سیاست های دن کیشوتی کار دست ترامپ داد

اجرای سیاست منزوی سازی جمهوری اسلامی ایران توسط دولت «دونالد ترامپ» نتایج معکوسی برای ایالات متحده به بار آورده است.

به گزارش گروه بین الملل ایسکانیوز، رمان «دُن کیشوت» خارج از ارزش ادبی اش، همواره به عنوان اثری استعاری راه گشای شناخت بازی های سیاسی و کارکترهای عرصه روابط بین الملل بوده است.

این شخصیت داستانی، پهلوانی خیالی و بیدستوپاست را به تصویر می کشد که تصور می کند شکستناپذیر است. با کمی دقت می توان تشابه عجبی در میان این توصیف با رئیس جمهور ایالات متحده و سیاسیت هایش در قبال ایران پیدا کرد.

«دونالد ترامپ» یا دن کیشوت این روزهای ما تصور می کرد با کارزار فشار حداکثری و ایجاد اجماع جهانی با حضور متحدان و شرکای اروپایی، ایران را وادار به تسلیم خواهد کرد.

اما این برداشت ساده به نوع دیگری رقم خورد. اکنون ایران قدرتمندتر از پیش در مقابل زیاده خواهی های واشنگتن ایستاده و ترامپ نیز بدون همراهی متحدانش ، تک و تنها و بدون هیچ دستاوردی به خیال پردازی های خود ادامه می دهد.

کار به جایی رسیده که حتی رسانه های آمریکا نیز دادشان از این سیاست های تخیلی رئیس جمهور بلند شده و وی را به پذیرش واقعیت ها و در پیش گرفتن راهکارهای رئالیستی دعوت می کنند.

انتقاد بی پرده لس آنجلس تایمز

آخرین سکانس از رویای رویی دامنه دار ایالات متحده با ایران به ماجرای توقیف نفتکش ها بازمیگردد. ایران با یک سیاست قاطع به تمامی رقبا و دشمنان خود اعلام کرد نه تنها تسلیم فشارها نخواهد شد بلکه به طور جدی از منافع ملی خود نیز دفاع می کند. کاری حتی تا جایی پیش رفت که ایران تردیدی برای توقیف نفتکش بریتانیایی به خود راه نداد.

این مساله باعث شد آمریکایی ها در ادامه سریال منزوی ساختن ایران وارد گود شوند و از این بحران نیز برای ورود هرچه بیشتر به خلیج فارس و تشکیل یک ائتلاف بزرگ جهانی علیه تهران استفاده کنند. بلافاصله از ایجاد ائتلافی بزرگ برای امنیت کشتیرانی در خلیج فارس با حضور 65 کشور و منزوی سازی ایران خبر دادند.

اما ایران نه تنها مرعوب این هیاهو نشد بلکه در راستای منافع مشروعش بر آزادی نفتکش گریس 1 در جبل الطارق تاکید کرد و به طور همزمان به تمامی کشورهای جهان نیز اعلام کرد امنیت تنگه هرمز قرن ها توسط ایران تامین شده و اکنون نیز نیازی به ایجاد چنین ائتلافی نیست.

به عبارت بهتر همه کشورها و به ویژه اروپایی ها به این نتیجه رسیدند هرگونه حضور در خلیج فارس علیه ایران بسیار پرهزینه خواهد بود بنابراین خود را از مدعی های کذب ترامپ علیه تهران به دور گرفتند.

روزنامه «لس آنجلس تایمز» در این باره و در گزارشی آورده است که دونالد ترامپ باید این موضوع را بپذیرد که برای اعمال حداکثر فشار بر ایران و اعمال سیاستهای خود در مورد ایران در میان اکثر کشورهای اروپایی متحد چندانی ندارد. آزادی نفتکش ایرانی نیز نشان داد که شرکای سنتی در کمپین فشار حداکثری علیه ایران وارد نمی شوند.

این مساله حتی به نوعی اعتبار آمریکا را نیز بر باد داد و نشان داد دیگر این کشور قدرت یکه تاز جهان نیست.

پیش از آزادی کشتی گریس 1 سابق یا «آدریان دریا» فعلی دادگاه منطقه کلمبیا آمریکا دادخواست مبنی بر توقیف مجدد نفتکش ایرانی به دادگاه جبل الطارق تسلیم کرده بود.

در مقابل دادگاه عالی جبلالطارق با بیاعتنایی به فشارها و درخواست رسمی آمریکا حکم آزادی نفتکش ایرانی را صادر کرد. دولت جبلالطارق با صدور بیانیهای اعلام کرده بود دولت مرکزی قادر به اجرای درخواست آمریکا نیست به این دلیل که قوانین تحریمهای اتحادیه اروپا علیه ایران متفاوت از تحریم های آمریکا است.

لس آنجلس تایمز می افزاید اروپا با این اقدام نشان داد که نمیخواهد در معرض تنش باشد. بنابراین از سیاست فشار حداکثری ترامپ حمایت نمیکند.

گذار از دنباله روی و آغاز موازنه نرم

برای تبیین دقیق تر این موضوع و واکاوی جامع تر آن به سراغ یکی از کارشناسان مسائل آمریکا رفتیم. اگرچه و بنابر وابستگی های امنیتی و سیاسی، اروپا هنوز اعتماد به نفس کافی برای جدا کردن راه خود و استقلال عمل کامل از ایالات متحده را ندارند، اما هرگاه در کاخ سفید دکترین یک جانبه گرایی حاکم شده باشد اروپایی های ترجیح داده اند سیاست خود را به موازنه نرم تغییر دهند. این بخشی از سخنان «دیاکو حسینی» بود.

حسینی معتقد است اروپا اکنون در پرونده هایی همچون برجام و کارزار فشار حداکثری به ایران از رویکرد آمریکا فاصله گرفته است، این به معنی گسیخته شدن روابط استراتژیک نیست بلکه این گذار را باید از دنباله روی به موازنه تفسیر کرد. به عبارت بهتر اروپایی ها می خواهند از این رهگذر با تعدیل سیاست های یکجانبه آمریکا، اعلام کنند حاضر نیستند بخاطر کاخ سفید منافع خود را فدا سازند.

این تحلیلگر اسد مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری براین باور است چنین فاصله هایی امکان مانورهای سیاسی و دیپلماتیک را برای سایر کشورها از جمله ایران و روسیه فراهم می کند بنابراین دستگاه دیپلماسی کشور هموراه باید گوشه نگاهی به این تغییر سیاست اروپا داشته باشد.

سخن آخر

یک بار دیگر به شخصیت داستانی اول این نوشتار بازمی گردیم. ترامپ می خواهد برخی از مسائل نظام بین الملل را ساماندهی و صورتبندی کند اما از آنجایی که همچون دن کیشوت تک بعدی و از یک منظر محدود به وقایع نگاه می کند نتایج معکوسی به بار می آورد.

مسیر افول آمریکا از چند دهه پیش شروع شده و همزمان با این تنزل جایگاه، کشورهای دیگر موقعیت خود را ارتقا بخشیده اند بنابراین در چنین وضعیتی کاخ سفید در مقامی نیست که با یک جانبه گرایی به دنبال تحقق سیاست هایش باشد.

با این حال ترامپ این مسائل پیچیده جهان قدرت را نادیده می گیرد و با تاکید بر ایده اول آمریکا احساس می کند می تواند از این واقعیت ها فرار کند و دوباره رویایی آمریکایی را بازسازی کند.

اگر اکنون به رویدادهای یک سال گذشته توجه کنیم آمریکایی ها به طور مداوم در مقابل ایران عقب نشینی کرده و شکست خورده اند زیرا حجم قدرت و توانایی روزافزون ایران را نادیده گرفته اند از طرفی دیگر نیز به طور پیوسته و تدریجی از اروپا دور شده اند زیرا می خواهند با هزینه آنان سیاست های خود را به پیش ببرند اما اروپایی ها نیز این را رد می کنند.

جان کلام اینکه ترامپ یا باید با بازگشت به چندجانبه گرایی و پذیرش بازیگران جدیدی همچون ایران در عرصه بین المللی به سهم حداقلی خود اکتفا کند یا اینکه بدون انطباق با جهان جدید مسیر افول آمریکا را سریع تر خواهد کرد.

کد خبر: 1025200

وب گردی

وب گردی