به گزارش گروه اجتماعی ایسکانیوز، این روزها همه در جنب و جوش برای عزیمت به سمت کربلا و شرکت در حماسه بینظیر پیادهروی اربعین هستند. برخی از شاعران نیز در واکنش به این حضور اشعاری زبان حال فضای موکبها و جاماندگان از طریق سرودهاند.
* شعبان کرمدخت
چل روزه بود داغ تو و ما نیامدیم
در اربعین تو به تماشا نیامدیم
بسیار کاروان ز پی کاروان گذشت
بسیار آمدند ولی ما نیامدیم
گاه از کبوتران حرم نیز کمتریم
پر، وا نکردهایم، دریغا نیامدیم
ماندیم در حوالی امروز گمشده
سمت هوای روشن فردا نیامدیم
از زائران کوی تو گفتند و باز هم
این جا نشستهایم و به آن جا نیامدیم
دنیای دیگری ست تماشای کوی تو
انگار ما هنوز به دنیا نیامدیم
* سمانه رحیمی
وقت سفر به جنّتُ الأعلى رسیده بود
مرغ دلش به کرببلا پر کشیده بود
این بار، او برای خودش بعد سالها
یک کوله با امید فراوان خریده بود
هم پای کاروان ملائک که نورشان
بر دیدگانِ تشنه یِ باران ، وزیده بود...
میرفت تا هوای دلش را عوض کند
قلبی که عاشقانه، دل از جان بریده بود
در هر قدم به یاد حسین (ع) از نگاه او
هی دانه دانه اشک معطر چکیده بود
موکب به موکب از نفحات گلاب و عود
طعم زیارتِ حرمش را چشیده بود
با خود دوباره زمزمه میکرد و میگریست
هر روضهای که پای عمودی شنیده بود
باور نداشت هم قدم صبح اربعین
دستش به آن ضریح مبارک رسیده بود
بوسید عکس سردرِ بابُ السلام را
جاماندهای که این همه را خواب دیده بود
* نغمه مستشار نظامی
با زیارت زیر و رو کردی دل اندوهگین را
خود شفاعت میکنی دلدادگان را، زائرین را
مشت خاکی از مزارت میکشد بر چشم جابر
تا ببیند رازهای عالم عین الیقین را
میرود از هوش گویا ظهر عاشوراست آنجا
دیده شاید حال و روز خیمههای آتشین را
در هیاهوی سم اسبان و تنها زخم خورده
در عزایت دیده اشک حضرت روح الامین را
دیده سر را در میان دستهای شمر ملعون
دست بیانگشت را، انگشتران بینگین را
از فرات و بیوفاییها شکایت کرده بیشک
دیده در میدان چهار آیینه ام البنین را
دیده شاید خطبه خوان هفت خوان کربلا را
دیده شاید در میان کوفه زین العابدین را
دیده شاید...میگشاید چشمهایش را صحابی
بر لبش آورد نام سید و سالار دین را
پاسخ جابر چرا از جانب مولا نیامد؟
آن طرف تر از تنت دید آن سر بالانشین را
با زیارت نامهای راز دلش را گفت جابر
با غمت آمیخت ذکر زائران اربعین را
* الهام نجمی
جاماندهام ز قافلهای از حبیبها
از راه عشق، همسفری با نجیبها
میرفت یار ، غصه امان مرا گرفت
حسرت نشست بر دل من چون غریبها
گفتم نسیم بوسه بزن پای پرچمش
عطری وزید سوی من از باغ سیبها
در هر قدم بهشت به پایش دخیل بست
شد زخم پا حکایت امن یجیبها
بر هر عمود آیهای از یک کبوتر است
خود روضه است، روضه شیب الخضیبها
در راه عشق شرط وفا از دلت بپرس
چون عشق نیست دغدغه ناشکیبها
فهمیدهام گناه زمینگیر میکند
بالم شکسته است به دست فریبها
* مهران ساغری
از هر چه که غیرِ توست نفرت دارم
عمرست ... مگر چقدر فرصت دارم
اربابِ غریب .. اربعین نزدیک است ...
شرمنده ام از دوباره زحمت دارم
*
با دوریِ از حرم .. عذابم نکنی !
شرمنده شوم اگر حسابم نکنی
گفتم به همه که اربعین کرببلام
جانم به فدای تو .. خرابم نکنی ...!!
* ابراهیم قبله آرباطان
با پای سر به سیر سماوات میرویم
احرام بسته ایم و ز میقات میرویم
تا بارگاه قبله ی حاجات میرویم
قسمت اگر شود به ملاقات میرویم
*
میقات ما حسین، ملاقات ما حسین
زانو زدیم پیر و جوان بر زمین تو
ما حلقه بسته ایم به دور نگین تو
ما را کشانده است کجاها طنین تو
افتادهایم در گذر اربعین تو
ای واژه واژه نام تو صد ماجرا حسین
*
ما چون کبوتران حرم پر شکستهایم
از آشیان گذشته و از خود گذشتهایم
چون صیدهای زخمی در خون نشستهایم
یعنی که دل به لذت دیدار بستهایم
مرهم حسین، صبر حسین و شفا حسین
*
ای جان شرحه شرحه بگو ماجرا چه بود!
راز به خون تپیدن خون خدا چه بود!
آن جوشش صدای تو بر کربلا چه بود!
دادی بها به خون خودت، خون بها چه بود!
ای خون پاک تو، همه تن، خون بها حسین
*
با بادها بگو که هوایم هوای توست
با نایها بگو که نوایم نوای توست
بغضی که در تلاوت در خون رهای توست
سودای آتشیست که بر خیمههای توست
ای تا ابد، نوای من بینوا حسین
*
گل زخمها شکفته شده روی پیکرت
چون کعبه فوج تیغ گرفته ست دربرت
بعد از تو دشت، یکسر«إِذَا ا لشَّمْسُ کُوِّرَتْ»
بالا سرت، بلند سرت، تا خدا، سرت
بر ما چه رفته است به شوق تو یا حسین
* نفیسه سادات موسوی
با "حلالم کنید "ها طی شد، لحظههای وداع با یاران
دوستانم میان زائرها، من اسیرِ دوبارهی تهران
نه!حسادت نمیکنم ،اما....خونِ دل میخورم شدیدا با
دیدنِ ازدحام جمعیت، پشت مرز شلمچه و مهران
این همه از سراسر دنیا، بر سر سفرهی کَرَم جمعند
گردنِ میزبان که نیست اگر، به ضیافت نمی رسد مهمان!
دارد این داغ میکشد، آخر،گوشه چشمی بکن به این نوکر
پیش از آنی که شاملم بشود، آیهی "کُلُّ مَن عَلیها فان"
مثل من، بینصیب مانده زیاد...مثل من، روسیاه بسیار است
تو خودت باز کن گرهها را، ما که شرمندهایم آقاجان....
فارس
انتهای پیام/