به گزارش خبرنگار گروه ورزشی خبرگزاری ایسکانیوز- سروش سِیری؛ "استفان کاوی" نویسنده ی کتاب مشهور "هفت عادت مردمان موثر" داستان جالبی را نقل می کند که بیشباهت به مواجههی دائمی سرخابیهای فوتبال ایران با وزارت ورزش نیست!!
داستانی که در آن فرمانده یک ناو جنگی، نور ثابتی را در تاریکی مه آلود شب میبیند و برای جلوگیری از خطر تصادف، تلاش میکند تا روی خط ارتباطی با طرف مقابل قرار بگیرد. اما به محض برقراری ارتباط رادیویی طرف مقابل از ناو میخواهد با 20 درجه انحراف، به مسیرش ادامه دهد. فرمانده که از گستاخی، طرف مقابل عصبانی شده ، بی سیم را میگیرد و با فریاد میگوید:
-من فرمانده ی یک ناو جنگی هستم،این شما هستید که باید از مسیر یک ناو جنگی کنار بروید. طرف مقابل اما لحظاتی سکوت میکند و سپس با آرامش پاسخ میدهد:
-دستور شما را شنیدم فرمانده،اما واقعیت اینجاست که من از داخل فانوس دریایی با شما صحبت میکنم!! فرمانده که متوجه خطای فاحشش شده با همان لحن آمرانه به دستیارش میگوید.
-اینجا چه جای فانوس دریایی است؟...هماهنگ کنید تخریبش کنند!!
این داستان بی شباهت به سیاستهای وزارت ورزش برای دوباشگاه استقلال و پرسپولیس نیست.
وزارتی که خودش را ناو جنگی و حاکم مطلق اقیانوس سرخابیها میداند و در این مسیر هیچ ثباتی را در پروژه ی دریانوردی اش برنمیتابد. به این نامها دقت کنید؛ افتخاری، فتحی، خلیل زاده، فتح الله زاده، سعادتمند از یکسو و در سوی دیگر، کاشانی، سیاسی، نژاد فلاح، طاهری، گرشاسبی، عرب، انصاری فر، رسول پناه؛ سیزده فانوس دریایی بودند که در طول این سالها برچیده شدند تا تنها یک ناو حاکم مطلق اقیانوس سرخابیها باشد.
با این توصیفات شاید بد نباشد بیثباتی رایج در مدیریت دو باشگاه استقلال و پرسپولیس را با باشگاههایی در سطح دنیا مقایسه کنیم.
بایرن مونیخ
شاید بی ثبات ترین روزگار مدیریتی بایرن مونیخ در پنج سال اخیر رخ داده باشد. هنگامی که"اولی هوینس" مدیر باشگاه به دلیل افشای فرار مالیاتی اش در زندان به سر می برد و"کارل هوپفنر" مدیریت قرمزهای باواریا را بر عهده گرفته بود. فردی که به مانند هوینس مدارج رسیدن به سمت ریاست باشگاه را به تدریج و پیوسته طی کرده بود و به دلیل سابقه ی حضور در ارکان مدیرتی بایرن مونیخ، با فضای مدیریت در پرافتخار ترین تیم آلمان غریبه نبود. اما دوران مدیریت هوپفنر در مقایسه با دوره ی مدیریت 15 ساله "بکن بائر" و دوره ی 5 ساله ی هوینس از ثبات کافی برخوردار نبود.این بیثباتی البته به مجادلات درون سازمانی یا عزل و نصبهای سلیقه ای ربط پیدا نمیکرد.موضوع به عفو هوینس پس از تحمل یک سال و نیم زندان بر میگشت، که شرایط را برای فعالیت دوبارهی او در بایرن مونیخ فراهم کرد. نکته قابل توجه اینجاست که باشگاه بایرن مونیخ در طول 25 سال اخیر تنها چهار نام را به عنوان مدیر در راس امور خود دیده است.
بارسلونا
هنگامی که در سال 2000 "خوزه لوییز نونیز" پس از 22 سال از مدیریت بارسلونا کنار رفت، "خوآن گاسپارت" معاون موفق او برای ریاست بارسا برگزیده شد.معاون موفقی که البته در مدیریت به کلی ناموفق بود و به همین دلیل بی ثبات ترین دوره ی ریاست آبی اناری ها به نام او ثبت شده است. با این وصف توجه به دو نکته حائز اهمیت است. اول اینکه در بارسلونا به مانند سایر باشگاههای مطرح اروپایی،یک فرد با طی مراتب مدیریتی به مدیریت کلان باشگاه میرسد.و دوم اینکه باشگاه بزرگ و پرطرفداری همانند بارسلونا به بدترین مدیرش، حداقل سه فصل فرصت مدیریت میدهد. نکته جالب توجه اینجاست که بارسلونا هم در 20 سال اخیر تنها 4 مدیر را به خود دیده است.
رئال مادرید
روزگار بیثباتی رئال مادرید به عصر مدیریت "رامون کالدرون" باز میگردد. وکیلی که به حکومت کهکشانی" فلورنیتنو پرز" پس از 6 سال پایان داد تا نماینده ی گروهی باشد که نسبت به هزینههای تیم کهکشانی مدیر سابق معترض بودند.اما دوران مدیریت کالدرون فراتر از 3 سال نرفت و درحالی که سیاست های انقباضی او منجر به بالا گرفتن اعتراضات شده بود اینبار فلورینتینو پرز صندلی از دست رفته اش را بازپس گرفت. به این ترتیب تنها 2 نام مدیریت رئال مادرید را برای 2 دهه برعهده داشتهاند.
یونتوس
رسوایی "کالچو پلی" و سقوط به دسته پایین تر، بدون شک بحرانی ترین روزگار یونتوس در دو دهه ی اخیر محسوب میشود. روزگاری که یک دوره 4 ساله ی سخت را به یونتوس تحمیل کرد، به نحوی که آنها مجبور شدند برای مدیریت باشگاه، یک مدیر فرانسوی را انتخاب کنند. "ژان کلود بلان" درحالی مدیریت یونتوس را در سال 2009 بر عهده گرفت که پیشتر در زمان سقوط یونتوس به سری B در تشکیلات مدیریتی این تیم حضور داشت و عملکرد مناسبش منجر به حفظ شاکله ی باشگاه و صعود به سری A گردیده بود. اما با این اوصاف حضور او در راس امور باشگاهی که به مدیریت خانوادگی مشهور بود، وصله ی ناجوری محسوب میشد که در نهایت به برکناری او منتهی گردید. به این ترتیب در کمتر از یکسال بعد، آندره آنیلی مدیریت یونتوس را بر عهده گرفت، تا باشگاهی که با پدرش به اوج رسیده بود هرگز از روح خاندان آنیلی خالی نگردد. لازم به ذکر است که یونتوس هم به رغم تجربه ی یک دوره ی فوق بحرانی ، تنها چهار مدیر را در دودهه ی اخیر تجربه کرده است.
آنچه که مرور کردیدم، مُشتی نمونهی خروار از مدیریت باشگاهای معروف دنیا در دو دهه ی اخیر است که در طول این سالها کم و بیش روزگار بحرانی را تجربه کردهاند.
نکته ی جالب توجه اینجاست که همه ی این باشگاهها در 20 سال اخیر حداکثر 4 مدیر را به خود دیده اند و هرگز هیچ بحرانی باعث نشده که بی ثباتی بر ساختار مدیریتی این باشگاه ها حاکم شود.
موضوعی که درباره ی سرخابیهای فوتبال ایران صدق نمیکند و تمایلات ضد ثبات وزرات ورزش باعث شده که در نزدیک به 8 سال اخیر دو تیم استقلال و پرسپولیس بیش از 15 مدیرعامل را تجربه کرده باشند.و اسف بارتر اینکه در دوسال اخیر هر دو باشگاه 5 مدیرعامل یا سرپرست را به خود دیده اند.
مدیرانی که اغلب بدون سابقه ی ورزشی و حتی با مشاغلی غیر مرتبط، به یکباره تصمیم گیر دو باشگاه پرطرفدار ایرانی شده اند، اما حاصل عملکرد آنها تحمیل میلیونها دلار هزینه به پیکره ی رنجور اقتصاد مملکت بوده است.
مدیرانی که برای تکیه زدن بر مدیریت کلان دو باشگاه استقلال و پرسپولیس، هرگز جزئیات مدیریت این دوباشگاه را طی نکرده اند و با دستور منصوب و برکنار گردیدهاند.
با این اوصاف به نظر میرسد نحوه ی ادارهی دو باشگاه بزرگ استقلال و پرسپولیس، بیش از هرچیز نیازمند تجدید نظر در نگاه مدیریتی وزارت ورزش باشد.
وزارتی که هنوز خودش را حاکم مطلق اقیانوس سرخابیها دانسته و هرگز برای هیچ فانوس دریایی حق ثبات قائل نبوده است!!
انتهای پیام/
نظر شما