به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، گسترش دانشگاهها در کشور بین مراکز آموزش عالی مختلف رقابت ایجاد کرده است. افزایش بیش از اندازه واحدهای دانشگاهی غیرانتفاعی، پیام نور و علمی کاربردی که بسیاری از آنها، امکانات آموزشی مناسبی هم ندارند باعث شده، این رقابت به جای اینکه موجب رشد کیفیت آموزش شود در جهت عکس عمل کند.
احمدرضا روشن عضو گروه مدیریت آموزش عالی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی، در گفتوگویی تفصیلی با ایسکانیوز درباره وضعیت اقتصاد آموزش عالی در کشور به این موضوع اشاره کرد که رقابت شکل گرفته بین دانشگاههای کشور از نوع منفی است و باعث کاهش کیفیت آموزش شده است.
این استاد دانشگاه ضمن بیان اینکه در کشورهای اروپای غربی، دولتها بیش از 90 درصد هزینههای آمورش عالی را تامین میکند، به نقش مصرفی و سرمایهای آموزش، تاثیر نظریههای سرمایه انسانی و توسعه انسانی و جایگاه علم در حل مسائل اقتصادی کشور پرداخت. متن کامل این گفتوگو به شرح زیر است:
در مورد آموزش عالی 2 جنبه مطرح است؛ یکی اینکه آموزش مثل یک کالا یا خدمت مصرفی است و دوم اینکه آموزش عالی نوعی سرمایهگذاری است. نگاه مطلوب به آموزش عالی باید کدامیک باشد؟
هر دو مهم هستند؛ نگاه مصرفی و نگاه سرمایهای به علم در مقابل هم نیستند و مکمل هم به حساب میآیند. کسی که به کسب علم علاقه داشته باشد، نگاه مصرفی به علم دارد، هر چند ممکن است در کنار آن از علم خود درآمد هم داشته باشد. هر دو نگاه قابل احترام و مفید هستند. نگاه مصرفی بعد شخصی و نگاه سرمایهای بعد اجتماعی علمآموزی است. در نگاه کلان، به آموزش به عنوان یک سرمایه نگاه میکنند چرا که طبق نظریه سرمایه انسانی آموزش، بازده زیاد و متفاوتی دارد.
طبق نظریه سرمایه انسانی آموزش باعث رشد تولید میشود؛ اما به صورت ناخودآگاه در سایر ابعاد اجتماعی نیز اثر خود را نشان میدهد، به همین خاطر میتوانیم از گسترش آموزش در کشور دفاع کنیم.
توسعه سرمایه انسانی تاثیر خود را چگونه بر رشد اقتصادی میگذارد؟
در درجه اول بهتر است دو مفهوم توسعه انسانی و سرمایه انسانی را جدا از هم ببینیم. «تئودور شولتز» و «گری بکر» متفکرانی بودند که نظریه سرمایه انسانی را مطرح کردند و نظریه توسعه انسانی را «آمارتیا کومار سن» در دهه 80 میلادی ارائه داد.
نظریه سرمایه انسانی می گوید؛ دانش اندوزی باعث افزایش بهرهوری فرد میشود و انسان را ابزاری در خدمت تولید میداند. با رشد بهرهوری، تولید افزایش مییابد و در نتیجه درآمد فرد نیز بالا میرود. طبق این نظریه انسان باید دانش را کسب کند و آن را در خدمت تولید استفاده کند. نظریه توسعه انسانی این اشکال را به نظریه سرمایه انسانی وارد میکند که این نظریه به ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی انسان توجه نمیکند. توسعه انسانی علاوه بر بعد اقتصادی به سایر ابعاد انسان هم توجه دارد.
مطالعات زیادی نشان داده که افزایش تعداد علم آموزان، تاثیر مثبتی روی رشد اقتصادی دارد. در ایران تحقیقاتی در این باره صورت نگرفته که این موضوع را اثبات کند؛ اما آموزش علاوه بر تأثیر مستقیم بر افزایش تولید و رشد اقتصادی، آثاری خارجی نیز به همراه دارد. این آثار خارجی به صورت غیرمستقیم باعث کاهش هزینهها در حوزههای بهداشتی و قضایی میشود.
آموزشدیدگان افراد دموکراتیکتری هستند، بهداشت را بهتر رعایت میکنند و مسائل خود را با گفتگو حل میکنند. طبق نظریه سرمایه انسانی آموزش باعث رشد تولید میشود؛ اما به صورت ناخودآگاه در سایر ابعاد اجتماعی نیز اثر خود را نشان میدهد، به همین خاطر میتوانیم از گسترش آموزش در کشور دفاع کنیم.
دانشگاه ها در ایران در مسیر توسعه انسانی گام بر می دارند یا طبق نظریه سرمایه انسانی عمل می کنند؟
هیچکدام، البته دانشگاهها در درجه اول مقصر نیستند. دانشگاهها محل تولید و توزیع دانش هستند؛ اما تحت تاثیر سیاستهای کلی کشور عمل میکنند. نظام پاداشدهی یکی از مهم ترین سازوکارهای رشد یک کشور است اما در کشور ما به دانش اندوزی پاداش داده نمی شود.
پاداشدهی یعنی اینکه شما به چه کاری بیشتر پول بدهید. علمآموزی در حال حاضر در کشور ما پاداشی ندارد و به همین دلیل انگیزه برای کسب علم کم شده است. انگیزه دانشجویان برای تحصیل کم شده و بیشتر استادان هم این موضوع را تایید میکنند که عشق و شوق لازم برای کسب علم وجود ندارند. کاهش انگیزه دانشجویان در نهایت تاثیر خود را روی دانشگاه میگذارد. وقتی متقاضی دانش خوب عمل نکند، دانشگاه هر چقدر هم تلاش کند، به موفقیت لازم نمیرسد.
تامین مالی آموزش عالی در کشورهای اروپای غربی توسط دولت انجام میگیرد. تقریبا ۵ درصد آموزش عالی در این کشورها خصوصی است و بیش از ۹۰ درصد دانشگاهها از بودجه دولتی استفاده میکنند.
آیا رقابت شکل گرفته بین دانشگاههای کشور باعث افزایش کارایی و رشد علمی کشور شده است؟
۲ نوع رقابت مثبت و منفی وجود دارد که در دانشگاههای کشور ما رقابت منفی شکل گرفته است. رقابت شکل گرفته بین دانشگاهها در کشور ما در جهت کاهش کیفیت آموزش عمل میکند. هدف امروز دانشگاهها جذب دانشجو شده تا از این طریق بتوانند درآمد کسب کنند. در چنین شرایطی دانشگاه برای کسب رضایت دانشجو حاضر می شود به او نمره دهد تا به راحتی مدرک خود را بگیرد. دانشگاه برای جذب دانشجو و دریافت شهریه دل به خواستههای او میدهد. مواردی اتفاق افتاده که دانشجویان به خاطر نمره پایینی که گرفتهاند به رئیس دانشگاه اعتراض میکنند و وقتی استاد مربوطه طبق نظر رئیس دانشگاه برای بالا بردن میانگین نمرات عمل نکرده است، او را از دانشگاه اخراج کردهاند.
رقابت دانشگاهها در سطح جهانی به چه شکل است؟
تامین مالی آموزش عالی در کشورهای اروپای غربی توسط دولت انجام میگیرد. تقریبا ۵ درصد آموزش عالی در این کشورها خصوصی است و بیش از ۹۰ درصد دانشگاهها از بودجه دولتی استفاده میکنند. در این کشورها بر این نظر هستند که دانشگاه یک سازمان بالغ است و میتواند بودجه را به بهترین نحو خرج کند.
در کشورهای اروپایی، حاکمیت، اصول کلی و شاخصهای کیفی را برای آموزش عالی مشخص میکند و به آنها در تصمیمگیری و اجرا استقلال میدهد. در بین کشورهای OECD (کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی) کشورهای آمریکا، کرهجنوبی، ژاپن و استرالیا تنها کشورهایی هستند که سهم بخش خصوصی از بخش دولتی در تامین هزینههای آموزش عالی بیشتر است.
دانشگاههای اروپایی برای دریافت بودجه بیشتر بر سر اجرای اصولی که دولت مشخص کرده رقابت میکند. بودجه آنها متناسب با رعایت شاخصهایی که دولت تعیین کرده، کم یا زیاد میشود. در این کشورها نهادهای مستقلی رتبهبندی و سنجش کیفیت دانشگاهها را انجام میدهند و گزارش خود را به دولت می دهند. دولت بر اساس همین ارزیابیها، دانشگاه را تشویق میکند یا میزان حمایت خود را کاهش میدهد.
اگر نظام علمی را با نظام اقتصادی مقایسه کنیم به این نتیجه می رسیم که در کشور ما نظام اقتصادی خیلی از نظام علمی عقب تر است.
حمایت دولت براساس اهداف توسعهای که کشور برای دانشگاهها تعیین کرده، صورت می گیرد. نحوه تقسیم بودجه هم یک فضای رقابتی بین دانشگاهها میکند. دانشگاهها با هم رقابت میکنند تا بودجه آنها آسیب نبیند. شاخصهای ارزیابی عملکرد را هم دولت به صورت دقیق مشخص میکند و از دانشگاهها میخواهد تا در این شاخصها پیشرفت کنند.
برخی از شاخصهایی که دولتها در کشورهای اروپایی برای دانشگاهها تعیین میکنند، تبعیض مثبت به حساب میآیند. به طور مثال بعضی از این شاخصها به کسانی مثل اقلیتها، سیاهپوستان و معلولان که به لحاظ تاریخی حقشان ضایع شده است، توجه میکند.
آیا نظام آموزش عالی در کشور ما توانایی تربیت نیروی انسانی ماهر برای اقتصاد و صنعت کشور را دارد؟
دانشگاه بیشتر بر مسائل نظری کار میکند؛ اما باید در نظر داشت که مفاهیم نظری جزو کاربردیترین مفاهیم است. اگر یک نظریه خوب داشته باشیم، این نظریه خود یک پشتوانه عملی به حساب میآید. تفکیک علوم به نظری و کاربردی اشتباه است. نظریههای مختلف به تصمیمگیری بهتر کمک میکند. این توهم را که نظریه و علم کاربردی دو راه جدا از هم هستند، باید به کنار گذاشت. اینها مثل دو خط موازی نیستند، بلکه به عنوان مکمل هم عمل میکنند.
اگر نظام علمی را با نظام اقتصادی مقایسه کنیم به این نتیجه می رسیم که در کشور ما نظام اقتصادی خیلی از نظام علمی عقب تر است.فارغالتحصیلان دانشگاهی با مدت کوتاهی کارآموزی در صنعت، به سرعت با آن صنعت منطبق میشوند و می توانند نیازهای آن را تامین کنند. تولیدات علمی ما به گونه ای است که می تواند در نظام اقتصادی مورد استفاده قرار گیرد. مهارت آموزی با آموزش نظری تناقضی ندارد و این دو مکمل هم هستند.
اگر کسی یقه مدیر را بگیرد، در مورد عملکردش از او سوال کند و او را وادار به پاسخگویی کند، آن وقت مدیر به دنبال حل مسائل میرود و مشکلات را به حال خود رها نمی کند
چرا علم تولید شده در دانشگاههای کشور نمیتواند مشکلات و مسائل اقتصادی کشور را حل کند؟
مشکل به فقدان حکمرانی خوب در کشور برمیگردد. رویکرد حکمرانی خوب نه در سیاستهای کلان کشور، نه در نظام علمی و حتی در سطح دانشگاهها حاکم نیست. وقتی مدیر مجبور پاسخگویی به افکار عمومی و جامعه باشد، به دنبال علم خواهد رفت. پاسخگویی و شفافیت از شاخصهای مهم حکمرانی خوب به حساب میآید.
حکمرانی خوب تقاضای علم را افزایش می دهد. ما در عرضه علم مشکل نداریم اما تقاضای علم در کشور مشکل دارد. دانشگاههای خوبی در کشور داریم که فارغالتحصیلان با کیفیتی هم به جامعه تحویل میدهند. الزام مسئولان به پاسخگویی باعث رشد تقاضای علم میشود. مسئولان وقتی میبینند، عملکرد آنها به درستی ارزیابی نمیشود، ناخودآگاه به این سمت هدایت میشوند که از علم استفاده نکنند.
اگر کسی یقه مدیر را بگیرد، در مورد عملکردش از او سوال کند و او را وادار به پاسخگویی کند، آن وقت مدیر به دنبال حل مسائل میرود و مشکلات را به حال خود رها نمی کند. در این شرایط مدیر ناچار است که از افراد متخصص و دانشگاهی استفاده کند تا بهترین راهحلها را برای مشکلات پیدا کند.
علت اینکه از علم متخصصان در کشور به خوبی استفاده نمیشود؛ این است که از سوی مسئولان و مدیران کشور تقاضای علم وجود ندارد. اگر این موضوع را در سطح کلان نگاه کنیم، متوجه میشویم که علت اصلی به حاکم نبودن حکمرانی خوب برمیگردد.
عبارت ارتباط دانشگاه با صنعت را اصلاح کرده و از ارتباط دانشگاه با جامعه استفاده کنیم.
ما در پژوهشی به شاخصهای حکمرانی خوب در وزارت علوم پرداختیم. در این پژوهش ۲۰ شاخص بدست آمد که هیچکدام در وضعیت مطلوبی قرار نداشتند. شایستهسالاری و شفافیت جزو بدترین شاخصها بودند. دفاع از شأن وزارت علوم از دیگر شاخصهایی بود که در این پژوهش به دست آمد. دفاع از شأن وزارت علوم به این معنی است که وزیر بتواند، به خوبی از جایگاه وزارت علوم و دانشگاهها دفاع کند که چنین چیزی در عمل صورت نمیگیرد و دیگر نهادها، قدرت را از وزارت علوم گرفتهاند.
چه مدلی را باید در آموزش عالی کشور به کار گیریم که دانشگاه بازدهی لازم را داشته باشد و بتواند نقش خود را در رشد اقتصاد و صنعت کشور ایفا کند؟
در درجه اول باید عبارت ارتباط دانشگاه با صنعت را اصلاح کرده و از ارتباط دانشگاه با جامعه استفاده کنیم. دانشگاه باید بتواند به حفظ محیط زیست و کاهش آلودگی کمک کند و در کاهش آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد نقش داشته باشد.
ما یک جامعه و یک اجتماع محلی داریم. ایران یک جامعه است و اطراف دانشگاه یک شهر، اجتماع محلی آن دانشگاه به حساب میآید. ارتباط دانشگاه با اجتماع محلی مهم است. دانشگاه باید به اجتماع محلی کمک کند هر چند میتواند با جامعه ملی و حتی جهانی هم ارتباط داشته باشد.
الگوی اروپای غربی برای کشور ما الگوی مناسبی است، یعنی دخالت حداقلی دولت در تصمیمگیری دانشگاهها و نظارت و حمایت حداکثری که از باید از سوی دولت شکل گیرد. تخصیص منابع به علم باید جزو اولویتهای کشور قرار بگیرد و علم باید جایگاه بالاتری داشته باشند. در نگاه عدالت تخصیصی باید به جایی بیشتر بودجه داد که بیشتر به درد کشور بخورد. اگر مشکلات مالی دانشگاهها حل شود بسیاری از مشکلات کشور نیز حل خواهد شد. دانشگاههای دولتی به نسبت تولید دانشی که دارند بودجه کمی می گیرند.
انتهای پیام/
نظر شما