به گزارش خبرنگار کتاب گروه فرهنگی ایسکانیوز، «بهرغم پوشش خبری گسترده، آنچه در مورد بحران ایران [از رسانهها] آموختهام که خود تابهحال نمیدانستم چقدر ناچیز است. وقتی به آمریکا برگشتم، از اینکه خود را در سیلی از موج روزانه اخبار تلویزیون، رادیو و روزنامهها در مورد ایران یافتم شوکه شدم. روزنامهها حاوی اخبار مفصلی با تیترهای درشت بودند و تلویزیون نیز بیشتر اخبار شبانه را به این موضوع اختصاص میداد و بعد تقریبا هرشب بخشهای ویژه خبری در آخر شب در این رابطه پخش میکرد. و بعد فکر کفرآمیز دیگری در رابطه با این شرایط به ذهن متبادر میشد: اینکه رسانههای خبری درگیر افراط شدهاند.
ممکن است این واکنشی عجیب به خبری چنین بااهمیت باشد، اما حجم کلماتی که برای بیان یک خبر استفاده میشود لزوما با میزان اطلاعات منتقلشده برابر نیست. حقیقت آن است که در بسیاری از این لفاظیها هیچ خبر حقیقیای موجود نبود. روز ۲۸، روز ۳۵ و روز ۴۰. بیشتر روزها تقریبا هیچچیز متفاوتی از روز قبل برای گزارش وجود نداشت.»
آنچه خواندید بخشی از روایت ادوارد سعید به نقل از یکی از شاهدان پوشش رسانهای تسخیر لانه جاسوسی در آمریکا است. ادوارد سعید در 4 مقاله که یکی از آنها قبل از تسخیر لانه جاسوسی نوشته شده به مرور پوشش رسانهای آمریکا و غرب از بازنمایی اسلام و انقلاب اسلامی پرداخته است. روایتی که حجم افراط و سیاهنمایی علیه اسلام و انقلاب اسلامی را به خواننده نشان میدهد.
مهمترین نکته درباره کتاب «شکست هژمونی» این است که نویسنده خود ساکن آمریکا بوده و سالهای متمادی در مجامع علمی آن کشور تحصیل و تدریس کرده است. این نویسنده در مقالههایی که در این کتاب کنار هم قرار داده شده این تصویر را به خواننده نشان میدهد که آمریکاییها تصویر مطلوب خود را از تحولات ایران به خواننده نشان میدهند و در این مسیر از هیچ هزینهکردنی دریغ ندارند. هزینههای گزافی که از سوی آمریکاییها برای پوشش خبری تسخیر لانه جاسوسی صورت گرفته تا اطلاعات تکراری و یکسانی را به مخاطب تزریق کنند و از این منظر افکار عمومی را تحت سیطره و سلطه خود در آورند و ایران و اسلامهراسی را ترویج کنند.
«شناختی که امروزه در مورد اسلام وجود دارد اساسا از طریق شکلی که رسانههای جمعی به آن دادهاند اتفاق افتاده است: نهتنها رادیو، فیلمها و تلویزیون، بلکه کتابهای درسی، مجلات و رمانهای پرفروش و باکیفیت نیز...
اگر از یک شهروند غربی باسواد پرسیده شود که یک نویسنده، موسیقیدان یا متفکر عرب یا مسلمان نام ببرد، ممکن است در جواب تنها با نامی مانند خلیل جبران مواجه شویم و نه هیچ چیز دیگری. به عبارت دیگر، بخشهای کاملی از فرهنگ، تاریخ و جوامع اسلامی به کلی وجود ندارند، مگر در شکلهای بریده شده و به دقت بستهبندی شده که توسط رسانهها رواج یافتهاند.»
نکتهای که سعید در این بخش از یکی از مقالاتش به آن اشاره میکند موید همین نکته است که غرب در روایت رسانهای خود آنچه میخواهد را به مخاطب نشان میدهد و مخاطب هم هرگز (تاکید میکنیم هرگز) زحمت جستوجوی بیشتر به خود نمیدهد! او بر این باور است که غرب جوامع اسلامی را به صورت بستهبندی و بریده شده به مخاطبان نشان میدهند تا به هدف خود که اسلامهراسی و به صورت خاص ایرانهراسی است دست پیدا کنند. او حتی سطح بحث را بالا میبرد و تاکید میکند «اگر از یک شهروند غربی باسواد» درباره چهرههای مهم جهان اسلام سخن بگوید بعید است بتواند به نام دوم برسد! این نشان میدهد غرب حین روایت ایران و اسلام چه اهدافی را دنبال میکند.
حال در روزهایی که برخی اشرار در پوشش اعتراض دست به تخریب اموال عمومی میزنند، باز هم رسانههای غربی وارد صحنه شدهاند و با «مردم» معرفی کردن آنها میخواهند مسیر تخریب اموال عمومی را با مطالبات معیشتی مردم گره بزنند و از آب گلآلود به نفع خود ماهی بگیرند. اتفاقی که در ماجرای تخسیر لانه جاسوسی تجربه شده و ادوارد سعید در مقالاتش به خوبی آن را منعکس کرده است. با مرور رسانههای خارجی در اتفاقات اخیر نتیجه میگیریم که «در همچنان برای غرب بر همان پاشنه میچرخد» و توصیه میشود کتاب «شکست هژمونی» با ترجمه و تدوین حسین نظری که نشر ترجمان آن را منتشر کرده را بخوانید تا دست غرب در بازیهای رسانهای ترتیب داده شده برایتان رو شود و پی ببرید که این اتفاقات تازگی ندارد و دشمنی آنها ریشهدار است.
انتهای پیام/