فیلم‌سازی در منطقه ممنوعه

فیلم سینمایی «منطقه پرواز ممنوع» از آنجا که برای مخاطب نوجوان تولید شده، کار مهمی است و مصداق حرکت روی لبه تیغ است.

به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، می‌گویند برای تولید هنری برای بچه‌ها نباید بچه شد بلکه باید بچه‌دار شد. بچه‌دار شدن نگاه آدم را نسبت به کودکی و امور مرتبط تغییر می‌دهد. بزرگترها گمان می‌کنند چون دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشته‌اند پس می‌دانند نوجوان یا کودکان چه سلیقه و نیازی دارند در حالی که بچه‌ها در لحظه زندگی می‌کنند و نیازهایشان مولود دم و لحظه است پس فیلمسازی در این محدوده سنی حرکت روی لبه تیغ است. به عبارتی اگر می‌خواهیم با آنها حرف بزنیم باید زبانشان را بدانیم و این مستلزم شناخت درست است.

فیلم «منطقه پرواز ممنوع» اثر امیر داسارگر را باید فیلمی معرفی کرد که می‌تواند برای بچه‌ها سرگرم کننده باشد هرچند روشن نیست محتوای ایدئولوژیک آن چقدر از سوی مخاطب اصلی فیلم دریافت شود چون برخی از از آنها اشاراتی است که خیلی روی آن کار نمی‌شود و نیازمند دانستن پیشینه آن ماجرا است.

فیلم از اواسط کار برای بزرگترها کسل‌کننده می‌‌شود و از ریتم می‌افتد. در واقع حادثه‌ای را شاهد نیستیم و همین سبب می‌شود فیلم از ریتم بیفتد و نتواند تماشاگر را با خود همراه کند اما در ادامه سرعت اتفاقات بالا می‌رود و بزرگترها را هم همراه می‌کند.

می‌گویند سینما و ادبیات قرار است رویاهای ما را به تصویر بکشند و از این حیث این فیلم نمایشی از رویای نوجوان ایرانی است و این مزیتی برای آن است. البته باید گفت فیلم از لحاظ اتفاقاتی که بچه‌ها در آن نقش دارند مطلقا نسبتی با واقعیت ندارد یعنی کارهایی که نوجوانان فیلم انجام می‌دهند باورپذیر نیست و شاید مخاطب نوجوان با خود بگوید «می‌شود در ایران اینطو بود؟»، هرچند فضای فیلم منعکس‌کننده محدودیت‌ها است و شاید نمادی باشد از کشوری که در آن زندگی می‌کنیم که با وجود محدودیت‌ها نباید خسته شد و باید حرکت کرد. در غیر اینصورت موقعیتی که فیلم در آن رقم می‌خورد از واقعیت دور است و شاید بهتر بود سازنده فیلم، دردسرهای نوجوان‌های فیلمش را برای رسیدن به امکانات نشان دهد.

در تماشای فیلم‌های آمریکایی حتی آنهایی که ضدآمریکایی است، در نماهای مختلف پرچم آمریکا به چشم می‌خورد ولی در این فیلم که قرار است روحیه خودباوری را تقویت کند اثری از المان پرچم که نماد هویت‌بخش یک ملت است دیده نمی‌شود. جز یکی دو صحنه آن هم روی بال هواپیمای دست‌ساز نوجوان‌ها دیگر اثری از پرچم نیست که این هم باید به‌پای بی‌دقتی فیلمساز نوشته شود.

نکته دیگری که درباره فیلم باید گفت منطبق تبودن برخی رفتارها با روحیه نوجوانان است. بازیگران فیلم برای جابه‌جایی از وسیله نقلیه (مثلا آژانس یا تاکسی) استفاده می‌کنند در حالی که دوچرخه ابزار جابه‌جایی این گروه سنی است که در فیلم می‌توانست از آن استفاده شود. در فیلم‌های نوجوان خارجی بارها دیده‌ایم که نوجوان‌ها برای رفتارهای نوجوانانه خود و رسیدن به اهدافشان از این وسیله نقلیه برای رفت و آمد استفاده می‌کنند ولی در فیلم داسارگر اثری از این المان نیز دیده نمی‌شود. در واقع در بسیاری از موارد نوجوان‌های فیلم مانند بزرگترها زندگی و رفتار می‌کنند که این را می‌توان به عنوان یک نقطه ضعف برای کار برشمرد.

فروش فیلم سینمایی «منطقه پرواز ممنوع» تا این لحطه از مرز 5 میلیارد تومان عبور کرده و این نشان می‌دهد با وجود نکاتی که بالاتر گفته شد مخاطبان نسبت به این فیلم واکنش مثبت نشان داده‌اند. این میزان فروش (5بیش از میلیارد و 300 میلیون تومان) برای یک فیلم نوجوان حکایت از این دارد که با اقبال مخاطبان روبه‌رو شده است و یک موفقیت برای این فیلم محسوب می‌شود. این فیلم در مقایسه با «رد خون2» محمدحسین مهدویان (6 میلیارد و 200 میلیون تومان) فروش خوبی کسب کرده است و می‌توان گواهی بر اثبات اقبال مخاطبان نوجوان به این فیلم باشد.

پیشرفت‌های موشکی ایران، مدافعان حرم، مبارزه با صهیونیسم، حفاظت از محیط زیست، خودباوری و کلی مضمون دیگر در فیلم حکایت دکمه‌هایی بود که روی کت منطقه پرواز ممنوع زیادی بود و فیلمساز تلاش کرده بود آنها را در فیلمش مطرح کند در حالی که برای انتقال این همه پیام باید به فیلم‌های دیگری فکر می‌کردند و خودباوری و امید به آینده در کنار کار گروهی را در همین فیلم خرج می‌کردند.

در مجموع قیلمسازی برای نوجوان حرکت روی لبه تیغ است و حامد بامروت‌نژاد (تهیه‌کننده) و امیر داسارگر (کارگردان) دست به یک کار بزرگ زده‌اند و باید آن‌ها را ستایش کرد؛ آن‌ها در منطقه ممنوعه فیلم ساخته‌اند.

انتهای پیام/

کد خبر: 1059375

وب گردی

وب گردی