در همهمه سردرگمی ملی، راهی جز آتش به اختیاری استان‌ها نیست

بحث اصلی این است که در همهمه سردرگمی ملی در مقابله با اپیدمی، خوش‌بینی مدیران به کنترل اوضاع، بی‌خیالی مردم و جولان دلالان سلامت، باید چه اقداماتی به‌سرعت انجام شود؟

گروه دانشگاه ایسکانیوز: کرونا، مهمان بی‌تدبیری ملی، بعد از گذشت بیش از دو هفته از اعلام رسمی و بیش از یک ماه از اعلام غیررسمی شیوع آن، با تکیه بر بی‌اعتمادی مردم به رسانه‌های ملی، سوار بر شانه‌های غول شایعات، فارغ از قربانی جان، همانند سوهان بر روح و روان اجتماعی مردم جولان می‌دهد. هم‌افزایی قدرت وحشت‌آفرینی غول کرونا با قدرت نفوذ فضای مجازی، گستره عمومی جامعه را با نگرانی بسیار جدی و وحشت مرگ زودرس مواجه ساخته است. این نوشتار تلاش می‌کند با منطق مدیریت بحران، با کنکاشی در واقعیت‌ها، ظرفیت تصمیم‌سازی برای مدیریت بحران شیوع کرونا را برای مدیران فراهم سازد تا شاید بتواند در مختصات تصمیم‌گیری مسئولان، تغییراتی داده و آنها را از پیامدهای انفعال در تصمیم‌‌گیری آگاه سازد.

فارغ از ملاحظات متعدد در مدیریت اجتماعی اپیدمی کرونا، ورود کرونا از اواخر دهه اول بهمن با اطمینان بالا مورد اجماع عمومی است. اعلام آمار فوتی‌ها در اواخر بهمن هم نشان می‌دهد مبتلایان مدت‌ها قبل، درگیر این بیماری بوده‌اند و نکته مهم‌تر اینکه ایران، اولین کشور درگیر دنیا با این ویروس نبوده و چین هفته‌ها قبل با این بیماری در حال کشمکش بوده و ویژگی‌ها، علائم، پروتکل درمان و حتی تجربیات آنها در دسترس بدنه مدیریت درمانی کشور بوده است. تحلیل محتوای مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و گزارشات مرجع هم نشان می‌داد کشور آمادگی کامل برای کنترل وضعیت بهداشتی و درمانی کشور را دارد.

گزارش‌های رسمی چین و ایران نشان می‌دهد شیوع این ویروس در چین، تا ورود به ایران، حداقل یک ماه طول کشیده است. اگرچه به‌دلیل رابطه بسیار نزدیک سیاسی و تجاری ایران با چین، انتظار می‌رفت این ویروس قبل از بسیاری از کشورهای دیگر به ایران وارد شود؛ اما مصاحبه امیدبخش مدیران نشان می‌داد نه‌تنها کنترل کامل بر مرزها برای جلوگیری از ورود ویروس وجود دارد؛ بلکه امکانات و تجهیزات لازم برای مقابله با آن نیز فراهم شده و حتی کشور، آماده کمک به سایر کشورها در مقابله با این ویروس بوده است، در حالی که در عمل کنترل اوضاع، سازماندهی امکانات و فراهم‌سازی تجهیزات مناسب انجام نشده و اقلام بهداشتی لازم حداقل به اندازه کادر درمان در بیمارستان‌های کشور نیز فراهم نبوده است.

به محض شیوع ویروس، به سرعت کمبودها در مراکز بهداشتی و درمانی نمود پیدا کرد، یعنی در یک ماه قبل از ورود ویروس به ایران، مدیران می‌توانستند فرماندهی یکپارچه ملی برای مقابله، کنترل و پیشگیری از ویروس تشکیل داده و اقدامات عملی لازم را به‌غیر از تشکیل جلسات انجام دهند؛ بنابراین یک ماه فرصت بسیار ارزشمند پدافندی به راحتی از دست رفت تا شاهد حضور پرقدرت ویروس در کشور باشیم.

وزارت بهداشت، صنعت و سازمان پدافند غیرعامل باید پاسخگو باشند

اقدامات مدیریتی در این برهه حساس می‌توانست شامل تولید بسیار گسترده وسایل ضروری بهداشتی با فعال‌سازی کارخانجات تولیدکننده مواد بهداشتی و حمایت مالی از آنها، تغییر خط تولید برخی کارخانجات تولیدکننده اقلام بهداشتی به اقلام مورد نیاز، تجهیز بیمارستان‌ها، کادرسازی و آموزش کادر بهداشتی درمانی، فرهنگ‌سازی از طریق رسانه‌های جمعی، سیاست‌گذاری در مورد بهره‌گیری از ظرفیت فضای مجازی، واردات گسترده اقلام مورد نیاز کنترل و پیشگیری اپیدمی، تصمیمات پابرجا و سناریومحور درباره مراکز تجمع عمومی مردم مثل بازارها، دانشگاه‌ها، مدارس، ادارات و صدها اقدام عملی دیگر که قبل از ورود ویروس به کشور باید انجام می‌شد. در این مرحله وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، وزارت صنعت، معدن و تجارت و سازمان پدافند غیرعامل مسئولیت مستقیم دارند و باید پاسخگوی عملکرد ضعیف خود در مرحله قبل از ورود ویروس به کشور باشند.

ورود ویروس به قم و شیوع گسترده آن در کسر کوچکی از زمان، فاز دوم و البته مهم و تأثیرگذار مقابله با اپیدمی بوده است. ارزیابی عملکرد مدیران در مقابله با اپیدمی کرونا در این مقطع نیز بسیار مهم است. روزشمار ویروس کرونا در ایران نشان می‌دهد ورود این ویروس با منشأ چینی و از طرق مسافران صورت گرفته است. اولین اقدام عملی مدیران در این مرحله باید مبتنی بر پیشگیری از شیوع بیشتر ویروس در سایر شهرها و استان‌های کشور می‌بود؛ آزمون بسیار مهمی که هیچ مدیری از آن سربلند بیرون نیامده است.

اقدامات مورد انتظار جامعه از مدیران در این مرحله، قرنطینه خانگی، تعطیلی تمام ادارات به‌جز واحدهای امدادی، دانشگاه‌ها، مراکز آموزشی، تجمعات، بازارها، اصناف، مراکز مذهبی و خانه‌نشینی دستوری مردم بود. هر لحظه تأخیر در این تصمیمات مهم و راهبردی به قیمت جان ده‌ها تن در کشور تمام می‌شود؛ روزشماری که نشان می‌دهد مدیران نه‌تنها لحظه‌ها و ساعت‌ها؛ بلکه فرصت روزها را برای مدیریت اوضاع از دست دادند. اینکه چه ملاحظه‌ای بالاتر از امنیت جانی مردم بوده که اجازه اقدامات مهم و فوری فوق را نمی‌داده، موضوعی است که سازمان پدافند غیرعامل کشور، وزارت کشور و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور باید پاسخگو باشند.

عدم تمایل مدیریت برای اقدامات تهاجمی و انفجاری در برخورد با جغرافیای ویروس به‌ویژه قرنطینه و خانه‌نشینی اجباری مردم به مدت دو هفته، باعث سرایت ویروس به شهرهای پیرامون و استان‌های مقصد گردشگری مخصوصاً استان‌های شمالی شد. نقشه‌های منتشر شده خزش ویروس در گستره ایران نشان می‌دهد این بیماری به‌موازات شبکه‌های دسترسی اصلی کشور و به‌تبع جابجایی مردم و ارتباط احتمالی با منشأ ویروس منتشر شده و حالا همه‌گیری و شیوع غول کرونا سوار بر شانه‌های بی‌تدبیری ملی در همه استان‌های کشور در حال انتشار و تکثیر است.

سؤالی که برای مردم پیش می‌آید این است که آیا هزینه‌های اجتماعی وضعیت حاضر بر هزینه‌های اجتماعی قرنطینه ارجحیت داشت؟ اگر فرض کنیم مسئولان آگاهانه به قرنطینه اقدام نکردند، به دنبال کدام اثر مثبت عدم قرنطینه بوده‌اند که اکنون به آن دسترسی پیدا کرده‌ایم؟ آیا فردی می‌تواند مردم را قانع کند که قرنطینه، کار درستی نبوده و وضعیت فعلی بسیار مطلوب‌تر از نتایج قرنطینه است؟ سؤال دوم اینکه آیا تجربه چین در قرنطینه «ووهان» اشتباه بوده است؟ اگر اشتباه بوده، آموزه‌های آن برای ایران چه بوده و چه مختصاتی به چارچوب تصمیمات ایران داده است؟

واقعیت این است که تصمیم‌گیری‌های ملی در ایران از پیچیدگی بسیار بالایی برخوردار است. نهادهای بسیار متعددی در تصمیم‌گیری‌ها دخیل هستند و سهم آنها در تصمیمات هم به روشنی مشخص نیست، به‌تبع همین موضوع، مسئولیت‌پذیری هم بسیار پایین بوده و معمولاً به محض وقوع پیامدهای ناگوار، نهادها و دستگاه‌های اجرایی به‌نوعی خودشان را تبرئه می‌کنند و نقش خود را در مورد تصمیم مربوط، کمرنگ جلوه می‌دهند؛ اما به محض وقوع پیامدهای مثبت، کارنامه بسیار روشن و مدیریت بسیار حاذقانه‌ای از نهادها و سازمان‌ها به سرعت انتشار می‌یابد. اینکه در همهمه همه‌گیری کرونا، تصمیمات باید جمعی و ملی صورت گیرد، موضوع درست و دقیقی است؛ اما باید شفافیت لازم درباره مراجع تصمیم‌گیر و مسئولیت‌پذیری آنها وجود داشته باشد.

فاز سوم و البته شوم اپیدمی، همه‌گیری شهری و روستایی ویروس است. در این مرحله دولت، دو مرحله ناموفق در مدیریت اپیدمی را پشت سرگذاشته و فرصت‌های بسیار ارزشمندی را برای کنترل بیماری از دست داده و اکنون با بحران گسترده پراکندگی ملی ویروس مواجه شده است.

تاوان تصمیم اشتباه ملی، اکنون دامن همه استان‌ها را گرفته است

همه استان‌ها بدون استثنا دو هفته بعد از اعلام رسمی ورود کرونا به ایران، آلوده شده‌اند؛ دو هفته‌ای که با ابزارهای حتی قهری باید مانع انتشار ویروس می‌شد و با قرنطینه دو هفته‌ای، مبتلایان شناسایی، درمان و غربالگری می‌شدند و با قطع زنجیره تکثیر، امروز به احتمال بسیار زیاد، شیوعی چنین گسترده نداشتیم. ممکن بود مراکز بسیار محدودی آلوده می‌شدند که قابل مدیریت بود؛ اما امروز گیلان، مازندران، گلستان، تهران، اصفهان، یزد، مرکزی و ... از استان‌های بسیار درگیر با این بیماری هستند و تقریباً در میان جولان دلالان ملزومات بهداشتی و درمانی و کمبود امکانات کادر درمانی، به حال خود رها شده‌اند. تاوان یک تصمیم اشتباه ملی، اکنون دامن همه استان‌ها را گرفته و گریبانگیر تک تک افراد جامعه شده است.

امروز وضعیت استان گیلان در مسیر فرابحران و رسیدن به فاجعه‌ای ملی است. به هر دلیلی که استان آلوده شده باشد، اکنون جای بحث نیست؛ بحث اصلی این است که چه اقداماتی باید برای کنترل شیوع ویروس در استان صورت گیرد؟ در همهمه سردرگمی ملی در مقابله با اپیدمی، خوش‌بینی مدیران به کنترل اوضاع، بی‌خیالی مردم و جولان دلالان سلامت، باید چه اقداماتی به‌سرعت انجام شود؟

حالا که از تجربه چین استفاه نکردیم، چه خوب است بتوانیم از تجربه جنگ ایران و عراق استفاده کنیم. امروز هم با جنگی پیچیده مواجه هستیم. اعلام شرایط جنگی و ورود رسمی و قاطعانه سپاه، ارتش و همه نهادهای نظامی و فرهنگی کشور که همیشه پای کار خدمت به مردم بوده‌اند بسیار ضروری است.

قرنطینه استان به استان توسط نیروهای نظامی اجرا و اعلام عمومی شود، از رهنمودهای مقام معظم رهبری درباره «آتش به اختیار» استفاده و اختیار مدیریت کامل و جامع به استانداری‌ها تفویض شود تا هر استانی متناسب با شرایط خود، تصمیمات مقتضی برای کنترل اوضاع گرفته و با کمک نیروهای نظامی و مردمی اجرا کند. استان‌ها نباید برای مدیریت استانی منتظر دستورالعمل‌های ملی باشند؛ چه بسا در سطح ملی، آگاهی درستی از وضعیت استان وجود ندارد و به همین دلیل است که از عادی شدن شرایط کشور از روز شنبه سخن به میان می‌آید، این رویکرد نشان می‌دهد آتش به اختیاری برای استاندارها ضرورتی انکارناپذیر است.

صدا و سیما برنامه‌های رسمی خود را قطع و برنامه‌های متناسب با خانه‌نشینی مردم تهیه و پخش کند، آموزش‌های مستمر و بهتری برای آگاهی عمومی از رسانه‌ها ارائه شود. شبکه‌های اجتماعی -اگر چه موقت- رفع فیلتر شوند تا ارتباطات مردم به‌ویژه آموزش مدارس و دانشگاه‌ها روانتر در جریان باشد، اخذ مالیات و عوارض در سه ماه آینده صفر باشد، دولت همراهی بیشتری بعد از شروع مجدد کسب و کارها با مردم داشته باشد و همزمان بعد از دو دهه شعار دولت الکترونیک، بالاخره یکبار برای همیشه پرونده دولت الکترونیک را نهایی کرده و به مرحله اجرا دربیاورد.

جنگ امروز با ویروس کرونا، جنگی شبیه جنگ‌های پارتیزانی است؛ جنگی که دشمن ما غول میکروسکوپی عادلی است که به همه حمله می‌کند و مرز نمی‌شناسد. این ویروس فقط برای فقرا نیست و به ثروتمندان، مدیران، آقازاده‌ها، روستایی‌ها، باسوادها و بیسوادها، پزشکان و معلمان، کشاورزان و صرافان هم تعلق دارد. عدالت در ذات این ویروس است و حتی بین اصلاح‌طلبان و اصولگرایان هم فرق نمی‌گذارد و مستقل‌ها را هم هدف حمله خود قرار می‌دهد؛ بنابراین هیچ گروه اجتماعی مصون از این ویروس نیست، پس اتحاد ملی برای مقابله با این اپیدمی، ضرورتی ملی است.

یک ماه فرصت ورود و سه هفته فرصت برای مدیریت بهینه اپیدمی کرونا را از دست داده‌ایم و هم‌اکنون در فاز شوم اپیدمی استانی، نباید حتی لحظه‌ای درنگ در اتخاذ تصمیمات قاطع داشته باشیم. اجازه دهید استانداری‌ها استقلال در تصمیم‌گیری داشته باشند و مسئولیت تصمیمات خود را نیز بر عهده بگیرند. بگذارید عیار مدیران هم در یک آزمون واقعی سنجیده شود. در این همهمه سردرگمی ملی، راهی جز آتش به اختیاری استان‌ها و استانداری‌ها نیست.

* عضو هیئت علمی دانشگاه گیلان

کد خبر: 1063337

وب گردی

وب گردی