باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران - نیوشا یعقوبی: یک روز برفی و زمستانی بود، کیفش را محکم زیر بغل گرفت و در ۵۰ متری محل زندگیاش میانه از تاکسی خارج شد. هنوز آفتاب نزده بود و در ذهنش مسیر ۵–۶ کیلومتری را برای رسیدن به روستا مرور میکرد. صدای زوزه گرگ و به دنبال آن واق واق سگ خواب را از سرش پراند، زیاد دور به نظر نمیرسیدند. یاد زمانی افتاد که چند سگ ولگرد در مسیر رسیدن به مدرسه به او حمله کرده بودند، ناخودآگاه دستی روی زخمهای پای راستش کشید و قدمی به عقب برگشت، اما برق چشمان زهرا را به یاد آورد؛ زمانی که توانسته بود اسم و فامیلی خودش را پایه تخته سیاه بنویسد، به محمد فکر کرد که به امید دکتر شدن خوب درس میخواند. انگار پاهایش جانی دیگر گرفت و در برف یکمتر و نیمی گام برداشت تا به مدرسه برسد.
حیوانات وحشی، برف و کول کردن دانشآموزان
علی عاشق بود، عاشق شغلش؛ معلم جوانی بود که علاقهاش را دنبال کرده و به امید استخدام در آموزشوپرورش حاضر بود با حقوق ۳۰۰ هزار تومانی که آن هم هر چند ماه یکبار پرداخت میشد، مسیر چند دهکیلومتری را طی کند و به روستای کلهگاه برسد، روستایی که در سال گذشته فقط ۸ خانوار در آن زندگی میکرده و علی برای تدریس به ۲ دانشآموز مجبور بوده خطر پیادهروی در برف و حمله حیوانات وحشی را به جان بخرد. علی آنقدر عاشق شغلش بود که چندین بار دانشآموزان را بر دوش خود حمل کرده و تا مدرسه بردهاست.
اجاره خانه در روستایی که اینترنت ندارد؟!
فرقی ندارد حقالتدریس باشند یا خدمات آموزشی یا قراردادی، همه معلمان از حقوق کم و پوشش نامناسب بیمهای گلایه دارند. اگر حقوق نگرفتن نیروهای خرید خدمات آموزشی و حقالتدریس در تابستان و تعطیلات را در نظر نگیریم، باز هم مشکلاتشان تمامی ندارد. علی از جمله معلمان خرید خدماتی است که چند ماهیست هیچ حقوقی دریافت نکرده؛ اما به وعدههای آموزش و پرورش مبنی بر استخدام خرید خدماتیها امید بسته و حاضر است کرایه رفت و برگشت به روستا را از جیب خود بپردازد. آخرین حقوقی که دریافت کرده، ۳۰۰ هزار تومان بوده آن هم صرف کرایه رفت و برگشت تا روستای قره حاجیلو میشود. میگوید: «برای کاهش هزینهها در روزهای گرم سال با موتور به مدرسه میروم، اما با توجه به اینکه روستا در منطقه کوهستانی و سرد قرار گرفته، نمیتوان در کل طول سال از موتور استفاده کرد.»
با اینکه حقوق دریافتی علی کفاف هزینههای زندگی و حتی رفت و آمدش را نمیدهد، اما دوست ندارد دانشآموزانش بیسواد بمانند و برای آنها مداد و دفتر میخرد. میپرسم: «چرا برای کاهش هزینهها در روستا نمیمانی؟» از نبود اینترنت، امکانات بهداشتی و درمانی روستا گلایه کرده و ادعا میکند با حقوق نداشتهاش نمیتواند در روستا خانه اجاره کند.
رسیدگیمیکنیم!
علی بارها از مسئولان ستادی آموزش و پرورش جویای حقوق خود و همکارانش شده، میگوید: «حقالتدریسیها هم مانند سایر معلمان البته در شرایط دشوارتر به علمآموزی مشغول هستند، اما خبری از حقوق و حتی استخدام از سوی آموزش و پرورش نیست. مسئولان هم به جمله از شرایط خبر داشتید و رسیدگی میکنیم، بسنده میکنند.»
تبلیغ پوشش تحصیلی مناسب آن هم با وعده و وعید به خرید خدماتیها
ماجرای سرباز معلمها را که میدانید؟ آنها مشمولانی هستند که بر اساس علاقه به خدمت در آموزش و پرورش هستند که در صورت مثبت بودن نتایج گزینش مشمولان میتوانند دوران خدمت خود را به تدریس در مدارس مناطق دور افتاده و کمتربرخوردار مشغول باشند. علی از استخدام برخی سرباز معلمان در آموزش و پرورش ناراحت نیست، بلکه از استخدام فردی که ۱۲ سال از فضای آموزشی دور بوده گلایه دارد، طبیعتاً مفاهیم کتابها و روش تدریس معلمان هر ۳–۲ سال یکبار تغییر میکند. میگوید: «چطور یک سرباز معلم که سالها از این فضا دور مانده جذب آموزش و پرورش میشود، اما از استخدام نیروهای خرید خدماتی که مشغول به تحصیل بوده و با مفاهیم روز درسی آشنا هستیم، خبری نیست؟»
شاید بسیاری نیروهای خرید خدماتی چشم امیدشان به آموزش و پرورش است تا آنها را به رسمیت بشناسد، با دید تبلیغ مبنی بر فرستادن معلم برای ۲ دانشآموز در روستای دورافتاده به معلمان خرید خدماتی نگاه نکنند و تنها کمی به آنها در باغ سبز نشان دهند.
نظر شما