راهپیمایی اربعین هویت انقلاب اسلامی است

دکتر موسی نجفی حقانی از پژوهشگران مطرح کشور در حوزۀ تاریخ معاصر و علوم سیاسی و عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که در طول سال‌های اخیر مطالعات و پژوهش‌های گسترده‌ای در زمینۀ تمدن اسلامی، هویت ملی و تاریخی ایران انجام داده و مقالات و کتاب‌های بسیاری در این زمینه از این استاد دانشگاه برجای مانده است.

به گزارش گروه اجتماعی ایسکانیوز، دکترموسی نجفی در گفت‌وگوی تفصیلی با ایسکانیوز پیرامون رابطۀ تمدن نوین اسلامی با راه‌پیمایی اربعین توضیحاتی ارائه کرد که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

دربارۀ تمدن نوین اسلامی و رابطۀ آن با راه‌پیمایی بزرگ و باشکوه اربعین سؤالاتی را مطرح می‌کنیم. تمدن نوین اسلامی به چه معناست و چه مشخصاتی دارد؟ وقتی از تمدن نوین اسلامی صحبت می‌کنیم، چه دورنمایی را تصویر می‌کنیم؟

میراثی از گذشته به ما مسلمان‌ها و به‌ویژه شیعیان رسیده است. زمانی این میراث فرهنگی است که مجموعه‌ای از احکام دینی و رستگاری فردی است که هر مسلمانی دارد و به‌مرورزمان به ما رسیده است. این فقط مختص ما هم نیست. مسیحی‌ها و یهودیان نیز دارند و همان میراث فرهنگی است که ادیان از خودشان به‌جا می‌گذارند.

میراث فرهنگی گذشتۀ ما فقط در فرهنگ فردی خلاصه نشده است. این فرهنگ مابازای اجتماعی و ابعاد عظیم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، ملی و بین‌المللی هم داشته و این مجموعه‌ای است که حالا دیگر از فرهنگ فراتر رفته است. امروزه تمدن اسلامی شهرهای بزرگ ساخته و در سطح وسیع اجتماعی، زندگی مسلمان‌ها و نظام‌های حکومتی‌شان را پوشش داده است.

البته در اینجا قرائت ما شیعیان با قرائت برادران اهل تسنن فرق می‌کند. آن‌ها چون به خلافت اعتقاد دارند هر وجهی زا این تمدن را قبول می‌کنند و ما چون شیعه‌مذهب هستیم، به دستگاه حکومتی و نظام حاکم نقد داریم و معتقدیم تمدنی که در قرون اولیه اسلامی شکل گرفت، هرچند اسلامی و بر اساس هسته اولیه که قرآن مجید و مدینة‌النبی است شکل گرفت، اما معتقدیم گام دوم نبوت که امامت بود، در جریان سقیفه به‌طور کامل عینیت اجتماعی، حکومتی و سیاسی پیدا نکرد و به‌نوعی به خفا رفت؛ یعنی گام دوم نبوت که ازنظر ما امامت است، در جریان رسمی تاریخ اسلام در اثر جریانی دیگر یک مقدار به حاشیه رفت. لذا ما شیعیان نمی‌توانیم هر اتفاقی را که در تاریخ افتاده تأیید کنیم. هرچند معتقدیم جریان نبود، مدینة‌النبی و تاریخ اسلام به‌هرحال شهرها و اجتماعات عظیم اسلامی ایجاد کرد، اما این دایرۀ تمدن را حداقلی می‌دانیم و نه حداکثری.

پس این میراثی از گذشته‌هاست که در اختیار قرار گرفته؛ اما با نقدها و حاشیه‌های خودمان. میراث دومی که داریم میراث شیعی جریاناتی مثل صفویه است. این هم یک میراث تمدنی اسلامی است که از گذشته به ما رسیده است، اما این دو میراث به‌تنهایی کافی نیستند، چون در حال حاضر تمدن هژمونیک و غالب بر جهان تمدن غرب است. با اینکه این تمدن دوران بحران خود را می‌گذراند، ولی در دهه‌های اخیر بر زندگی ما مسلمان‌ها استیلا داشته و اکثر جوامع اسلامی و حکومت‌های اسلامی تحت تأثیر نظم غربی بوده‌اند که شاخه‌ای از تمدن غرب است.

با وقوع انقلاب اسلامی این میراث مقداری برای ما ملموس‌تر و زنده‌تر شد و ما نسبت به این نظم و تمدن غربی باید نسبتی را برقرار می‌کردیم که صرفاً نفی نیست که بگوییم در مقابل آن است، ولی رقیب آن هستیم. رقابت به این معنی نیست که تمام‌قد علیه او باشیم. کما اینکه از بسیاری از دستاوردهای تکنولوژیک غرب و بسیاری از نظم‌های موجود در غرب استفاده می‌کنیم.

وقتی می‌گوییم در برابر غرب هستیم، فقط شعار ندهیم. بگوییم در برابرش هستیم، ولی داریم از 90 درصد دستاوردهایش استفاده می‌کنیم. باید حرفمان را تصحیح کنیم، ولی رقیب هستیم و رقیب بودنمان به معنی این نیست که در مقابل هر چه که آن‌ها دارند، ما هم یک چیزی داریم، بلکه به این معنی است که ما هویت خودمان را داریم و آن‌ها هم هویت خودشان را دارند. اگر ما هم از دستاوردهای تمدن غرب استفاده می‌کنیم، لااقل بعد از انقلاب اسلامی و با آن میراث عظیم با هویت خودمان و نسبت خودمان برخورد می‌کنیم.

این هویت و نسبت قبلاً وجود نداشت و قبل از انقلاب اسلامی چنین چیزی دیده نمی‌شد، ولی الآن دیده می‌شود؛ بنابراین تمدن نوین اسلامی همان میراث نه‌فقط فرهنگی، بلکه تمدنی گذشته در نسبت جدیدی با تمدن غرب است که تمدن نوین اسلامی می‌شود. البته در این نسبت ما معتقدیم آرام‌آرام، دست برتر نسبت به تمدن غرب، ما هستیم، ولی این یک‌شبه و با شعار دادن ممکن نیست، اما این هویت به‌تدریج خود را کامل می‌کند، مثل ماهی که آرام‌آرام از هلال به قرص کامل تبدیل می‌شود. هنوز قرص کامل نشده است، ولی این روند را طی می‌کند.

قضیۀ اربعین هم یکی از این هویت‌هاست؛ یعنی در این کامل شدن ماه میراث گذشته معنای جدیدی پیدا کرده است؛ وگرنه هم اربعین قبلاً وجود داشته، هم پیاده رفتن به سمت مزار حضرت اباعبدالله (ع) بوده است. علمای بزرگ و برخی از مردم می‌رفتند و عکس‌ها و اسناد قدیمی هم این مسئله را تأیید می‌کند، اما به این شکل جدید و راه‌پیمایی در وضعیت مدرن عالم خود را نشان می‌دهد درحالی‌که قبلاً این‌طور نبود. پس این جلوه‌ای از تمدن نوین اسلامی است که همان میراث گذشته است در نسبتی جدید با تمدن غرب که دارد خودش را آرام‌آرام نشان می‌دهد.

رهبر معظم انقلاب در دیداری که اخیراً موکب‌داران عراقی با ایشان داشتند، راه‌پیمایی اربعین را وسیله‌ای برای تحقق تمدن نوین اسلامی برشمردند. این راه‌پیمایی واجد چه مؤلفه‌هایی است که می‌تواند گویای چنین امر مهمی باشد؟

در این راه‌پیمایی عناصری وجود دارند که صرفاً یک فرهنگ را القا نمی‌کنند بلکه فراتر از یک فرهنگ است. اولاً فراملیتی است و در چهارچوب دولت-ملت یا یک ملت خاص قرار ندارد. ما هیچ‌وقت نمی‌گوییم راه‌پیمایی اربعین، عراقی یا ایرانی یا پاکستانی یا هندی است. همۀ ملت‌ها در آن هستند. درست است که رنگ‌وبوی ولایی و شیعی اما فقط شیعیان در این مراسم نیستند بلکه از سراسر دنیا حضور دارند و آخر راه‌پیمایی به مکان مقدس حرم اباعبدالله (ع) ختم می‌شود. کسی که در این مراسم شرکت می‌کند، فقط با هدف راه‌پیمایی نیست بلکه آخر این مسیر فضای مقدسی دارد و کسانی که در این مسیر حرکت می‌کنند، چه از بغداد چه از نجف و چه از هر جای دیگر به طرف کربلا می‌روند، حتی اگر یک لیوان آب هم به دست کسی بدهند، احساس می‌کنند ثواب می‌برند.

این جنبۀ مقدس بودن در تمدن غرب وجود ندارد، بلکه ویژگی یک تمدن الهی، دینی و اسلامی است و تمدن اسلامی حاکی از دین و گذشته اسلام است که بارقه‌ای از قداست دارد، چون تمدن مهدوی است و این موضوع در جای‌جای راه‌پیمایی اربعین دیده می‌شود. چه کسی که موکب دارد چه کسی که جارو می‌زند و چه کسی که پای کسی را مالش می‌دهد، همۀ این‌ها حساب می‌کنند که تحت نظر دوربینی هستند و دیده می‌شوند.

جنبه‌ای از قداست در این حرکت وجود دارد که نخستین نقطۀ تمایز تمدن اسلامی از تمدن سکولار غربی است. جغرافیای غرب خیلی وسیع است و ملت‌های مختلف حتی ملت‌های مسلمان را در بر گرفته است، اما این جنبه از قداست در تمدن غرب نیست، چون اصل کار آن‌ها قداست‌زدایی و قدسیت‌زدایی از عالم است و این را ندارند. این در تمدن اسلامی برگشته است و این برگشت در این شکل عظیم با این نظم مقدس نشان‌دهندۀ این است که سنت و مذهب آن‌چنان‌که غربی‌ها می‌گفتند به پایان خود نرسیده و عصر مدرنیته یا پست‌مدرن این‌طور نیست که بتواند سنت‌ها را کنار بزند.

سنت دوباره نه‌فقط در شکل یک انقلاب و یک ملت، بلکه در شکل یک مراسم مقدس فراملیتی هر سال با چندین میلیون مشتاق جلو برود. تازه خود راه‌پیمایی اربعین هنوز به حد توانمندی کاملش نرسیده است، یعنی هنوز دارد ظرفیت‌هایی را از خودش نشان می‌دهد که قبلاً نبوده است و هر چه می‌گذرد این نظم و هارمونی و هماهنگی‌ها و ویژگی‌ها به نحو جدیدتری خود را نشان می‌دهند. کما اینکه خیلی از کسانی که به این راه‌پیمایی می‌روند، از مؤمنان هم نیستند؛ یعنی راه‌پیمایی یک راه‌پیمایی مؤمنانه نیست که بگوییم در روزگاری قدیسین، علما، بزرگان و فقط کسانی پیاده به کربلا می‌رفتند که مراتبی از سیر و سلوک را طی کرده بودند و ویژگی‌های خاصی داشتند.

درست است که راه‌پیمایی اربعین مقدس و بخش اعظم آن هم مؤمنانه است، ولی کسانی هستند که قضیه را فراتر از دین نگاه می‌کنند و به یک جنبۀ انسانی نمی‌شود گفت فرادینی و فرامذهبی ولی باز این هم در آن دیده می‌شود که منعی نیست. حتی کسانی که ممکن است در واجبات مقیّد هم نباشند، اما مقیّدند که به این راه‌پیمایی برسند. این هم جلوه‌ای از این نکته است که تمدن اسلامی فقط تمدن مؤمنان نیست. تمدن همۀ انسان‌هاست و با همۀ انسان‌ها نسبت برقرار می‌کند، اما نکتۀ مهم این است که افراد مجبور می‌شوند در این مسیر یک زندگی مؤمنانه را تجربه کنند؛ یعنی هرکسی نمی‌تواند به هر نحوی رفتار کند. ممکن است خانمی در کشور خودش بی‌حجاب باشد، اما اینجا باید با حجاب بیاید؛ یعنی حتی چنین شخصی هم باید در اینجا یک زندگی مؤمنانه ولو حداقلی را تجربه کند.

یکی از ویژگی‌های هر تمدنی سبک زندگی است. پس در راه‌پیمایی اربعین نظمی مؤمنانه، فضایی مقدس و سبک خاصی از زندگی وجود دارد. این‌ها جلوه‌هایی از تمدنی بزرگ هستند که در طی دو سه هفته خود را در یک نمونۀ کوچک نشان می‌دهد.

تمدن نوین اسلامی از جهت معرفتی و مبانی، نقطۀ مقابل یا به قول شما حداقل نقطۀ رقیب تمدن غربی است. راه‌پیمایی اربعین چگونه ارزش‌های مادی تمدن غرب را به چالش می‌کشد که دشمنان دلِ ‌خوشی از این نوع تشکل‌ها و گردهمایی‌ها ندارند؟

غربی‌ها پدرکشتگی خیلی جدی با انقلاب اسلامی دارند نه با اربعین. اگر این راه‌پیمایی فقط در عراق بود و ایرانی‌ها در آن نبودند، شاید این‌قدر حساس نبودند، ولی هر جا که پای ایرانی‌ها در میان باشد، انقلاب اسلامی هم مطرح می‌شود که چالش سنگینی با منافع غربی دارد و یا لااقل با عوامل آن‌ها در منطقه مثل سعودی‌ها، وهابی‌ها و... مواجهۀ جدی دارد. این‌ها دهه‌های زیادی کار کرده‌اند تا توانسته‌اند این افکار را به جهان اسلام تزریق کنند.

راه‌پیمایی اربعین با وضعیت موجود به‌نوعی تأیید خود انقلاب اسلامی هم هست و به شکلی با انقلاب اسلامی تنیده شده است و کسی نمی‌تواند انقلاب اسلامی را در راه‌پیمایی اربعین نادیده بگیرد، هر قدر هم که جنبۀ عراقی و عربی آن را زیاد کنند، باز جنبۀ هویتی آن خیلی شدید است و حتی بیش از عراق، نزدیک‌ترین نسبت را با انقلاب اسلامی دارد. ولو اینکه عرب‌ها میزبان هستند و زیاد هم فداکاری می‌کنند، ولی فضا فضای انقلاب اسلامی است. این قضیه بسیار جدی است و برای غرب خوشایند نیست. لذا بیشتر از اینکه با راه‌پیمایی اربعین بِما هُوَ اربعین مشکل داشته باشند، احساس می‌کنند شعارهای انقلاب اسلامی توانسته است در جایی خودش را به‌صورت فراملیتی نشان بدهد و این خیلی برای آن‌ها سنگین است.

آن‌ها فعلاً نوک دماغشان را می‌بینند تا بخواهند افق‌های خیلی دور را ببینند که این یک تمدن است و با غرب چالش دارد. این قضیه در حال حاضر خیلی برای آن‌ها مطرح نیست. اصل قضیه برایشان انقلاب اسلامی است، آن هم در عراقی که برایش خیلی هزینه دادند و صدها میلیارد در آنجا خرج کردند که وقتی صدام رفت، خودشان بیایند، ولی می‌بینند این میراث با حضور ایرانی‌ها به باد می‌رود، درحالی‌که آن‌ها صدها میلیارد روی دشمنی ایرانی‌ها و عراقی‌ها سرمایه‌گذاری کردند.

طبق فرمایش رهبر انقلاب تجمیع ظرفیت‌های کشورهای اسلامی مثل ایران و عراق یکی از پیش‌نیازهای تشکیل تمدن نوین اسلامی است. در شرایطی که تلاش استکبار بر اختلاف‌افکنی میان ملت‌های منطقه است، به نظر شما راه‌پیمایی اربعین چقدر می‌تواند در برادری ملت‌های منطقه مؤثر باشد؟

محبتی که در این ایام بین خانواده‌های ایرانی و عراقی برقرار می‌شود، عراقی‌ها را به سمت ایرانی‌ها می‌کشد، نه سمت کشورهای عربی. عراقی‌ها از جنبۀ تشیع به ما نزدیک هستند، از جنبۀ عرب بودن به عرب‌ها، ولی این راه‌پیمایی این‌ها را کاملاً ایرانی می‌کند و بعد مراوداتی برقرار می‌شود و آن‌ها به ایران می‌آیند و در منزل ایرانی‌ها مهمان می‌شوند. این اتفاق به‌وفور رخ می‌دهد و یحتمل دراین‌بین ازدواج‌هایی بین دخترهای عرب و پسران ایرانی صورت می‌گیرد. همۀ این‌ها جدید است. قبلاً هم این مسائل وجود داشته‌اند، اما نه به این شدت. این مسائل بین ایرانی‌ها و عراقی‌ها نزدیکی ایجاد می‌کند. عراق هم به دلیل عرب بودن و هم به دلیل شیعه بودن دروازۀ صدور انقلاب اسلامی به جهان عرب است. این‌ها مدت‌ها تلاش کردند این دروازه را ببندند و مسدود کنند و نگذارند این اتفاق بیفتد، اما هم‌اکنون در این راه‌پیمایی تمام این حصارها شکسته می‌شود. هیچ کسی هم نمی‌تواند مانع برقراری ارتباط فرهنگی و اجتماعی بین آن‌ها شود غیرازاینکه خود این روحیۀ انقلابی وجود دارد،

ایرانی‌ها در سبک مدنیت و بحث‌های فکری معمولاً از عراقی‌ها جلوترند. بر عراقی‌ها استضعافی حاکم بوده است. اولاً در دورۀ صدام در یک فشار چنددهه‌ای بوه‌اند. هنوز عوارض جنگ خانمان‌سوز با ایران و با کویت بر آن‌ها حاکم است. بعد هم گرفتار آمریکایی‌ها و غربی‌ها شدند. هنوز انتظام اجتماعی آن‌ها چندان پابرجا نیست و شهرهای پابرجا و بزرگ با رفاه بالا ندارند. هرچند ازنظر پول ملی قدرتشان زیاد شده است، اما ازنظر سبک زندگی بسیار در مضیقه هستند.

ارتباط با ایران حداقل فرهنگی را که می‌تواند به آن‌ها منتقل کند، آزادی زندان و حقوق زن در ایران است که در اکثر کشورهای اسلامی وجود ندارد. این در عراق هم نبود، ولی در حال حاضر پیدا شده و بسیاری از خانم‌های عراقی سعی می‌کنند مثل زنان ایرانی شوند. این جریان شاید کمتر دیده شود، ولی خیلی شدید است. امروزه زنان عرب مطالبات حقوقی خود را مطرح می‌کنند درحالی‌که قبلاً نمی‌کردند. به‌هرحال یک انقلاب بزرگ پشت حکومت ایران است. مردم آزادی‌هایی دارند که انقلاب اسلامی به آن‌ها داده درحالی‌که عراق هیچ‌وقت این‌چنین آزادی‌ها نداشته است. صدام در اثر فشار خارجی رفت، ولی انقلابی نشد و حالا فضا کمی باز شده است. هنوز چند ده هزار آمریکایی در عراق زندگی می‌کنند و احزاب سیاسی نفوذ دارند. لذا خود انقلاب اسلامی از جنبۀ ضداستکباری‌اش در عراق اثر می‌گذارد که جلوۀ بسیار کوچکش حشدالشعبی است که از همین راه‌پیمایی متولد شده است.

نشانۀ دیگر آن محدود شدن داعش است که از همین راه‌پیمایی به وجود آمده است. اگر این راه‌پیمایی نبود، احتمال داشت دخالت ایران در نابودی این‌ها دخالت ایران در کشور دیگری تلقی شود، اما در این راه‌پیمایی و این برادری آن‌ها اصلاً این حس را ندارند که یک کشور بیگانه آمده است و دارد این کار را می‌کند. این اولین اثر راه‌پیمایی اربعین است. آثار دیگر آن همبستگی امت اسلامی است، آن هم نه به شکلی که عربستان و وهابی‌ها در حج به شکل مصنوعی به دنبال آن هستند، بلکه به صورت سیاسی، اجتماعی و حتی ضد غربی است و تمام این‌ها از انقلاب اسلامی صادر می‌شود و نه‌فقط عراقی‌ها که پاکستانی‌ها و سایر ملل، از جمله بحرینی‌ها، اماراتی‌ها و... را هم درگیر می‌کند؛ حتی شیعیان عربستان را هم درگیر می‌کند. راهپیمایی اربعین خیلی آرام فرهنگ را منتقل می‌کند.

رهبر معظم انقلاب طی سخنانی در سال 1395 پس از تشریح مراحل پنج‌گانه تمدن اسلامی می‌فرمایند تمدن اسلامی کشورگشایی نیست، بلکه به نظر من تأثیر پذیرفتن فکری فرهنگی ملت‌ها از اسلام است. آیا راه‌پیمایی اربعین در این فرآیند نقشی ایفا می‌کند؟

تأثیرپذیری فرهنگی و فراملیتی به شکلی آرام و مقدس‌گونه باعث می‌شود تا شعائر انقلاب نه صرفاً به‌وسیله رسانۀ رسمی یا صداوسیما یا سخنگوهای رسمی ایران، بلکه به شکلی کاملاً طبیعی و در فضای برابری و برادری، فرانژادی و فراملی صادر شود، آن هم در شکل طبیعی راه‌پیمایی و نه به صورت پروژه‌ای و دستوری که کارهای کلیشه‌ای انجام شوند. همه در یک مراسم فریضه‌گونۀ مقدس شرکت می‌کنند و چه ازنظر موکب‌ها و چه ازنظر کسانی که شرکت می‌کنند، سهم برابری دارند. مسابقه می‌گذارند که در این ثواب، بیشتر شریک شوند. مسابقه‌ای ملی و اقتصادی هم نیست. هر کسی هر قدر توان دارد، وسط می‌گذارد که مراسم بهتر برگزار شود.

خیلی از عراقی‌ها می‌گویند نیمی از درآمد سالانه‌شان را برای این کار می‌گذارند، چون احساس می‌کنند اجر عظیمی دارد. این چیز کمی نیست. پدیدۀ بی‌نظری است، آن هم برای عراقی‌هایی که هشت سال با ما جنگیده‌اند. چنین چیزی قبلاً کجا دیده شده است. خود این نشان می‌دهد چگونه ظرفیت‌های ملت‌های مختلف در کنار هم قرار می‌گیرد و خود این ظرفیت‌ها در کنار هم توجه، هدف و آرمان برابری، برادری و مساوات اسلامی را در روح خود دارد که فقط در شعار هم نیست، بلکه در اجزای این راه‌پیمایی هم دیده می‌شود. مثلاً یک موکب نمی‌گوید ما ایرانی هستیم و فقط عرب‌ها را راه می‌دهیم یا یک موکب نمی‌گوید من به عرب‌ها غذا نمی‌دهم. اصلاً چنین چیزی نیست.

جالب است این‌ها طبع غذایی همدیگر را هم تجربه می‌کنند. ویژگی‌های قومیتی هم که در چینش‌های مختلف دیده می‌شوند، در راه‌پیمایی اربعین محو می‌شوند. همین مسئلۀ زبان، یکی ترکی حرف می‌زند، یکی عربی، یکی انگلیسی و... حتی زبان عربی هم در آنجا حاکم نیست. با زبان‌های مختلف در کنار هم حرکت می‌کنند که نشان‌دهندۀ یک زیست تمدنی وسیع در این راه‌پیمایی است که نمونه‌ای از یک جریان تمدنی بزرگ‌تر است که ان‌شاءالله آرام‌آرام در کامل شدن قرص ماه خود را نشان می‌دهد.

این تأکید رهبری است که برای تقویت این نهاد باید همه دستگاه‌های کشور پای کار بیایند. آیا این اتفاق در کشور ما می‌افتد یا هنوز در این زمینه ضعف داریم؟

این حرکت پیش از آنکه دولتی و حکومتی باشد، مردمی است؛ یعنی حتی خود مرزبان‌ها هم نمی‌توانند قضیه را کنترل کنند. کما اینکه چند سالی هم در این قضیه ماندند و گفتند هر کسی می‌خواهد برود، یعنی حتی گذرنامه‌ها را هم نمی‌توانستند کنترل کنند. بعد با مذاکرات صورت‌گرفته اعلام شد که ویزا نمی‌خواهد و تردد با پاسپورت امکان‌پذیر است. تسهیلاتی که صورت گرفت، به خاطر سیلی بود که به راه افتاد. این سیل هم برخلاف تبلیغاتی که ضدانقلاب و خارجی‌ها می‌کنند اصلاً دولتی نیست و این تبلیغات اصلاً ربطی به دولت ندارد. چیزی بود که یک‌مرتبه شکل گرفت. اول هم در خود عراق شکل گرفت؛ یعنی همین که صدام رفت، در همان سال اول جمعیت عراق دست به این راه‌پیمایی زد و هیچ کسی برای آن برنامه‌ریزی نکرد، آن هم در دوره‌ای که عراق هنوز در اشغال آمریکایی‌ها بود و حاکم آمریکایی در آنجا حکومت می‌کرد.

یک‌مرتبه آن‌ها خودشان هم گیج شدند که موضوع از چه قرار است. بعد ایرانی‌ها به این جریان پیوستند. این چیزی نیست که کسی از بالا دستور داده باشد. بعد هم این جریان عمیق‌تر و ظرفیتش آشکارتر شد. لذا نهادها هم ازنظر کمی و هم ازنظر کیفی از این جریان عقب‌تر هستند، چون راه‌پیمایی اربعین از لحاظ حجم و تعداد از حج وسیع‌تر شده است، ولی هنوز امکانات حج را ندارد، چون پشت حج برنامه‌ریزی طولانی و امکانات وسیع وجود دارد، بااین‌همه می‌بینیم باز در حج هم فاجعه‌ای مثل فاجعه منا پیش می‌آید. در قضیۀ سنگ زدن، منا و عرفه هنوز خیلی مانده است که سعودی‌ها بتوانند این جمعیت را پوشش درستی بدهند، ولی راه‌پیمایی اربعین بااینکه فاقد آن تجربه و سابقه است، عظیم‌تر و بزرگ‌تر شده است. هر قدر هم که برنامه‌ریزی می‌کنند، هیچ نهادی متکفّل این کار نیست که بگوییم سپاه یا نیروی انتظامی یا وزارت کشور این کار را می‌کنند. اگر کمک‌های مردمی و ویژگی‌های مذهبی و مقدّس مردمی نباشد، کمک‌های دولتی و حکومتی خیلی دیده نمی‌شود. اگر هم باشد در دل کمک‌های مردمی است.

مخاطب صحبت‌های شما بیشتر جوان‌ها و دانشجویان هستند. اگر جوانی از شما به‌عنوان استاد دانشگاه و کسی که سال‌ها در زمینۀ تمدن اسلامی کار کرده است، سؤال کند چرا باید در این راه‌پیمایی شرکت کنم، شما چه پاسخی برای او دارید؟

جوان‌ها به توصیۀ کسی نیاز ندارند و اکثراً در این مراسم شرکت می‌کنند. آن‌ها این راه را انتخاب کرده‌اند و رفتن آن‌ها ناشی از حرف و توصیه ما نیست بلکه بر اساس نیازی است که در درون خودشان احساس می‌کنند و مثل اعتکاف باید آن را طی کنند؛ اما اگر منظورتان جوانان امروز است که آن‌ها به توصیۀ کسی گوش نمی‌دهند که به توصیه ما بروند، چون اگر ما بگوییم از این طرف بروید، از آن طرف می‌روند. بسیاری از جوانان به راه‌پیمایی اربعین علاقه دارند و این مسئله فقط محدود به راه‌پیمایی اربعین نیست بلکه در سینه‌زنی‌ها و عزاداری‌های محرم هم دیده می‌شود.

این حال‌وهوا به فطرت و جاذبه‌ای که ولایت دارد برمی‌گردد که پتانسیل بسیار بالایی دارد. نظام هم در جهت این حرف‌ها هست، ولی فقط نظام نیست، بلکه خیلی وسیع‌تر از نظام را پوشش می‌دهد. خیلی از کسانی را که برای راه‌پیمایی‌ها یا عزاداری‌ها می‌آیند، نمی‌توان حزب‌اللهی نامید زیرا از همۀ اقشار در این مراسم حضور دارند.

پوشش راه‌پیمایی اربعین دایره‌ای وسیع‌تر از نظام و انقلاب را در برمی‌گیرد و این نشان می‌دهد این مراسم امری فراتر از انقلاب است و من اسم آن را هویت می‌گذارم. هویتی که در راه‌پیمایی هست، همان هویتی است که در دهۀ محرم و در انقلاب اسلامی است. اصلاً انقلاب اسلامی برای احیای این هویت درست شده است. اگر هم به صورت انقلاب ظاهر شد به خاطر این بود که رژیم گذشته و دنیای مدرن بحران هویتی را ایجاد کرده بود که این هویت دیده نشود. حالا این هویت ورای انقلاب و فراتر از انقلاب دیده می‌شود.

انتهای پیام/

کد خبر: 1031614

وب گردی

وب گردی