گروه دانشگاه ایسکانیوز، مجید فاضلی، رابطه ایران با غرب قدمتی تاریخی دارد و میتوان نشانههایش را تا دوران قاجار و حتی قبلتر از آن ریشهیابی کرد. اما آنچه مهم به نظر میرسد متضرر شدن ایران در ارتباط با غرب است. زیرا تاریخ نشان داده هرکجا ایران به طرفهای غربی دل بسته با بدعهدی آنها مواجه شده و نتوانسته به خواستههای خود دستیابد.
رکب آمریکا به مصدق
یکی از بزرگترین بدعهدی غرب درباره ایران به دوره مصدق برمیگردد. زمانی که نخست وزیر ایران در سودای ملی کردن صنعت نفت بود و در زمین روسیه و انگلیس تن به بازی نداد و روی به قدرت دیگری آورد. مصدق به آمریکا اعتماد و ارتباطاتی دوستانه را با آنها پیریزی کرد. اما این کشور در جواب اعتماد مصدق کودتایی را طرحریزی کرد که نهتنها دولت نخستوزیر را از میان برداشت بلکه ضربه سختی به سرنوشت ملت زد و باعث شد شاه مخلوع ایران دوباره بر مسند قدرت بنشیند. کودتای 28مرداد 1332 اولین نتیجه اعتماد به غرب را برای تاریخ معاصر ایران به وجود آورد.
اعتماد به غرب بار دیگر تکرار شد اما اینبار برای محمدرضا پهلوی. وی در کتاب خود با عنوان پاسخ به تاریخ نوشته است: «هنگامی که بریتانیا در 1968 قوایش را از شرق سوئز فراخواند با شادمانی بار حفاظت از خلیج فارس را به دوش گرفتم. برای ایفای وظایف جدیدمان ایران میبایست به یک قدرت درجه اول نظامی تبدیل شود که قادر به حفظ پایگاههایمان باشد. اعتماد داشتم به اینکه متحدان آمریکایی و بریتانیاییمان از این کوششها پشتیبانی میکنند. این اعتماد چقدر نابجا بود!»
غرب حتی به متحد قدرتمند خود در منطقه جنوب غرب آسیا رحم نکرد و نتوانست از او در تحولات انقلاب اسلامی حمایتی جدی به عمل آورد و او را بین مشکلاتش تنها گذاشت.
تجربه اول انقلاب در مذاکره
25 سال بعد از کودتای 28 مرداد زمانی که انقلاب ایران دست آمریکا را از کشورمان جدا کرد دوباره سناریو اعتماد به غرب در کشور کلید خورد. با روی کار آمدن دولت موقت ارتباط با آمریکا نه به طور رسمی اما در خفا پیگیری شد. اسدالله بادامچیان در کتاب خود با عنوان بررسی تحلیلی نهضت آزادی ایران آورده است: «بازرگان و نهضتیها، همواره در مواجهه با غرب و آمریکا چه پیش و چه پس از انقلاب، دچارترس و خودباختگی بودند و همواره سعی داشتند، محور حملات انقلابی شاه باشد؛ نه آمریکا و حتی پس از پیروزی انقلاب، با وجود مشاهده عجز آمریکا، همچنان دچار این ترس بودند و در صدد برقراری روابط دوستانه با آمریکا به سر میبردند تا جایی که کارتر در خاطرات خود، از تلاشها و همکاریهای بازرگان و کابینهاش با آمریکاییها یاد میکند.»
سرانجام اعتماد دولت موقت به آمریکا نه تنها نتیجهای برای کشور نداشت؛ بلکه باعث شد بعد از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا دولت موقت با صدور بیانیهای بلند بالا درخواست خود را برای استعفا اعلام دارد.
با این اوصاف بعدها دوباره تجربه تلخ اعتماد به غرب و مخصوصا آمریکا تکرار شد. زمانی که بوش پدر در آمریکا رئیس جمهور بود عدهای از آمریکاییها در لبنان گروگان گرفته شدند. بوش پدر در اولین گام برای رهایی گروگانها رو به ایران آورد. وی با خاویر پرز دکوئیار دبیرکل سازمان ملل متحد تماس گرفت و از وضعیت گروگانها ابراز نگرانی کرد و گفت: «میتواند امتیازهایی به ایران بدهد. البته تا جایی که لزومی به مواجهه مستقیم با آنها نباشد».
بعد از این دبیرکل سازمان ملل نیز جیانی پیکو را که از مشاورانش بود به ایران میفرستد. پیکو در جلسهای که با رئیس جمهور وقت ایران آیتالله هاشمی رفسنجانی داشت گفت: رئیسجمهور آمریکا تقاضا کرده که به آزادی گروگانهای آمریکایی در بیروت کمک کنید. البته این کمک بیاَجر نمیماند. هاشمی نیز پاسخ میدهد: «ما اولاً نمیدانیم این گروگانها در لبنان هستند یا خیر؟ اما اگر آمریکاییها حسن نیتشان را نشان دهند و مطمئن شویم جدی هستند و اگر کاری از دست ما ساخته باشد، هم بهخاطر لبنان و هم مسائل انسانی این کار را خواهیم کرد. اما بدین شرط که آمریکا در مسئله جنگ ایران و عراق در تعیین متجاوز و خسارتها، بیطرفانه عمل کنند و از سیاستهای خصمانهاش در قبال ایران دست بردارد».
با پافشاری ایران گروگانها آزاد میشوند اما آمریکاییها هیچ عکسالعملی برای تحقق وعدههایشان نشان نمیدهند. با این حال در تاریخ ثبت میشود که اسکوکرافت مشاور امنیت ملی آمریکا بعد از جلسهای با اعضای شورای امنیت سازمان ملل اعلام میکند واشنگتن به زیر تمام تعهدات خود در برابر ایران بزند.
تجربه تلخ اعتماد به غرب و مخصوصا آمریکا بار دیگر به نحوی تکرار شد که میتوانست چراغ راه آیندگان کشور باشد، اما اینگونه نشد.
اعتمادی،تعلیق و دیگر هیچ
با روی کار آمدن دولت اصلاحات فضای سیاسی کشور رنگ و بوی تازهای به خود گرفت. یکی از اقدامات مهمی که در این دوران به وقوع پیوست انجام مذاکرات هستهای ایران با سه کشور اروپایی بود.
با انتشار مطالبی از فعالیت هستهای ایران شورای حکام سازمان ملل برای کنترل آن به دولت کشورمان دستور میدهد تا پروتوکل الحاقی را امضا کند. در همین حین فشارهای بینالمللی باعث میشود تا دولت برای اعتمادسازی و آغاز مذاکرات هستهای برای حل و فصل مشکلات به وجود آمده از سه کشور اروپایی دعوت به عمل آورد. در نتیجه مذاکرات انجام شده ایران زیر بار تعهداتی میرود که باعث میشود، صنعت هستهای خود را برای اعتمادسازی با غربیها تعلیق کند.
در مقابل غربیها هم متعهد شدند تا اقداماتی را در قبال ایران اجرایی کنند که هیچگاه به وقوع نپیوست. چنین بدعهدیهایی باعث شد ایران از توافقهایی که با طرفهای اروپایی داشت سرباز زند و فعالیتهای هستهای خود را بار دیگر آغاز کند.
برجام فرزند اعتماد به غرب
اعتماد به غرب برای ایران در دولت تدبیر و امید تکرار شد. با روی کارآمدن روحانی خیلی زود پرونده هستهای ایران از شورای امنیت ملی به وزارت امورخارجه منتقل شد. همین موضوع باعث شد در نهایت توافق برجام بین ایران و 1+5 امضا شود.
توافقی که یک سر آن ایران و طرف دیگر 6 قدرت دنیا و اتحادیه اروپا قرار داشت. علی رغم هشدارهایی که به تیم مذاکره کننده برای عدم اعتماد به غرب و مخصوصا آمریکا داده شد توافق برجام آنطور که باید و شاید نتوانست خواستههای ایران را برآورده کند. چون هنوز مدت زمان زیادی از منعقد شدن برجام نگذشته بود که اوباما ایران را تحریم کرد. همچنین کشورمان با بدعهدیهای طرف اروپایی در برجام مواجه شد. تا اینکه دونالد ترامپ رسماً از برجام خارج شد و با افزایش تحریمهای بیسابقه به بیش از یک دهه مذاکره پشت کرد. ایران عایدی از برجام نداشت و مسئولان اعتراف کردند تقریبا «هیچ» نصیب کشورمان شده است.
تاریخ بیش از نیم قرن اعتماد به غرب نشان میدهد این عمل نه تنها برای کشورمان سودی نداشته است بلکه باعث شده تا ایران متحمل ضررهای زیادی شود. در مقابل هرکجا ایران مقاومت کرد توانست به حق خود دست یابد و به خوداتکایی برسد.
کشورمان اگر میخواست به وعده نسیه غربیها اعتماد کند هیچگاه نمیتوانست به پیشرفتهای چشمگیر سیاسی، علمی و فناوری، نظامی، پزشکی و ... برسد. ایران نشان داده هرکجا با منطق مقاومت خود جلو آمده توانسته است یک به یک دیوراهای مشکلاتش را فروبریزد و نقشی تازه برای خود در سپهر سیاسی ترسیم کند.
ارتباطهای بینالمللی لازمه ادامه راه هر کشوری است اما اگر این ارتباطات بر پایه منفعت و عزت طرفین نباشداین مسیر بیراههای بیش نیست.
انتهای پیام/