خونین شهر، شهرخون آزاد شد/ عراقی ها آمده بودند که بمانند

هنوزهم پس از گذشت 38 سال کمتر کسی می داند صدای خش دارمردی که از رادیو پخش شد صدای "محمود کریمی علویجه" بود که از طریق بلندگوهای مساجد در خیابان ها مردم را در جریان آزاد سازی خرمشهر قرار می داد.

به گزارش خبرنگار اجتماعی ایسکانیوز ،به جرات می توان گفت یکی از بهترین خبرهایی که مردم سرزمینم را از ته دل خوشحال کرد این جمله بود: شنوندگان عزیز توجه فرمایید، شنوندگان عزیز توجه فرمایید، خونین شهر، شهر خون آزاد شد...

" جئنا لنبقی"

شما یادتان نمی آید؛ سنگین ترین و تلخ ترین جمله ای که عراقی ها روی دیوار های خرمشهر نوشته بودند این بود: " جئنا لنبقی" یعنی آمده ایم که بمانیم وهمین جمله روی قلب تک تک ایرانی ها سنگینی می کرد تا روز سوم خرداد 61 خرمشهر پس از ۵۷۸ روز اشغال آزاد شد و دل همه مردم شاد شد.

خرمشهر، شهر خون آزاد شد

این عبارت هیچ گاه از تاریخ 8 سال دفاع مقدس پاک نمی شود. جمله ای که هنوز هم بوی حماسه و بوی خون جوانانی رامی دهد که خرمشهر را از وجود بعثی ها پاک و آزاد کردند و امروز38 سال از آزاد سازی خرمشهر ، شهرنخل های سوخته و نخل های بی سر می گذرد.

خرمشهر شهری به وسعت تمام ایران

پای صحبت‌ خانواده شهدا و رزمندگانی که درپیروزی خرمشهر نقش داشتند بنشینی دلت پر از شادی و غرور می‌شود و برای مهربانی‌ها ،حمایت‌ها و صداقت رزمندگان دلتنگ می‌شوی.

مادرشهید"قاسم ساغرچی" می گوید: خرمشهر شهری به وسعت تمام ایران و برابر با تمام‌ ارزش‌هایی است که شهیدانمان برای پایداری از آن خون پاک خود را نثارکردند ونوجوان من نیز یکی از همین رزمندگان که برای آزادی خرمشهر مردانه جنگید تا به فیض شهادت رسید.

مادرمی گوید: هنوز17 سالش تمام نشده بود که شهید شد.هیچ وقت گمان نمی کردم به این زودی ازکنارم برود. مابچه دارنمی شدیم ، نذرامامزاده قاسم (ع) در یکی از روستاهای همدان کردیم وبه نیت آن امامزاده نامش را قاسم گذاشتیم.

مادر درادامه درباره چگونگی حضور فرزندش درجبهه هم می گوید: راضی نبودم به جبهه برود اما رفت بدون اینکه به من و پدرش بگوید خیلی سختگیری کردم تا نرود اما نمی توانست در شرایط جنگ در خانه بماند یک روز ساکش را بست و رفت نیمه های شب بود که احساس کردم کسی صورتم را بوسید بیدار شدم دیدم قاسم است. گفت می روم و زود بر میگردم .رفت .برنگشت و من را تا ابد چشم انتظار گذاشت.

شهید قاسم ساغرچی سال 1361 درعملیات بیت المقدس به شهادت رسید.

خرمشهر را خدا آزاد کرد

جانبازان بخش مهمی از جامعه ما هستند.آنها شهیدان زنده و راویان صحنه های تلخ و شیرین دوران جنگ اند که سبک زندگیشان متفاوت تر و سخت تر از ما می گذرد.

جانباز"بخشعلی مهربان خاکی"،از جانبازان ایام آزادسازی خرمشهر است.

جانباز 45 درصدی که در خرمشهر از ناحیه دست وکلیه ونخاع جانباز شده درباره حماسه های خرمشهرمی گوید: بدون شک عملیات بیت‌المقدس یکی ازماندگارترین عملیات‌های دوران دفاع مقدس بود که درپایان آن شاهد به ثمر نشستن زحمات یک ملت برای بازپس‌گیری خرمشهر بودیم تا آن جا که امام (ره) درسخنانشان فرمودند "خرمشهر را خدا آزاد کرد".

او با بیان اینکه ‌در25 روز جنگی که برای بازپس‌گیری خرمشهر انجام شد،رزمندگان دلاورما تنها در2 روزاول حدود 35 کیلومتر زیر شدیدترین گلوله باران دشمن پیشروی کردند می گوید: این موفقیت درحالی بدست آمد که رزمندگان ما ازحداقل تجهیزات برخوردار بوده و تنها با سلاح ایمان به خدا و عشق به امام راحل به جنگ دشمن تا بن دندان مسلح رفته بودند.

مهربان خاکی درباره چگونگی مجروحیتش هم می گوید: درآزادسازی خرمشهر ترکش خوردم و 2 گلوله هم به کلیه سمت چپم خورد .یک ترکش هم به نخاعم خورد که باعث شد مدتی فلج شوم و علیرغم جراحی های فراوان یک ترکش درنخاع من باقی مانده است.

سوم خرداد ازحافطه مردم پاک نمی شود

جانباز"محمود ذوالفقاری" ایثارگر دیگر فتح خرمشهر است .این جانباز درباره چگونگی اعزامش به جبهه می گوید: ارتشی بودم که به خرمشهر اعزام شدم و همان جا هم مجروح شدم.

وی درادامه درباره روزهای آزاد شدن خرمشهرو سوم خرداد می گوید: سوم خرداد روزبه یاد ماندنی برای ما بود.به واقع لطف و عنایت الهی ،صبرو استقامت رزمندگان بود که خرمشهر را آزاد کرد.

به فرماندهان گفته بود تا آخر عملیات بیت المقثدس به مرخصی نمی روم

زهرا قاسمی مادر شهید" حسین هوشیار" یکی از بسیار مادرانی است که پسر ارشدش که عصای دست خانواده بود در عملیات آزاد سازی خرمشهر به شهادت رسید.

مادر شهید با اشاره به اینکه حسین کلاس یازدهم را خواند و به حوزه علمیه رفت اما هنوز ملبس نشده بود که به جبهه رفت می گوید: سوم عید سال 1361 بود که عازم جبهه شد و به پدرش گفت خدا کند روز آزادسازی خرمشهرآنجا باشم . از دو ماه سه روز کم در جبهه بود و روزآزاد سازی خرمشهر شهید شد و با اینکه می توانست به مرخصی بیاید اما به فرماندهان گفته بود که تا آخر عملیات به مرخصی نمی روم و از روزی که رفت دیگر اورا ندیدیم و دو روز بعد از آزاد سازی پیکر اورا آوردند وبا تشییع باشکوه و حضور هزاران نفر درقطعه 26 بهشت زهرا(س) آرام گرفت.

من آغلادیم ، دنیا آغلادی ...

شهید حسین احدی امرالله 4 روز مانده بود که خدمتش را تمام کند که مرحله اول عملیات آزاد سازی خرمشهر شروع شد و درهمان عملیات به شهادت رسید.

"جیران عبدی" اهل بستان آباد و روستایی به نام قره کوشن تبریز چه می دانست که روزقبل از زایمانش حسین را تشییع می کنند.

جیران خانوم می گوید: روزسوم شهادت حسین بود و در مسجد ختم گرفته بودند که برادرم به بیمارستان آمد و از دکتر اجاره گرفت که مرا به خانه ببرد و وقتی که دکتر و پرستارها شنیدند که پسرم شهید شده و آمده اند مرا به مراسم او ببرند با دیدن بی تابیهای من گریه می کردند به دکتر گفتم قویترین قرص مسکن را به من بدهید تا بتوانم ازمهمان های پسرم پذیرایی کنم.

شهید محمد ممیوند در عملیات آزاد سازی خرمشهر مجروح شد

انگار همه رزمنده های دوران جنگ یک ویژگی مشترک داشتند و حتی پس از مجروح شدن هم نمی توانستند درخانه بمانند و به محض اینکه کمی بهتر می شدند با اشتیاق به جبهه بر می گشتند.

بهاره ممیوند خواهر شهید میگوید: درعملیات بیت المقدس و آزاد سازی خرمشهر از ناحیه زانو مجروح شد و باعث شد 3 ماه در بیمارستان و خانه بماند و در همه مدتی که خدمت می کرد فقط همین سه ماه در تهران بود و بقیه زمان را درجبهه ها با مسئولیت های بالا خدمت می کرد اما هرگز از خودش و مسئولیت هایش در خانه تعریف نمی کرد.

او تاکید می کند: محمد شاگرد "حجت الاسلام کافی" بود.

شهید عملیات آزاد سازی خرمشهربه سالمندان آسایشگاه کهریزک خدمت می کرد

مادر شهید عباس چمنی می گوید: به امور خیریه و کارهای نیکوکارانه علاقه داشت و هر کاری از دستش بر می آمد برای مردم انجام می داد و در چند ماه آخر فهمیدم که از چند سال پیش برای خدمت به سالمندان به آسایشگاه کهریزک می رفته و پیرمردان را به حمام می برده ناخن هایشان را می گرفته و ساعت ها پای درد دلشان می نشست و آنها را خوشحال می کرد.

فاطمه چمنی می گوید: عباس دو ماه در آبادان و اهواز خدمت کرد و در عملیات آزاد سازی خرمشهر در عملیات بیت المقدس به شهادت رسید.

خانواده شهیدان یکدله پور

تصورش هم کمی سخت است و شاید حتی نتوانی خود را برای چند لحظه هم جای مادری بگذاری که 7 فرزند پسر داشته باشد و همه پسرانش شهید، جانباز وآزاده باشند و چند سال پیش پسر ته تغاری اش هم جانباز مدافع حرم شود.

محمد رضا چشمش را درخرمشهر جا گذاشت

"محمد رضا یکدله پور" فرزند اول خانواده درعملیات آزاد سازی خرمشهر در سال 61 مجروح می شود و یادگار ایام جنگ تیر خوردن به صورت و از دست دادن یکی از چشمانش است.

قمر گودزی مادر شهید در این مورد می گوید: تیر به گوشه چشمش می خورد و از پشت گوش بیرون می آید و همه فکر می کنند که شهید شده و در میان تعداد زیادی از شهیدان می گذارند که یک نفر متوجه می شود محمد زنده است و او را به اصفهان می فرستند.

مادر شهیدان می گوید: ما خبر نداشتیم از بیمارستان زنگ زد و گفت اصفهان هستم وقتی به بیمارستان رفتیم همه از مقاومت وصبر من تعجب می کردند و خودم هم نمی دانستم این تحمل و صبررا از کجا آورده ام.

او می گوید: در بیمارستان تعریف کرد که برادرم رضا هم در منطقه خرمشهر بود و وقتی مرا به عقب بر می گرداندند من را دیده و شناخته بود و کمک کرده بود به عقب منتقل شوم.

این روزها حاج محمد رضا که یک چشمش را در جبهه های جنگ جنوب از دست داده باز نشسته جهاد کشاورزی است و صاحب 3 فرزند است.

آمده بودند که بمانند

داود یزدی تنها یکی ازخیل مردانی است که سهم کوچکی شاهد دربیرون راندن دشمن داشته و با گذشت 38 سال حس خوب آزاد سازی خرمشهر دلش را شاد می کند.

داود یزدی نظامی بازنشسته که دوم خرداد سال ۶۱ درخرمشهرحضورداشت می‌گوید: یکی ازبهترین روزهای عمرم بود عراقی‌ها روی در و دیوار شهر نوشته بودند آمده‌ایم که بمانیم برای خودشان خط تاکسی و مغازه های صرافی راه انداخته بودند و تصورمی‌کردند که شهر را تصرف کرده‌اند اما با از خود گذشتگی و مقاومت ۳۵ روز ارتش و سپاه و نیروهای مردمی با ذلت عقب نشینی کردند و خرمشهر آزاد شد.

او با اشاره به ایام پیروزی وآزاد سازی خرمشهرمی‌گوید: در کنارشرایط سخت وحمله و بمباران‌های دشمن لحظه‌های خوب و شادی هم درجبهه‌ها داشتیم چند روز قبل از آزادی خرمشهر تولدم بود بچه ها از پول خودم شیرینی و شکلات خریدند و جشن گرفتند اما جشن واقعی من و همه رزمندگان ارتشی و سپاهی و بسیجی روزی بود که توانستیم دشمن را از خاک کشور بیرون کنیم.

سوم خرداد ازحافطه مردم پاک نمی شود

"سردارسرلشگر مصطفی ایزدی " فرمانده قرارگاه جنگ‌های نوین ستاد کل نیروهای مسلح و رئیس هیات امنای هیات رزمندگان اسلام غرب و شمال غرب با تاکید بر جمله فتح خرمشهر فتح خاک نیست و فتح ارزش‌های انقلاب و جنگ است گفت: انتظار می رود که دانشگاهیان مبانی مرتبط با مدیریت در دوران دفاع مقدس و مدیریت جهادی را استخراج کنند و برای بهره برداری در اختیار جامعه قراردهند.

ایزدی گفت:در فضای نظامی گری اصطلاحی است که به آن شیوه جنگ و مدیریت آن در جنگ می‌گویند و اگر ما بتوانیم مدیریت جهادی را خوب تبیین کنیم و فضای خوبی برایش باز شود به نتایج خوبی می‌رسیم.

او تاکید کرد: در مدیریت جهادی نیروی انسانی بحث اساسی است و در سندی که به عنوان وضعیت مطرح شده باید از هسته اصلی نیروی داوطلب که همگی آنان در توانایی و ایثار استثنایی بودند استفاده کنیم.

ایزدی با اشاره به اینکه ما در جنگ به خودمان متکی بودیم گفت: در 8 سال دفاع مقدس ما به خودمان متکی بودیم ما باید تکلیف گراباشیم و آرمانگرای واقع بین باشیم و مطمئن باشیم که می توانیم با خلق دستگاه مدیریت جهادی به نتایج ارزشمندی برسیم و بدانیم هنوز هم در حال دفاع مقدس هستیم.

و در پایان:

بعضی ازمناسبت‌هاهستند که حتی اگردر تقویم با رنگ قرمز مشخص نشده باشند در دل و جان و فکر همه مردم ماندگار شده اند آزادسازی خرمشهریکی از این مناسبت‌هاست و نمی توان انکار کرد که خردادماه درکنار همه مناسبت‌هایی که دارد نامش با آزادسازی خرمشهرگره خورده و هیچ اتفاقی نمی‌تواند طعم خوش این موفقیت و پیروزی را از دل و ذهن مردم بیرون کند.

زهره حاجیان

انتهای پیام/

کد خبر: 1070227

وب گردی

وب گردی