمریکا را جویا شدیم تا از زاویه ای دیگر و با عینکی متفاوت دلیل سیاست ناهمگون ترامپ در قبال ایران را مورد مداقه قرار دهیم.

ترامپ با شعار مخالفت با جنگ های گذشته روی کارآمد و همواره از هزینه های نظامی آمریکا در عراق، افغانستان و سوریه انتقاد کرده است اما اکنون با کوبیدن بر طبل جنگ با ایران در یک مخمصه و تناقض جدی گرفتار شده است، این بخشی از اظهار نظرهای «دیاکو حسینی» تحلیلگر ارشد مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری بود. او معتقد است ترامپ در چنین شرایطی مایل نیست با ایران و یا هیچ کشور دیگری وارد جنگ شود و این کشور ظرفیت چنین ماجراجویی هایی را ندارد اما به خاطر ابهام در سیاستگذاری، کاخ سفید به طور مداوم در تله سیاست های ناهمگون گرفتار می شود.

در مقابل این دیدگاه، «امیر علی ابوالفتح» کارشناس مسائل آمریکا با تاکید بر احساسی بودن، خودشیفتگی شدید، تصمیم گیری های سریع و بدون برنامه و دمدمی مزاج بودن ترامپ معتقد است رئیس جمهور ایالات متحده در چند هفته گذشته میزان فشارهای خود را بر ایران افزایش داده است و همواره بر این مساله تاکید دارد که اگر ایران جنگ نخواهد آمریکا به هیچ عنوان قصدی برای ورود به جنگ ندارد. بنابراین شاهد نوعی از تداوم سیاسی در قبال ایران هستیم که در ظاهر بر حفظ چماق تاکید دارد اما در عمل تمایلی برای شروع جنگ ندارد.

سخن آخر

آمریکا پس از پایان جنگ سرد در قالب «نظام نوین» خود را به عنوان تنهای ابرقدرت جهان معرفی می کرد و شکست شوروی نیز این ادعای آنان را تقویت می کرد. اما تحولات سه دهه بعدی این را نشان می دهد که همزمان با افول قدرت آمریکا، قدرت رقبا نیز افزایش پیدا کرده است بنابراین اکنون آمریکا یگانه قدرت جهان جدید نیست و قدرت این کشور در حال افول است.

اکنون برخی ها در آمریکا برای تجدید عظمت این کشور تلاش می کنند و دونالد ترامپ نیز با شعار «اول آمریکا» در راستای همین دیدگاه روی کار آمد. با این حال دو مساله عمده مانع از تحقق رویای آمریکایی ها می شود. واقعیت های جهان جدید و ظهور بازیگران قدرتمند آمریکا را زمین گیر کرده، علاوه براین رهبری که درصدد بازگرداندن عظمت به این کشور است فهم دقیقی از جهان ندارد و با استراتژی های ناهمگون و مبهم تنها هزینه های اضافی را بر واشنگتن تحمیل می سازد.

کد خبر: 1005818

وب گردی

وب گردی