مربی، ورزشکار و تماشاگر 3 رکن اصلی ادبیات ورزشی است/ تغییر هویت فرهنگیِ مربیگری به موضوعات درآمدی و شغلی

یک جامعه‌شناس ورزشی در نشست تخصصی «جامعه شناسی مربیگری ورزش» به انتقاد از وضعیت فرهنگی مربیان کشور پرداخت و از رشد پدیده‌‌هایی چون «مربیان ساختگی» و «مربیان نمایشی» و در برخی موارد «مربیان دلال» گلایه کرد.

به گزارش خبرنگار گروه داننشگاه ایسکانیوز، نشست تخصصی «جامعه شناسی مربیگری ورزش» توسط گروه تخصصی جامعه شناسی ورزش انجمن جامعه شناسی ایران با حضور جمعی از مربیان و مدرسان ورزش و جامعه شناسان برگزار شد.

در این مراسم مجید خاتونی از جامعه شناسان و کارشناسان ورزش کشور و از دانش آموختگان دانشگاه آزاد اسلامی با موضوع «تحول گفتمان مربیگری در ورزش ایران» به سخنرانی پرداخت.

خاتونی در مقدمه سخنان خود گفت: مربی یکی از ۳ رکن اساسی در ادبیات ورزش در کنار ورزشکار و تماشاگر به شمار می آید. در برخی جوامع اهمیت این موضوع به حدی است که مربیگری ورزشی(sport coaching) به مربیگری زندگی (life coaching) تبدیل شده، لذا توجه به مقوله جامعه شناسی مربیگری هم بر عملکرد مربی و هم بر انتفاع جامعه ارتباط دارد. انسان از ابتدای تاریخ حیاتش در جناح مبارزه با طبیعت و حفظ بقای خویش و در ادامه برای فراهم آوردن ارتشی قدرتمند و سلحشور، در حفظ سلامتی و تندرستی، در غنی ساختن اوقات فراغت خود از تعلیم فنون بدنی و مهارت های ورزش بهره جسته است.

مدیرعامل و عضو هیئت مدیره انجمن جامعه و ورزش و فرهنگ ایران افزود: امروزه مربیگری ورزش به یک فعالیت اجتماعی و نیز تعامل پیچیده بین «مربی- ورزشکار» و «مربی- جامعه هواداری» تبدیل شده است. نظریه «ورزش بهترین مدرسه» به نقش پررنگ و برجسته اجتماعی و مربیان ورزش اشاره دارد. تاثیر گذاشتن، تعلیم و تربیت، الهام بخشیدن، رهبری و الگومندی از نقش های برجسته مربیان در ورزش مدرن است. در کشور ایران با قدمت و سبقه تاریخی ورزش، پیرامون مولفه مربیگری کمتر تحقیق روشمندی صورت گرفته است.

این جامعه شناس ورزشی در ادامه تاکید کرد: حجم انبوهی از گفتارها و مطالعات انجام شده بر محوریت عملکرد فنی مربیگری است. چنانچه مفاهیم هستی شناختی مربیگری، کیستی و چیستی و فلسفه و اثرگذاری نقشی آن به طور کامل فهم پذیر نشده و معنا و کارکردهای مربیگری در هر دوره ای به دقت مورد توجه قرار نگرفته است.

خاتونی ادامه داد: جامعه شناسی مربیگری ورزش یک چارچوب مفهومی است که رفتارها و کُنش های مربیان را بررسی و مطالعه می کند. در دنیای معاصر معنا و محتوای گفتمان مربیگری در چارچوب نظام های ورزشی و آموزش نوین متناسب با نظام اجتماعی برآمده از تحولات مدرن شکل گرفته و تحول یافته است. در چارچوب این گفتمان است که ما نه تنها مربیگری را فهم می کنیم بلکه برای اصلاح، توسعه و تحقیق در آن اقدام می کنیم.

عضو مجمع انتخاباتی فدراسیون فوتبال در سال 94 با تاکید بر اینکه این نشست جزو معدود برنامه هایی است که پیرامون مبحث مربیگری ورزش از منظر جامعه شناختی در کشور برگزار می شود، افزود: مربیگری به شکل امروزی همزمان با نظام مند شدن نظام آموزشی کشور پیوند خورد و «مربیگری به مثابه موقعیت فرهنگی» ظاهر شد. در پس این اتفاق و در زمانی که مدرسه مهم ترین نهاد اجتماعی جامعه محسوب می گشت نقش «معلم- مربی» شکل گرفت. این نظام اجتماعی و شرایط فرهنگی جامعه بود که شخصیت و منزلت ویژه ای را به مربیان می سپرد. در این دوران رابطه مربی و ورزشکار حول محور کنش ارتباطی صادقانه تعریف می شد و اخلاق در متن آن بود. از دهه ۴۰ به بعد جامعه ایرانی و برخی نهادهای آن از جمله نظام آموزشی و ساختار ورزشی به تدریج تغییرات گسترده ای را پیدا کرد. پیچیده شدن تقسیم کار اجتماعی، افول اقتدار مدرسه، تحول سبک زندگی و پیدایش ورزش های فراغتی و نمایشی ، اشاعه ورزش حرفه ای و نگاه افراطی به ورزش قهرمانی این تحولات را سرعت بخشید.

مدیر برگزاری مسابقات فوتبال برای صلح تصریح کرد: در پس این تحولات، مقوله مربیگری ورزش نیز از یک موقعیت فرهنگی به یک موقعیت شغلی و حرفه تغییر پیدا کرد. از دهه ۷۰ به بعد این تحولات حوزه مربیگری شتاب گرفت و در سایه رسانه های مختلف، دامنه اثرگذاری و ابعاد ارتباطی مربیان بیش از گذشته شد. مربیان ورزش های رسانه ای نیازمند «خودعرضگی اجتماعی» گشته و بر اساس نظریه مبادله اجتماعی با پاداش و تنبیه اجتماعی مواجه شدند. با تغییر مربیگری به موقعیت شغلی، کُنش ارتباطی صادقانه به کنش ابزاری حسابگرانه تغییر پیدا کرد و اخلاق به عنوان یک شاخص تاریخی ورزش ایران زمین کم رنگ شد. با اهمیت ورزش در جامعه ایرانی، مربیان در پی عدم توفیقات ورزشی فراتر از قلمرو ورزش با داغ بی اعتباری اجتماعی روبرو شدند.

این جامعه شناس ورزرشی افزود: در پی تحول گفتمان مربیگری ورزش در ایران معاصر، منزلت اجتماعی مربیان نیز افول پیدا کرد و مقام مربیگری در پایین ترین حد مشروعیت خود قرار گرفت. در این رهگذر تاریخی، نقش الگومندی مربیان همواره برای جوانان از جایگاه خاصی برخوردار بوده است. از سوی دیگر با تنزل اقتدار و کارکرد دو نهاد خانواده و آموزش و پرورش مسئولیت نهاد ورزش بیش از هر زمان دیگری افزایش یافت و نقش مربیان در تربیت انسان اجتماعی و توسعه سرمایه اجتماعی پررنگ تر از قبل گردید. اما به دلیل فقدان بینش جامعه شناختی در نزد جامعه ورزش و به ویژه مربیان، این مسئولیت اجتماعی به طور مناسبی تحقق نیافت.

وی تصریح کرد: درون مایه بسیاری از مسائل و ناکارآمدی های مربیان، فقدان پشتوانه اندیشگی و مطالعاتی و نیز ضعف مدیریت دانش در سیستم آموزش مربیگری در کشور بوده است. از کرانه دیگر، آشنا نشدن مربی ایرانی با متن اجتماعی و فرهنگی فرصت های کثیری را از ورزش و جامعه کم تحرک ایرانی سلب کرد. در این فرآیند تاریخی، نهادهای صنفی مرتبط با مربی و مربیگری به طور اصولی شکل و قوت نیافت و نتوانست در تکمیل نارسایی ها و تصحیح وضعیت نابسامان مربیان ایرانی اثرگذار باشد.

خاتونی یکی از اشکالات اساسی در حیات مربیان ورزش حرفه ای را، طی نشدن کامل فرآیند مربیگری برشمرد و در پایان سخنان خود گفت: این فرآیند کم ارزش، قلمداد شد و برای بسیاری از مربیان به درستی اجرا و نهادینه نگشت و به تولید مربیان کارآمد و بین المللی، سالم سازی جامعه، تربیت انسان اجتماعی و نیز استخراج الگوهای اجتماعی از متن ورزشی منتهی نشد. در دهه های اخیر بر اثر شیوع مدرک گرایی در جامعه، سرگردانی ستاره های ورزشی در دوران پساورزشی و نیز رونق کمی گرایی ورزشی، نقش مربی دچار کژکارهایی شد که در سیمای «مربیان ساختگی» و «مربیان نمایشی» و در برخی موارد «مربیان دلال» هویدا گشت که مغایر با روح فرهیختگی معلمی که همزاد با مربیگری ورزش در دوران مدرنیته متقدم است.

انتهای پیام /

کد خبر: 1056782

وب گردی

وب گردی