ایسکانیوز - فرهنگی - حسام آبنوس: سال گذشته بود که خبری مبنی بر برنده شدن یک مهاجر ایرانی در یکی از جوایز ادبی استرالیایی خبرساز شد و توجه محافل ادبی و غیر آن را به خود جلب کرد. مهاجری که در زندان در جزیرهای میان اقیانوس روایت سرگذشت خود را نوشته بود و از طریق پیامرسان واتسآپ برای دوستش ارسال کرده بود. حالا نسخه فارسی این کتاب به ایران رسیده و طبیعی است که بسیاری از سر کنجکاوی بخواهند بدانند حرف حساب این کتاب چیست؟ بهروز بوچانی راوی این کتاب از اندونزی و سپردن خود به دست قاچاقچیها روایتش را آغاز میکند و در دل اقیانوس تلاش میکند قصهاش را ادامه دهد.
بهروز بوچانی در این کتاب تصویری از یک روشنفکر به معنی منفی را به نمایش گذاشته، منظور کسانی است که غیر از خودشان را نمیبینند و ریشه همه مشکلات را در جایی دیگر جستجو میکنند و همه مقصرند الا خودشان! بوچانی در این کتاب بارها (نه یک مرتبه یا سه مرتبه) بلکه بارها افراد دور و اطراف خود را انسانهای بیارزش و رذلی معرفی میکند، او کسی است که همه را نماد رذالت و پلشتی معرفی میکند و خودش یا منزه است از صفات دیگران یا اغلب ساکت است و معلوم نیست در رویدادی که حرفش میرود کجای معرکه ایستاده است. او بارها رفتارهای انسانی در شرایط بحرانی را نماد دونمایگی معرفی میکند و خودش را انسانی عاشق طبیعت و سرشت انسانی نشان میدهد.
او در سراسر روایتش نقل و سخنی از دیگران بازگو نمیکند مگر اینکه بخواهد کسی را تحقیر کند یا خودش را نمایش بدهد، در سراسر کتاب ما شاهد انسانی هستیم که با کسی سخن نمیگوید و همیشه در سکوت بهسر میبرد؛ مگر میشود کلا حرف نزد و سکوت کرد و تماشا کرد؟ آن هم جایی که افراد جز حرف زدن راه دیگری برای تخلیه احساسات خود ندارند، از قدیم گفتهاند «حرف بادبزن جگر است»، ولی بهروز بوچانی حرف زدن را هم شماتت میکند و ترجیح میدهد جز با نگاه با هیچکس ارتباط کلامی برقرار نکند، باور کردنی نیست! او روشنفکری است که از کشورش با تمام ظلمها گریخته و روشن نیست چرا بریده و فرار را بر قرار ترجیح داده و حالا در کشور ثانی هم مشابه قبل است، معترض است ولی برای خودش و در اعتراضها ردی از او دیده نمیشود!
او در مصاحبهای که داشته، اعلام کرده بود از دست دیکتاتوری مذهبی فرار کرده؛ ولی در استرالیا هم به نظم حاکم معترض است، او بیشتر به آنارشیستها شباهت دارد، چون آنجا هم به قوانین معترض است و بر این باور است که قوانین سفت و سخت برای اذیت کردن زندانیها وضع شده و او این قوانین را ظالمانه میداند، ولی از خودش نمیپرسد، سزای کسی که نظم جاری در کشوری را برهم زده چیست؟ او علیه قوانین زندان در جزیره بارها اعتراض میکند ولی نمیگوید مگر ساختار نظام سیاسی استرالیا روی چیزی غیر از به رسمیت نشناختن غریبهها و افراد درجه چندم بنا شده است؟ در هر صورت اعتراضهای بوچانی نه تنها درست نیست بلکه تصویر روشنفکر غرغروی همیشه طلبکار را به خواننده نشان میدهد!
کتاب «هیچ دوستی به جز کوهستان» حرف خاصی نداشت و حدیث نفس یک مهاجر بود، بدون اینکه خیلی واضح و صریح به دلایل مهاجرتش اشاره کند هرچند او کشور خود را به زبالهدانی تشبیه میکند و با نفرت از آن یاد میکند. توصیفها حجم زیادی از کتاب را به خود اختصاص داده و خواننده تصور میکند که اتفاق قابل ذکری در زندان نیست که بوچانی اینطور از آسمان و اقیانوس و طبیعت سخن میگوید.
در هیچجایی از کتاب روشن نمیشود، نویسنده چگونه این کلمات را نوشته است، چون ادعا شده که این کتاب بخشبخش در واتسآپ نوشته و ارسال شده در حالی که در زندانی که شرحش در کتاب میرود، تلفن هم به سختی میشود حرف زد چون صفهای طویل و نوبتهای دورهای دارد و حتی خودکار و کاغذ هم ممنوع است ولی بوچانی گفته با واتس آپ این کتاب را نوشته است!
همانطور که گفته شد، بوچانی شخصیت عجیبی است، او به دیکتاتوری مذهبی جمهوری اسلامی ایران معترض است ولی کتابش را برای انتشار به ناشر ایرانی سپرده و برای اینکه منتشر شود ظاهرا خودش دست به جرح و تعدیل آن زده و زهر کتابش را گرفته تا از سد ممیزی راحت رد شود، این همان روشنفکر غرغرویی است که قرار است جلودار حرکات اجتماعی باشد و احتمالا راه را نشان دهد ولی تناقضی در انتشار این کتاب دیده میشود که سبب میشود خواننده نتواند به او اعتماد کند! نکته آخر اینکه تناسبی بین فضای کتاب و نام کتاب دیده نمیشود و نویسنده جز به اینکه اهل منطقهای کوهستانی است حرف دیگری از کوهستان نمیزند!
در مجموع با نخواندن کتاب چیزی از دست نمیدهید به خصوص که برای دویست و چهل و پنج صفحه ناقابل باید ۴۳هزار تومان پرداخت کنید.
انتهای پیام/