تراکتور و خط بطلانی بر فرضیه ضعف ساختاری باشگاه های دولتی

خصوصی سازی باشگاه ها سالهاست که مورد بررسی بسیاری از وزیران ورزش بوده و همیشه از آن سخن به میان آورده اند ولی تا به امروز به مرحله اجرا نرسیده است.

امیرکریمی-مربی و تحلیلگر فوتبال

سال هاست که هر وزیری بر مسند وزارت تکیه زده بر کورس رسوایی خصوصی سازی باشگاه های فوتبال ما کوبیده و رفته. اتفاق میمونی که اگر از کانال های سالم خودش بیفتد و باشگاه ها به صاحبان واقعی و اهلش واگذار شود، نقطه عطفی برای فوتبال ما خواهد بود و صدالبته که ساز و کار خصوصی سازی هم در ابعاد مختلف باید ایجاد شود چرا که مثلا همین دوباشگاه دولتی و پایتخت نشین که عملا دو قطب فوتبال ما را تشکیل می دهند، هواداران میلیونی را در پشت سر می بینند که برآورده کردن خواسته های آنها بیشتر احتیاج به مدیریت سالم و صادق دارد تا موارد دیگر.

آفت خصوصی سازی

آیا تمول مالی و صرفا ابراز علاقه به ورزش و فوتبال می تواند دلیل قانع کننده ای برای تحویل باشگاهها به اشخاص باشد؟

سودای مشهوریت و محبوبیت در فوتبال در کنار به اصطلاح درآمدزایی برای باشگاه مطبوع و جذابیت های آن، افراد متمول و صاحب نفوذ بسیاری را در یکی دو دهه گذشته جذب این فوتبال و باشگاه های ما بخصوص از نوع پرهوادارش کرده که اتفاقا بیشتر از خیر رساندن به باشگاه و هوادارانش، خودشان از صدقه سر هیاهوی بی مورد فوتبال به اسم و رسمی در جامعه دست یافته اند.

هرچند از سر به اصطلاح دلسوزی، شما بخوانید از جیب خود، ولی از جیب مردم برای خود و هوادار خرج کرده اند! حتی بوده اند تعدادی از آنها که بعدها به فراخور تحصیل اموالشان در قبل، به دادگاه های مالی احضار شدند و به تبع آن محکوم ، محروم و حتی تبرئه شده اند. در حقیقت ورود این افراد بیشتر در راستای اجرایی شدن منافع خودشان هست نه درآمدزایی و پیشرفت فوتبال، آنها از نفوذ فوتبال در بین مردم و هواداران برای پیشبرد اهداف اقتصادی و سیاسی و اجتماعی خودشان استفاده می کنند.

انواع باشگاه داری

در ابتدا باید بررسی کنیم که حداقل در بالاترین سطح از فوتبال کشور چند نوع باشگاه از بعد مدیریتی و ساختار آن دیده می شود و چگونه تغدیه می شوند. از همین رو می توان این موارد را بررسی کرد: ۱.باشگاه های دولتی که بودجه شان از طرف دولت تامین می شود ۲.باشگاه های خصوصی وابسته به دولت ۳. باشگاه هایی که از طرف شخص تامین می شود.

در حقیقت می توان مورد سوم را همان داستان خصوصی سازی در ورزش نامید جایی که قبلا هم ذکر شد افرادی که در آن ورود می کنند و ظاهرا منافع خودشان را در این نوع هزینه کردن ها و باشگاه داری می بینند. ضمن اینکه در ابتدا برای ورود به بحث خصوصی سازی قطعا عوامل بسیاری باید در آن دیده شود مثلا بحث ورود به سهام و بورس و همچنین سوددهی باشگاه ها و از اینگونه بروکراسی های اداری که در عرضه این دو باشگاه احتیاج هست و ازین دست باید و نبایدها. اما شاید از همه اینها حیاتی تر و نکته حائز اهمیت تر برای خصوصی سازی در فوتبال ما صحبت از سپردن باشگاهها به اهلش می باشد.

بررسی روند خصوصی سازی در فوتبال داخلی؛

وقتی به فصول گذشته فوتبال ما نگاه می کنیم پر است از باشگاههایی که به اصطلاح از ابتدا به شکل خصوصی وارد فوتبال شده اند یا از شکل دولتی تغییر هویت به خصوصی داده اند.

اما فصل مشترک همه این باشگاه ها فنا شدن در این فوتبال پر زرق و برق بوده و بس. سرنوشت تیم هایی از قبیل استقلال اهواز، راه آهن، برق شیراز ،بانک ملی ، شموشک، ابومسلم که همگی برای خود ریشه های عمیقی در این فوتبال داشته اند و حالا عملا وجود خارجی ندارند، از ناتوانی ساختار مدیریت از تغییر ماهیت بخش دولتی به خصوصی می باشد. در همین راستا البته بودند باشگاه هایی مانند استیل آذین که نمونه بارز مدیریت بخش خصوصی و برند سازی در فوتبال را دنبال کردند و با بریز و بپاش های بسیار سعی در ماندگاری خود داشته اند که اتفاقا سیستم معیوب فوتبال ما و نداشتن تدابیر و درایت مدیران این باشگاه ، آنها را هم با تمامی تفاصیل خصوصی بودن به ورطه نابودی کشاند.

معیارهای خصوصی سازی

سپردن باشگاهها به افراد واشخاص حقوقی خارج از بحث سیکل اداری دارای معیارهای خاصی برای خود افراد می باشد که اتفاقا در کشورهای صاحب نام و پیشرفته در این رشته مورد توجه قرار گرفته است. از این گونه موارد می توان به ۱.سپردن وثیقه اجرایی حداقل دو برابر ارزش باشگاه ۲.شفافیت مالی وتحصیل درآمد حداقل پنج سال قبل ۳.دادن راهکارها و ارائه برنامه برای درآمد زایی کوتاه مدت و بلند مدت اشاره کرد. شاید اگر حداقل یکی از این آیتم ها در مورد خیلی از باشگاههای داخل ذکر شده رعایت می شد الان حال و روز آنها این نبود که محکوم به نبودن باشند.

نمونه بارز

نمونه بارز بحث غیر دولتی بودن این روزهای فوتبال ما را می توان باشگاه تراکتور نامید. باشگاهی باقدمت بالا و هودارانی پرشور که شاید اتفاقا بتوان این باشگاه را پیشرو در جریان خصوصی سازی این سبک تیم ها دانست. جایی که قطعا سرمایه اصلی این تیم ها هواداران آنان می باشند که اتفاقا در مورد تراکتور با ورود به لیگ برتر پس از سالها شور هیجانی وصف ناپذیری را با خود به این سطح از فوتبال انتقال دادند.

حالا پس از این چند سال با این مشخصات و عقبه مناسب از نظر نیروی انسانی که بسیار آیتم تاثیرگذاری حداقل در فوتبال می باشد و این ابعاد هواداری و حضور رئیسی دست به نقد و به قول خودشان آتازنوزی که خود را کارآفرین هم می داند، این باشگاه نتوانسته آنچنان که باید و شاید با تزریق این حجم از سرمایه به موفقیت هایی دست یابد و حالا مشکلات متعددی گریبانگیر این باشگاه شده است.

شاید شکست های اخیر در پرونده های مطروحه در فیفا جزو تازه ترین مشکلات آنها باشد. از طرفی حالا باشگاه تراکتور کلا پا را فراتر از فضای فوتبالی گذاشته و عدم توفیق خود در کامیابی و رسیدن به موفقیت را دولتی بودن بعضی از باشگاه های دیگر می داند و در خارج از زمین فوتبال نیز دست به افشاگری هایی زده و حتی این اواخر هم بحث دست بردن در پرونده های ارسالی به فیفا را پیش کشانده که صحت و سقم آن خود جای بسی تامل و کنکاش دارد.

اما نکته حائز اهمیت تضمین بدست آوردن موفقیت صرفا با تزریق پول به باشگاه ها می باشد و تعریف خصوصی سازی ففط بر مبنای نگاه مالی هست، جاییکه در چند سال اخیر باشگاهی همچون تراکتور در خرید بازیکن و مربی سرآمد خیلی دیگر از همتاهای خود در لیگ برتر بود، ولی با این حال توفیقی آنچنان که باید بدست نیاورد. در حقیقت ایجاد ساختار سالم مدیریتی و تصمیم سازی و تصمیم گیری، مدیریت بحران ها و ازین دست داستان های مدیریتی برای باشگاه ها از نان شب واجب تر است به خصوص در فضایی که منابع مالی بسیار زیادی هم در اختیار افراد قرار می گیرد چرا که بخش خصوصی دست در جیب خود دارد و متکی بر درآمد زایی خود می باشد.

هرچند فوتبال و باشگاهای ما همچنان از موهبتی بزرگ به نام حق پخش و حق تبلیغات محروم هستند و شرایط مالی آنها روز به روز بدتر می شود اما سپردن همین چرخ لنگ ماشین فوتبال ما به بخش خصوصی هم کار ساده ای به نظر نمی رسد چرا که برای احراز شرایط افراد واشخاص باید تامل و احتیاط بیشتری کرد.

کد خبر: 1068531

برچسب‌ها