داستان تلفنی که سرنوشت پدیده لیگ کشتی را تغییر داد

پدیده این فصل لیگ برتر کشتی در حالی با یک تماس تلفنی به دنیای پر شوری این رشته بازگشته بود که امیدی برای تداوم فعالیت در این رشته نداشت.

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، بعضی آدم ها مصاحبه ای نیستند. دوربین محوشان می کند. ضبط صدا می بردشان توی لاک درونی. بعضی آدم ها وقتی بنشینی پای حرف زدنشان، شرم حضور می گیرند. حرف نمی زنند. سکوت می کنند. آن لایه شرم و حیای درونی شان عین یک شنل نامرئی ظاهر می شود و در برمی گیردشان. این همان سختی مصاحبه کردن با آدم هایی است که نمی خواهند مصاحبه کنند یا بار اولشان است. هنوز می توانی آن شرم و حیا را در وجودشان بیابی. در پاسخی که می دهند. در جواب هایی که نمی دهند. در تکه کلام هایشان. در ترس پیشروی در مصاحبه و از خود تعریف کردن.

چه کسی هست که دوست ندارد از خودش تعریف کند؟ چه کسی هست که دوست ندارد ستایش شود؟ چه کسی است که دلش نمی خواهد بشنود که در موردش حرف های دلپذیر بزنند و دستاوردهایش را مورد تجلیل قرار بدهند؟ چه کسی است که دوست نداشته باشد با او مصاحبه کنند و رسیدنش از گمنامی به شهرت را تبریک بگویند؟

بعضی آدم ها آدم مصاحبه نیستند و مصاحبه با آنها برای یک مصاحبه گر، می تواند یک شکنجه باشد یا یک تفریح. نوعی تمرین عملی همه درس هایی که در طول زندگی کاری ات آموخته ای. تبدیل شدن کار به لذت و تغییر یافتنش از مصاحبه به مسابقه. نوعی فرار ازگرفتن مصاحبه های آسان «وی گفت، وی افزود» طور و بازگشت به عصر مصاحبه های پنجه در پنجه. از سبک همان کشتی هایی که «حسین جلالی نژاد» می گیرد و امسال تبدیلش کرد به ستاره لیگ به پدیده ای که حالا در محافل کشتی در موردش حرف می زنند و سبکش را با قدیمی ترها مقایسه می کنند. از قدرت سرپنجه هایش می گویند و از توانش برای قاپ زدن کشتی گیر حریف عین شکارچی کهنه کاری که شکارش را در هوا قاپ بزند.

این همه تعریف و بحث فقط در مورد یک جوان بیست و یک ساله لرستانی. یک الیگودرزی آرام که قید کشتی را زده بود تا به تهران بیاید برای کارگری و بعد از سر یک اتفاق از اردوهای کشتی تیم دانشگاه آزاد سردرآورد.

اسمش حسین است. بیست و یک ساله . مجرد. سربازی نرفته. آرام و ساده. کشتی گیر زمین های خاکی. شاگرد علی آرین . متولد 77. گل کردنش برای این دو سه سال اخیر بوده. سال 95 سوم جوانان کشور شد. سال 96 این عنوان را به اولی ارتقا بخشید. سال قبل تر سوم بزرگسالان کشور. با چنین روزمه ای، اگر متولد آمریکا یا ترکیه یا گرجستان یا روسیه باشی، نانت در روغن است. ماشین و خانه و حقوق ماهانه داری و دنیا به کامت است. در ایران اگر باشی و این رزومه ات باشد و پارتی نداشته باشی، سرو کارت می رسد به صافکاری ماشین در کوچه پس کوچه های تهران. وقتی لر آرام و ساده ای باشی که راهروهای قدرت را نشناسی، از عنوان اولی و سومی ات استفاده نمی کنی. قید کشتی را می زنی و می روی سراغ صافکاری ماشین.

ماجرای حسین جلالی نژاد اما آنجا عوض شد که علی آرین، مربی قدیمی اش به علیرضا رضایی زنگ زد تا برود و ببیندش. رضایی، مدیرفنی کشتی دانشگاه آزاد سری زد به کوچه پس کوچه ها تا این جوان صافکار کشتی گیر را ببیند و در همان نگاه اولش، بدن چست و چالاک فرز بودن این بیست و یک ساله لرستانی چشم هایش را گرفت. با او و صاحبکارش حرف زد و اجازه تمرین در تیم کشتی دانشگاه آزاد را برایش گرفت.

خودش می گوید: «برای کار به تهران آمده بودم. دیگر نمی خواستم کشتی بگیرم. نه اینکه نخواهم. قیدش را زده بودم. گفتم وقتی در سه سال سومی و اولی جوانان کشور و سومی بزرگسالان ایران را گرفتی و کسی محلت نداد و سمتت نیامد، یعنی اینکاره نمی شوی. برو حداقل نان در بیاور. مربی قدیمی ام آقای آرین که خیلی مدیون او هستم با علیرضا رضایی تماس گرفت و از او خواست تا به من فرصتی بدهد.ایشان هم آمد و مرا سر تمرینات تیم کشتی آزاد برد.»

ماه های اول برای او سخت بود. دانشگاه آزاد سقف بودجه اش را رد کرده بود و حتی یکی دو کشتی گیر آخرش را به لطف اسپانسر گرفت. پولی برای جذب این کشتی گیر جوان و جویای نام نبود اما او حاضر شد رایگان قرارداد ببندد تا کشتی بگیرد و این کوتاه آمدن به نیت بلندپروازی، منجر شد به یک سال طلایی. سومی در لیگ کشتی ایران و دومی در مسابقات لیگ جهانی کشتی. او در لیگ امسال 5 بار کشتی گرفت و در میان شگفتی اسم های بزرگی را شکست داد.

«کادر فنی باید نظر بدهد اما امسال چند کشتی خوب گرفتم و چند کشتی گیر خوب را شکست دادم. أرشک محبی، محراب کریمی و علیرضا کریمی را شکست دادم. البته همه لطف خدا بوده و تلاش کادرفنی»

جوانی که تا چند ماه قبل قید کشتی را زده بود تا کارگری کند، حالا افتاده بود روی ریل. او حالا در مسابقات انتخابی تیم ملی هم سوم شده و سهمیه جام تختی را هم گرفته است.

«پنج کشتی در لیگ برتر امسال گرفتم. در مرحله نهایی هم بازی کردم. لطف خدا بود. اعتماد مربیان هم کمک کرد. در مسابقات جهانی هم بازی کردم. البته فقط مقابل کشتی گیرهای ایرانی. تا حالا در مسابقات بین المللی بازی نداشته ام. با کشتی گیرهای خارجی کشتی نگرفته ام. خیلی برایم جالب است چطور کشتی می گیرند.»

برای کشیدن این حرف از زیر زبانش باید بازجوی خوبی باشید. باید خیلی رویش فن بزنید تا قفل دهانش را باز کند و برای یک لحظه گاردش را بگذارد کنار و حرف دلش را بزند: «قهرمانی جهانی را می خواهم... می دانم خیلی برای این حرف زود است اما برای همین کشتی گرفته ام.»

تکه کلام اصلی اش البته خداست. «هرچی خدا بخواد...اگه خدا بخواد...خدا خواست...» یکی این و یکی هم «پهلوون» که برای خطاب کردن علیرضا رضایی که دوباره به کشتی برش گرداند.

«هنوز هم می روم سرکار صافکاری. کمتر از قبل. نمی کشم. کار سنگینی است و تمرینات ما هم خیلی دشوار است. دوتایش با هم نمی شود ولی هنوز هم به آنجا سر می زنم» به این دو کار تمام وقت و سنگین، اضافه کنید درس خواندنش در الیگودرز را.

«دانشجوی تربیت بدنی دانشگاه آزاد هستم در الیگودرز. کمی هوایم را دارند. درس خواندن را دوست دارم. اینجا هم تیم دانشگاهی است. مربی ما خودش استاد دانشگاه است. این چیزها برایم جالب است. دلم می خواهد درسم را جدی تر بگیرم. سخت است ولی می شود. اگر بقیه توانسته اند من هم می توانم»

و حرف های آخر؟

«از استادم علی آرین تشکر می کنم که هیچ وقت حمایتش را از من دریغ نکرد. از پهلوان علیرضا رضایی هم همین طور که خیلی به من میدان داد. از هر کسی که برایم قدمی برداشته تشکر می کنم. امیدوارم بتوانم سال بعد با تیم دانشگاه آزاد قدم های بزرگتری بردارم»

انتهای پیام /

کد خبر: 1056851

وب گردی

وب گردی