گروه دانشگاه ایسکانیوز؛ مسعود کیخا: سالهاست مردم بین بازی اصولگرا و اصلاحطلب ماندهاند؛ دو مفهومی که نه مصداقی میتوان بر آن یافت، نه جناح و جبهه و حزب بودنشان مشخص است، نه برخی مدعیان اصولگرایی حتی مبنای فکری خاصی دارند و نه برخی اصلاحطلبان تعریف مشخصی.
سیاست، راهبرد، راهکار و هدف هرکدامشان از یک طیف هم فرسنگها با یکدیگر فاصله دارد، انگار چون برخیشان فقط در دشمنی با برخی دیگر مشترک هستند، در یک طیف گنجانده شدهاند.
البته این دو قطبی از گذشته زینت انتخابات بوده است٬ چه مجلس و چه ریاست جمهوری؛ اما انتخابات دوره یازدهم مجلس که چیزی به برگزاری آن نمانده، شاهد حضور موج سومی است که حرفهای بسیاری میتوان درباره آن بیان کرد؛ موجی که شعارهایشان چندان هم جدید نیست و حتی میتوان گفت در سپهر سیاسی کشور به منصه اجرا هم گذاشته شده است؛ طیف جوان٬ پرانرژی و البته پرتنش به نام«عدالتخواهان». جوانانی که حرفهای احساسی قشنگی میزنند، مشکلات خرد را میبینند و با مسائل سیاسی کشور هم خیلی بیگانه نیستند.
در تمام جوامع حل مشکلات سه سطح دارد و در پاسخ به سه پرسش میسر میشود؛ «چیستی، چرایی و چگونگی» در ساحتهای مختلف یک جامعه برای حل یک مشکل با پاسخ به این سه پرسش - درصورت اجرای راهکار- میتوان به کلید حل آن رسید.
مشکل چیست؟ چرا مشکل به وجود آمده و چگونه باید آن را حل کرد یا به تعبیر بهتر چه راهکاری میتوان برای آن یافت؟ در ایران برای پاسخ به جواب سوال اول و دوم متخصص زیاد است، از راننده تاکسی گرفته تا کارشناس و وزیر همه میدانند مشکل کجاست و چرا به وجود آمده است. در برخی همایشها و مصاحبهها٬ مسئولان و وزرا و نمایندگان طوری مشکلات را ریشهای شرح میدهند که انگار جای منتقد و مجری تغییر کرده است؛ پس تا اینجا نیاز به متخصص جدید وجود ندارد.
اما پاسخ به سؤال سوم است که مرد عمل میخواهد و برنامهریزی دقیق؛ اینجاست که تخصص وارد میدان میشود. اصولگرا و اصلاحطلب سالهاست به بوته آزمایش گذاشته شدهاند و برنامههایشان برای مشکلات کشور را همه میدانند؛ اما روی سخن من با عدالتخواهان است پاسخ شما به سؤال سوم چیست؟ صادق شهبازی، مجید حسینی و وحید اشتری را میتوان تقریباً معروفترین یا سلبریتی این طیف دانست. آقای حسینی که با مباحث عدالت آموزشی و حرفهای زیبا از مافیای کنکور و مافیای پزشکی به شهرت رسید تاکنون برنامه خود را برای مقابله با این مافیاهای قدرتمند ثروت و قدرت ارائه نداده. دیگر عدالتخواه عزیزمان از دخالت نیروهای نظامی در اقتصاد و دیگری از زمینخواران و هزاران درد عیان دیگر گفتند؛ اما اینها همه پاسخ به چیستی و چرایی است.
تا اینجای ماراتن انتخابات که به روزهای آخرش هم نزدیک میشویم پاسخ به چگونگی رفع مشکلات٬ چگونگی ایستادگی این طیف در صورت رأی آوردن در برابر مافیاهایی که در تمام حوزههای اقتصادی آموزشی فرهنگی سیاسی، کشور را بلعیده است، سخن نگفتند. اگر صرفاً با تکیه بر کرسی وکالت میتوان همه را نجات داد، چرا در تمام این سالها نشد؟ همه نمایندگان بیکفایت بودند؟ حرفهای عدالتخواهان شاید قشنگ باشد و احساسی و تهییج کننده؛ اما پاسخ تکراری البته با لحنی جذاب و پرتنش به چیستی و چرایی است نه چگونگی. حرفهای یک مطالبهگر است و من، شهبازی و حسینی و اشتری و اصنافی و... مطالبهگر که موضوع مطالبه را نشان میدادند، بیشتر دوست داشتم تا مهرهای که چندی بعد سوخته باشد و فرسنگها از عدالتخواهی دورتر شده و مردم را به وکلایشان بیاعتمادتر کردهاند.
انتهای پیام/