به گزارش گروه دانشگاه ایسکانیوز از مرکز خبر شورای عالی انقلاب فرهنگی، پژوهش "بررسی منابع هویت ایرانی" توسط دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی منتشر شد. این گزارش تحقیقاتی حاصل یک مطالعه پیمایشی در سطح ملی است که به منظور بررسی و سنجش میزان قوت انواع هویت جمعی در ایران - شامل هویتهای ملی، قومی، مذهبی و مدرن – با در نظر گرفتن ابعاد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هر کدام از آنها و نیز با هدف بررسی روابط و مناسبات میان این ابعاد با یکدیگر انجام شده است.
همچنین مبنای نظری این تحقیق نظریه کنش متقابل نمادین (SIT) بوده که بر اساس آن هویت (ایرانی) ترکیبی و چند بعدی در نظر گرفته شده و روابط میان این ابعاد نیز متعادل و هماهنگ (و نه متعارض و تزاحمآمیز) فرض شده است.
در این تحقیق 4 مقیاس برای سنجش ابعاد هویت ایرانی طراحی شده و پس از چند بار پیش آزمون ابزار واحد تهیه و در جمعیت نمونه 1800 نفری در 13 شهر مرکز استان اجرا شده و روش تحقیق پیمایشی و ابزار جمعآوری اطلاعات پرسشنامه بوده است.
همچنین نتایج این پژوهش نشاندهنده قوت ابعاد فرهنگی هویت ملی، هویت قومی و هویت مذهبی، سپس گرایش در حد میانگین به ابعاد اجتماعی هویتهای ملی، قومی و مذهبی، گرایش پایینتر از میانگین به ابعاد سیاسی هویت ملی و قومی و در نهایت گرایش ضعیف به ابعاد سه گانه هویت مدرن است و یافتهها نیز از وجود تعاملات مثبت فراوان بین اکثر ابعاد هویت ملی، هویت قومی و هویت مذهبی با یکدیگر و فاصله معنیدار هویت مدرن با دیگر ابعاد هویت ایرانی حمایت میکنند.
در ابتدای این پژوهش عنوان شده است: شاخص مهم در رابطه با "هویت ایرانیان" آن است که علیرغم تنوع فرهنگی، قومی و مذهبی و زبانی فراوان مردم ساکن در این مرز و بوم، میزان و فراوانی رخدادها و رویدادهای خشونت آمیز در میان مردم بسیار ناچیز بوده و آنچه پدید آمده نیز حاصل تندرویهای پارهای روشنفکران، سیاستمداران و گاهی جریانات خارج از نظام اجتماعی فرهنگی ایران بوده است.
لازم به ذکر است براساس این دغدغهها و نگرانیها و برای پاسخگویی به ابهامات و افراطهای موجود موضوع بررسی و مطالعه دقیق هویت ایرانی مد نظر قرار گرفت و موضوع به شکلی که در ادامه مباحث این رساله خواهد آمد مورد توجه قرار گرفت.
با توجه به مجموعه ابهامات و خلاءهای پژوهشی سؤالاتی مطرح می شود که شامل موارد زیر است:
منابع سازنده هویت در ایران (امروز) کدامند؟ سهم و نقش منابع مختلف در شکلبندی و شاکله هویت ایران به چه میزان است، به عبارتی میزان «قوت هویتهای چهارگانه» چقدر است؟ تعلق خاطر ایرانیان به کدام عناصر هویتی بیشتر است؟ (به عبارتی افراد بیشتر خود را عضو کدام نوع یا سطح از هویتهای جمعی (چهارگانه) میدانند؟
میزان تعارض (یا هماهنگی) عناصر مختلف هویت به چه میزان است؟ آیا تعارضات اساسی در سطح فرد میان ابعاد مختلف هویت (در ابعاد چهارگانه) وجود دارد؟ آیا در سطح هویت جمعی شرایط رقابتی، قطبی و تضاد در بین این منابع حاکم است یا فضای تعامل و همزیستی مستقر است؟ آیا درون شاکله هویتی ما همگرایی و سازگاری و وحدت وجود دارد و یا این که وفاق بین بخشهای مختلف هویتی از بین رفته و مختل گردیده است؟ به سخن دیگر آیا بین پایههای مختلف هویت ملی همگونی وجود داشته و منابع مختلف یکدیگر را تقویت کرده و در امتداد هماند یا در مقام نفی و تعارض قرار دارند و «تناقض هویتی» وجود دارد؟ و آیا بالعکس منطق تضاد و تعارض حاکم است، به عبارتی آیا ما دچار اسکیزوفرنی فرهنگی هستیم (آنچنان که شایگان میگوید) و هویت چند زیستی و بلاتکلیف داریم یا آن که همگونی و هماهنگی هویت غالب است.
گفتنی است بر این اساس در این بعد از تحقیق موضوع «تعیین میزان و همزیستی و کم و کیف مناسبات میان هویتهای چهارگانه» با یکدیگر مورد توجه است و در بخش دیگر این پژوهش نیز اشاره شده هدف اصلی اثبات حضور و وجود تمامی ابعاد متنوع هویت اجتماعی در شاکله هویت ایرانی و نیز بررسی شکل و نوع تعامل میان این ابعاد بوده است.
در بخش مربوط به مفاهیم مورد نظر در هویت از موضوعات و مسائلی بوده است که در طول دوره طرح نظریههای جدید جامعهشناسی چه در مرحله کلاسیکها و نظریهپردازان اولیه و نیز متفکرین معاصر و در حال حاضر علوم اجتماعی مطمع نظر و مورد توجه قرار داشته است و میتوان آن را در کنار سایر موضوعات بنیادین جامعه شناسی مثل صنعتی شدن، مدرنیزم، دموکراسی، فردگرایی و غیره قرار داد.
در بخش مربوط به پژوهش "بررسی منابع هویت ایرانی" در مورد نوع و شیوه این پژوهش هم آمده است: مدل مفهومی این رساله مشتمل بر دو بخش است: ابتدا بررسی کلیه نظریههای موجود درباره هویت انجام شد که به جهت پرهیز از تطویل کلام تلاش شد با تقسیمبندی آنها این کار صورت پذیرد.
در گام دوم هم به ارائه و معرفی کامل چهارچوب مفهومی خاص تحقیق یعنی کنش متقابل نمادین مبادرت شد که با مرور اجمالی شخصیتهای اولیه (مید، کولی، بلومر و گافمن) سپس محققان و نظریه پردازان نسل دوم که به توسعه مفاهیم اصلی تعاملگرایی نمادین و با کشانیدن بحث به موضوع ساختارهای پهن دامنه و کلان (مثل قدرت، تاریخ و رسانه) و نیز عطف توجه به جنبههای عینی و متغیرهای مادی، این نظریه را گسترش دادند، مرور شدند.
در گام بعد هم دسته دوم نظریههای مهمی همچون پیتر ام هال، جنکینز، جودیت باتلر، رابرت جی دان، آنتونی کوهن، فردریک بارث، پیتر برک و استرایکر و برور مرور و بررسی شدند.
اینک با عنایت و توجه به مفاهیم و متغیرهایی که در مجموع در نزد متفکرین متعلق به نظریه کنش متقابل نمادین مطرح شده است جمعبندی مورد نظر نویسنده ارائه میشود. فرض بر آن است که همگی نظریهپردازان درارائه استدلال هایشان وفادار به اندیشههای بنیادین مکتب تعاملگرایی نمادین بودهاند، هر چند گاهی درصدد ایجاد پیوند بین مفاهیم اصلی این نظریه با نظریههای دیگر (مانند نظریه مارکسیستی، پارسونز، مبادله، ساختاریابی گیدنز، پساساختگرایی و غیره) بودهاند و این تلاشها گاهی عامدانه و آگاهانه وگاهی نیز به صورت کاملاً طبیعی و در انتها تحلیل و تفسیرها رخ داده است.
هدف اصلی این رساله مطالعه تجربی روابط ومناسبات میان ابعاد مختلف هویتهای جمعی ایرانیان بوده است و بر این اساس پس از بررسی جایگاه و موقعیت جداگانه (هر کدام از ابعاد هویت، متغیرهای اصلی)، شامل هویت ملی (سه بعد) هویت قومی (سه بعد) هویت مذهبی (4 بعد) و هویت مدرن (سه بعد) به روابط و مناسبات دو به دو میان آنها و نهایتاً روابط میان کلیت این ابعاد (هر 13 بعد با یکدیگر) پرداخته شده و از تکنیکهای آماری مختلفی شامل آزمون همبستگی، تحلیل عاملی و رتبه بندی چند بعدی استفاده شده است.
مطابق نظریه انتخاب شده برای این رساله که نظریه کنش متقابل نمادین (SIT) بود باید پذیرفت کنشگران در یک نظام اجتماعی نمیتوانند بیاعتنا و بی توجه به هویتهای مختلف و جهانهای زیست اطرافشان باشند؛ به عبارتی در شرایط طبیعی افراد جامعه با انواع مدلها، الگوها و هویتهای فرهنگی آشنا شده و از طریق فرایندهای جامعه پذیری، اثرپذیری از قدرت سیاسی، رسانهها، عوامل طبیعی و جغرافیایی همگی آنها را به تدریج ( در طول زمان) درونی کرده خود را متعهد و متعلق به آنها تصور میکنند.
لازم به ذکر است در رابطه با موضوع مورد بررسی در این تحقیق باید تاکیدکرد که جمعیت نمونه به تمامی ابعاد 4 گانه هویت، تمایل و تعهد و گرایش جدی و قوی داشته و نسبت به همگی آنها متعهد هستند و هر چند در میزان این احساس تعلق و تعهد تفاوتهایی مشاهده میشود ، اما همگی آمارههای توصیفی به دست آمده حول و حوش ارقام میانگین قرار دارند.
در مجموع 8 بعد از انواع هویت بالاتر از حد میانگین را دارند که شامل هویت جهانی، فرهنگ، اجتماع و سیاست ملی، فرهنگ و اجتماع قومی و فرهنگ و رفتار و هویت مذهبی هستند. همچنین ابعاد گرایش به ارزشهای مدرن در حد میانگین است و قومیت سیاسی، گرایش به مدرنیسم، قوم مداری و اجتماع مذهبی از میانگین بالاتر است.
با دسته بندی نتایج حاصل شده و به زبان آماری میتوان نتیجه گرفت هویت مدرن با سایر هویتها رابطه معنیدار و قابل قبولی ندارد.
ابعاد هویت ملی با قومیت سیاسی رابطه معکوس و تداخل منفی دارد؛ اما با فرهنگ و اجتماع قومی و ابعاد 4 گانه هویت مذهبی رابطه مثبت و هم افزایانه دارد. همچنین رابطه ابعاد هویت ملی با ابعاد هویت مدرن بیارتباط است؛ ابعاد هویت مذهبی با فرهنگ و اجتماع قومی و ابعاد هویت ملی (فرهنگ، اجتماع و سیاست ملی) رابطه مثبت و قوی دارد، اما با بعد سیاسی هویت قومی، قوم مداری و ابعاد هویت مدرن بیارتباط است.
بعد فرهنگی اجتماعی هویت قومی با فرهنگ ملی و اجتماع ملی رابطه و نسبت دارد اما با بعد سیاسی هویت ملی بیارتباط است و جالب آنکه فرهنگ و اجتماع قومی با ابعاد رفتاری، هویتی، اجتماع و فرهنگ هویت مذهبی رابطه مثبت دارد؛ اما ابعاد هویت مذهبی با قومیت سیاسی و قوم مداری رابطه ندارد. هویت مدرن با ابعاد هویت مذهبی نیز مطابق مباحث قبلی، به لحاظ آماری رابطهای مشاهده نشده است.
ابعاد فرهنگی انواع هویت (اعم از ملی، مذهبی، قومی) مناسبات قوی و جدی و هم افزایانه دارند.
قومیت سیاسی و قوم مداری که نوعاً معرف یک خصیصه هستند با ابعاد فرهنگی هویتهای ملی و مذهبی ارتباط منفی و کاهنده دارند، ابعاد هویت مدرن با سایر ابعاد هویت بیارتباط هستند؛ به عبارتی هویت مدرن علیرغم حضور نسبتاً قوی در شاکله هویت جمعی ایرانی و تعلق خاطر و تعهد به آن، بیارتباط با سایر ابعاد هویت ایرانی است که این نکته نشان از فقدان تعامل مثبت و هم افزایانه عناصر هویت مدرن با سایر عناصر هویت ایرانی (ملی، قومی و مذهبی) دارد که قابل تفسیر و بررسی بیشتر را دارد.
در چنین شرایطی میتوان به این نکته اذعان کرد که «هویت مدرن علیرغم حضور در کلیت و موجودیت هویت ایرانی، نتوانسته است در تعامل قوی و تداخل مثبت با سایر ابعاد هویت قرار بگیرد بنابراین نقش و جایگاه متفاوتی (و نه کم اهمیت تر) نسبت به سایر مولفههای هویت ایرانی دارد». همچنین این مسئله عیناً درباره قومیت سیاسی (بعد سیاسی قومیت) قوم مداری و بعد اجتماعی و سیاسی هویت ملی نیز مصداق دارد. به عبارتی این ابعاد هویت جمعی نیز بی ارتباط با سایر عناصر هویت ایرانی هستند.
فرض اصلی محقق مبنی بر امکان وجود هویت چندگانه، ترکیبی و چند مرکزی تائید شده است و به ویژه بین عناصر فرهنگی هویت (ملی، قومی) رابطه همزیستی و تعامل مثبت وجود دارد؛ در واقع بر اساس نتایج آماری میتوان از نوعی ترکیب، تعامل و همزیستی و انطباق در اینجا سخن گفت که این خود موید نظریه اصلی تحقیقی است که از ایده جرج هربرت مید مبنی بر امکان تعامل بین عناصر سازنده خود برگرفته شده است.
در حقیقت منابع مقوم «خود» فرد در یک شرایط نسبتاً هماهنگ قرار دارند و تضادی بین آنها احساس نمیشود (مجدداً با تاکید بر بعد فرهنگی هویت ملی، هویت قومی و هویت مذهبی) که شکلگیری این وضعیت از نظر تحلیلی به معنای تحقق و رواج انواع قرضگیریها، آمیزش و تبادلات بین ابعاد مختلف «خود» یا هویت فرد است.
بنا به دلایل تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و حتی جغرافیایی بین این عناصر هویتی و بین ابعاد هویت ایرانی وامگیری، تداخل و نهایتاً همزیستی وجود دارد که این وام گیریها یا قرض گیریها به همان شکل که در عرصه زبانی در جامعه ایران رواج داشته و موجب تولید و اشاعه انواع «وام واژههای» مغولی، ترکی، یونانی، روسی، فرانسوی، عربی در زبان فارسی شده است و بالعکس موجب بروز چالش و تضاد در حوزه زبان و گویش فارسی نشده است.
به تعبیر دیگر اقتضائات زندگی در فرهنگ و جامعه متنوع ایرانی منجر به گرتهبرداری مستمر و ترکیب سازی دائمی میان عناصر فرهنگی شده است و این همه موجبات غنای فرهنگی و پیچیدگی هر چه افزونترِ فرهنگ و هویتِ ایرانی شده است.
شاید بتوان گفت وجود این چندگانگی فرهنگی ظرفیت بالای ترکیب پذیری و ترکیب سازی و توانایی اشتقاق پذیری ایرانیان را بیان میکند که این شرایط موجب شده است تا مردم ایران حتی در نقاط سرنوشت ساز تاریخی و مقاطع مهم و نقاط عطف هم تواماً عناصر فرهنگی مختلف را پیگیری و احیاء و بازتولید کنند.
از نشانههای مهم این تعامل و ترکیب گرایی مستمر در دوران معاصر تاثیر مستقیم دخالت عنصر مذهب و مراجع مذهبی (هویت مذهبی) در امر کنترل جمعیت (به عنوان یک عنصر فرهنگی جدید) در سالهای دهه هفتاد و یا پذیرش نسبی روابط و معاشرت دختر و پسر قبل از ازدواج (به عنوان عنصر هویت مدرن) در کنار حضور قوی مسئله هنجاری عفت و توجه جدی به حدود شرعی و اخلاق مذهبی در خانوادههای ایرانی است.
در این زمینه نیز میتوان از انقلاب اسلامی نام برد که در آن انگیزههای مذهبی و انگیزههای ملی هر دو در اوج خود مطرح و پیگیری شدند و این واقعیتهای تاریخی، هم چنانکه از لحاظ آماری نیز مورد تاکید قرارگرفت، ایده و نظریه هویت ترکیبی در ایران و استقرار هویت چندگانه را اثبات و مستحکم میکند.
نکته نهایی دیگر در جمعبندی آن است که موقعیت و روابط تحلیل شده درباره هویت مدرن و ابعاد سه گانه آن که در این رساله دارای کمترین تعامل با سایر ابعاد هویت ایرانی بودند، را نمیتوان نتیجه گیری نهایی تلقی کرد چرا که به نظر میرسد در سبک زندگی و زندگی روزمره ایرانیان عناصر متعدد مدرنیته (نه به عنوان نظر و نگرش بلکه در عمل و اقدام جاری) توانسته است به شیوههای کاملاً هماهنگی با سایر عناصر هویت فرهنگی جمعی ایرانیان تعامل داشته باشند و کنشگران به خوبی از عهده ترکیب سازی و تقریب مدرنیته با عناصر سنتی بر آیند.
هر چند شواهد تجربی زیادی برای این ایده قابل طرح است اما برای پرهیز از خروج از دایره روش شناختی مختار این رساله، به آنها نمیپردازیم. اما قطعاً در مطالعاتی که در حوزه مطالعات فرهنگی و با رویکرد بررسی زندگی روزمره و سبک زندگی صورت گرفته (مانند حاجیانی، 1386) و یا انجام خواهد پذیرفت، این ایده (همزیستی مدرنیته با مذهب و سایر سنتهای ایرانی) قابل بررسی دقیق و احیاناً قابل اثبات خواهد بود.
در مقام نظریه پردازی برای هویت ایرانی باید اضافه کرد که هویت ایرانی عمدتاً و اساساً جوهره فرهنگی دارد و از این جهت ترکیبی بدون هویتی در ایران یک واقعیت است. به عبارت سادهتر انسجام و همزیستی عناصر هویت جمعی در ایران، ماهیت فرهنگی دارد (و کمتر خصیصه اجتماعی و ارتباطی) به همین منوال اساساً در هویت جمعی ایرانی، که ماهیت ترکیبی دارد، عنصر سیاست کمترین دخالت را دارد و به محض اینکه پای سیاست در میان آید، انسجام هویتی در ایران تضعیف میشود و سازه هویت جمعی مخدوش و مختل میشود.
به عبارت صریحتر ماهیت هویت جمعی ایرانیان جنس و ذات فرهنگی دارد و هر گاه موضوع «ایران» برای مردم ایران وجه عینی، زمینی و ملموستری پیدا میکند یعنی اجتماعی و سیاسی شده و به قصد ایجاد و گسترش تعاملات اجتماعی بیشتر و نیز دخالت حکومت، سیاست و قدرت با قصد افزایش انسجام فرهنگی و هویتی را داشته باشیم، ترکیب هویتی به هم میخورد.
در واقع کنشگران جامعه ایران به لحاظ فرهنگی بین ملی بودن، مذهبی بودن و قومی بودن خود تفاوت و تضاد و مغایرتی حس نمیکنند و حتی میتوان از یک نوع هارمونی (هم آوایی) و هم افزایی در این رابطه سخن گفت. پس آنچه ایرانیان را به هم متصل میسازد نه تعاملات اجتماعی و بده و بستانهای ارتباطی و نه وجود تعلق خاطر مشترک سیاسی و پیوند با عناصر قدرت سیاسی بلکه حس همدلی، همفکری و احساس مشترک در میراث تاریخی و سایر عناصر فرهنگی است.
در جهت توسعه نظریه SIT باید تصریح کرد که همه عوامل و ابعاد دست اندرکار تشکیل و تکوین خود و ایجاد خودهای چندگانه از وزن و اعتبار یکسانی برخوردار نیستند و برجستگی و قوت ابعاد خاص خود بسته به فرایند جامعهپذیری و کیفیت منبع دارد. به عبارت دقیقتر عنصر «زمان» و «مدت» مهمترین عامل تاثیرگذاری منابع مختلف بر تکوین خود هستند. به این دلیل هر کدام از منابع مقوم هویت که از زمانمندی بیشتر برخوردار بوده و به این سبب جهت و ماهیت فرهنگی یافته باشد، تاثیرگذارتر و موثر هستند.
سایر منابع موثر بر تشکیل خود مانند قدرت سیاسی، رسانه، تعاملات اجتماعی و غیره هنگامی میتوانند نقش برجستهتر ایفا کنند که مبتنی و متکی بر عنصر زمان باشند. یا به عبارتی واجد خصیصه فرهنگی شده باشند. بنابراین بر خلاف تصورات شارحین و مفسرین اخیر SIT که بر عنصر قدرت و رسانه تاکید میورزند باید به عامل «زمان» و ریشه تاریخی که تبلور آن در عنصر فرهنگ است، توجه داشت. زمان دار بودن و فرهنگی بودن منابع مختلف که در ایجاد خود موثراند، موجب تاثیرگذاری بیشتر آنها میشود.
هر کدام از منابع هویت که تاریخیتر (و بنابراین فرهنگیتر) باشند میتوانند در تکوین خود موثر واقع شوند. بر این منوال دخالت فرهنگ ملی، فرهنگ دینی و فرهنگ قومی در تکوین هویت ایرانی نقش برجستهتری از ابعاد اجتماعی، سیاستی هویت ملی، و هویتهای دینی و قومی دارند.
انتهای پیام/