باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران(ایسکانیوز)، مسعود کیخا: نمیدانم چرا اما از همان زمانی که درکم از فوتبال این بود که 22 نفر دنبال یک توپ میدوند؛ دوست داشتم پای تلویزیون بنشینم و دویدن و پاس دادن و شیرجههای بلند دروازهبان و شوتهای سنگین و چسبیدن توپ به تور را ببینم. حال و روزم خوب میشد وقتی حال و روز فوتبال خوب بود. هیجان برد آبیها و لذت باخت قرمزها حس و حال عجیبی داشت؛ از استقلال ایران گرفته تا چلسی انگلیس فقط دوست داشتم آبیها برنده باشند. کُشتی و والیبال فرقی نمیکرد فقط آبیها باید میبردند تا برای چند روز کلافه نباشم و عصبی نشوم.
سن و سالم که بیشتر شد برخلاف نظر مادرم دیگر فوتبال دویدن 22 نفر دنبال یک توپ نبود، شور و هیجان و عشق بود. حال و روز فوتبال خوب بود و کلکلهای دوست داشتنی در جمع دوستان و پریدنها و فریادهای بعد از گل ناراحتیهای بعد از باخت فقط برای دویدن 22 نفر دنبال یک توپ نبود.
درسخوان بودم اما همه چیز موقع پخش فوتبال تعطیل میشد عروسی و عزا هم نداشت . خوشخوشان بود آن زمانی که متوجه شدم یکی از دانشگاههایی که تقریبا همسایه ورزشگاه آزادی است قبول شدهام، آزادی بود و موج مکزیکیهایش، سرما و گرما نداشت حال و روز فوتبال خوب بود. ورزشگاه رفتن حال عجیبی داشت و میچسبید و میارزید غیبتهایت سربه فلک بکشد و هفته بعد برای استاد هزار عذر و بهانه بیاوری. آن زمانها که فقط دو تیم روی بورس بودند گذشته بود حالا دیگر سپاهانیها و تراکتوریها هم، تیمهایشان روی دور افتاده بود و میبردند و مدعی بودند.
سلف دانشگاه و خوابگاه محل جنجالهای طرفداران این تیمها بود، تیمهایی که حال و روزشان خوب بود چون حال و روز فوتبال خوب بود. وقتی طرفداران یک تیم میباختند ترجیح میدادند گرسنه بمانند؛ اما سلف نمیآمدند. البته بعضیها هم عادت کرده بودند به باخت و با اینکه حال و روز فوتبال خوب بود، کیفشان هیچوقت کوک نمیشد.
اوج همه کلکلها و تنشها روزهای دربی بود که باید از چند ساعت قبل در سالن تلویزیون خوابگاه جا رزرو میشد. یک نفر از اعضای هر اتاق باید از نهارش میگذشت و برای بقیه زنبیل میگذشت...
امروز همه آن خاطرات برایم زنده شد. وقتی تازه فهمیدم که دربی فرداست و من اطلاع ندارم. یادم افتاد روزهایی که ثانیهشماری میکردیم برای شروع فوتبال. هندزفری به گوش فوتبال را از رادیو گوش میکردیم و به هزار زحمت هندزفری را از چشمان استاد پنهان میکردیم.
آن روزها مثل امروز نبود؛ شور بود، هیجان بود، احترام بود، امید بود... بیماری نبود، محدویت نبود، کنارهم نشستن صفا داشت تعرض به سلامت دیگران نبود، آن روزها حال فوتبال خوب بود. کرونا نبود، تساوی بود هرچند برای برخی ناگوار، اما بود.
این روزها صف هست اما نه برای جا گرفتن در اتاق تلویزیون و تماشای دربی، این روزها تنش و جنجال هست اما نه با احترام، این روزها شور هست اما نه برای برد؛ جنس بودنها این روزها فرق کرده است، این روزها هم تساوی هست اما در نداشتنها، این روزها حال فوتبالمان هم خوب نیست مثل...
انتهای پیام/
نظر شما