به گزارش گروه علم و فناوری باشگاه خبرنگاران دانشجویی(ایسکانیوز)؛ فرهاد احمدی متولد 69 در شیراز است و به دلیل اینکه پدرش دبیر ریاضی بود، علاقه خاصی به ریاضی پیدا کرد و تصمیم گرفت که در رشته ریاضی فیزیک در دبیرستان تحصیل کند. بعد از آن نیز در رشته مهندسی شیمی نفت و گاز در دانشگاه شیراز پذیرفته شد. اما بعد از گذراندن دوره لیسانس از درس خواندن دلسرد شد و تصمیم گرفت که به خدمت سربازی برود. خودش در این مورد میگوید: در این دوره کارهای مختلفی انجام دادم. یک زمانی دوست داشتم که به عسلویه بروم، اما مدرک پایان خدمت نداشتم و بعد از اینکه خدمت سربازیام تمام شد، دیگر استخدامهای رسمی آنجا تمام شده بود و شرایط خوبی برای کار کردن نداشتند. به همین دلیل به سمت کار آزاد رفتم. مدتی در زمینه لباس و پوشاک فعالیت کردم، ولی آن هم برایم فایده نداشت و بعد از مدتی تصمیم گرفتم که یک سفرهخانه سنتی بزنم. در نهایت هیچ کدام از این کارها با روحیه من سازگار نبود.
همین امر موجب شد که در اواخر دوره سربازی شروع به درس خواندن کند و این بار در دانشگاه صنعتی شریف در مقطع کارشناسی ارشد رشته مهندسی شیمی پذیرفته شد. در این دوره با کمک استادش دکتر اکبر شجاعی وارد فاز تحقیق در زمینه مهندسی پلیمر شد و بیشتر تمرکزش را روی ساخت کامپوزیتهای اصطکاکی مثل لنت ترمز گذاشت.
در سال 2019 بعد از اتمام دوره کارشناسی ارشد، برادرش که او هم در دانشگاه شریف درس میخواند به کانادا مهاجرت کرد و از آنجا که او در تهران تنها بود، تصمیم گرفت که برای تحصیل در دانشگاه کانادا درخواست بفرستد. در نهایت در دانشگاه بریتیش کلمبیای کانادا پذیرفته شد و در زمینه پلیمر و کامپوزیت و کاربرد آنها در بخش محیط زیست مثل تصفیه آب و فاضلاب شروع به پژوهش کرد.
فرهاد احمدی هماکنون دانشجوی دکتری مهندسی مکانیک در دانشگاه بریتیش کلمبیاست و در دپارتمان مهندسی مشغول پژوهش است تا بتواند با ادغام دانش پلیمر و نانوذرات، در زمینه تصفیه فاضلاب به صورت هدفدار یک سری آلودگی مثل آلودگی ناشی از داروهای آنتیبیوتیک یا آنتیسرطان در بیمارستانها را از آب خارج کند.
در ادامه مصاحبه ما را با این محقق میخوانید:
مهاجرت به کانادا چطور روی پژوهش یا زندگی شما تاثیر گذاشته است؟
برای من که یک آدم عادی بودم، مهاجرت به کانادا زندگیام را متحول کرد. یک موقعی در ایران شرایط به شکلی بود که میشد در جایی استخدام و کارمند رسمی شد، اما الان این شرایط نیز وجود ندارد و اگر در ایران میماندم حتی یک کارمند رسمی هم نمیتوانستم باشم.
تاکنون چه دستاوردها یا کارهای پژوهشی داشتهاید؟
از سال 2019 روی کامپوزیتهای اصطکاکی کار کردم و در دانشگاه شریف با استادم توانستیم لنتهای ترمزی را طراحی کنیم که قابلیت رقابت با لنتهای درجه یک دنیا را داشت، اما در ایران خیلی استقبالی از آن نشد. در حالی که زمانی که به کانادا آمدم و این کار را ادامه دادم، با استقبال خوبی از سوی دولت مواجه شدم. در دانشگاه بریتیش کلمبیا، اساتید مرتبا رصد میشوند و خروجی کارها همواره در حال ارزیابی است و زمانی که کار پژوهشی و مقالهای ارائه دهند که بازتاب جهانی داشته باشد، بلافاصله شرکتهای مختلف با آنها ارتباط میگیرند و پیشنهاد همکاری میدهند.
در واقع دانشگاه و صنعت برنامه مشترکی به نام "مای تسک" دارند که براساس آن با دانشجویان محقق قرارداد میبندد و در این شرایط نصف هزینههای پژوهش را صنعت و نصف دیگر را استاد متقبل میشود. از سوی دیگر شرکتهایی که با دانشگاه همکاری میکنند، شرایط مالیات برای آنها تسهیل پیدا میکند و از معافیتهای مالی برخوردار میشوند و همین امر باعث میشود که شرکتها به همکاری با دانشگاهها تشویق شوند.
در استان بریتیش کلمبیا مبحث محیط زیست اهمیت بسیار زیادی دارد. به همین دلیل دولت استان، حتی قید درآمدهای نفتی را زده و به دلیل مسائل محیط زیستی، اجازه رد شدن لولههای نفتی را از این استان نداده است. به غیر از این روی تصفیه آب نیز تمرکز کرده است. همین باعث شد که من هم به این زمینه گرایش پیدا کنم.
آخرین دستاوردی که من از شما دیدم، مربوط به حذف داروهای شیمیدرمانی از سیستمهای آبی با ابزاری نوین میشود. لطفا در این مورد توضیح دهید.
یکی از چالشهایی که پیش روی محققان دانشگاه بریتیش کلمبیاست این است که هر چه در سیستم محیط زیستی وارد میشود، باید خارج شود. در همین راستا سعی میکنیم روشهایی را ابداع کنیم که مواد شیمیایی و دارویی را از سیستمهای آب عمومی حذف کنیم.
محصولات پاک کننده، رنگهای آلی و داروها در حال یافتن راههایی برای ورود به آب هستند که این امر تاثیرات منفی گستردهای بر سلامت و محیط زیست دارد و گرچه دارویی مانند داروی شیمی درمانی به نام «متوترکسات» (Methotrexate) میتواند برای بیماران بسیار موثر باشد، اما هنگامی که داروها از بدن خارج میشوند به یک خطر بزرگ برای سلامت انسان و محیط تبدیل میشوند.
متوترکسات یک داروی ضد سرطان است که در شیمی درمانی برای درمان سرطان، سرطان خون، پسوریازیس، روماتیسم مفصلی و سایر بیماریهای التهابی در دوز بالا تجویز شده و مورد استفاده قرار میگیرد. با این حال، دارو توسط بدن جذب نمیشود و در نهایت به کانالهای آب ناشی از زبالههای بیمارستان، فاضلاب و آبهای سطحی راه مییابد. حذف این نوع آلایندهها از فاضلاب میتواند هزینهبر و پیچیده باشد. ما در حال اصلاح ساختار نانومواد جاذب هستیم تا بتوانیم توانایی آنها را در جذب یا دفع مواد شیمیایی کنترل کنیم. در این پژوهش یک نانومواد متخلخل به نام چارچوب فلزی - آلی(MOF) طراحی کردیم که توانایی جذب این آلایندهها از آب را دارد.
عمل جذب هنگامی صورت میگیرد که مولکولهای یک ماده شیمیایی به سطح یک ماده جامد بچسبد. در این حالت داروی شیمی درمانی به سطح جاذب که چارچوب فلزی-آلی است میچسبد. ما دقیقا ساختار چارچوبهای فلزی-آلی خود را به گونهای مهندسی و طراحی کردهایم که بتوانیم توسط آن داروی ضد سرطان را به سرعت از محلولهای آبی خارج کنیم.
چارچوبهای فلزی-آلی یک روش مقرون به صرفه برای حذف مواد شیمیایی از مایعات و آب است و یک روش موثر برای بهبود سیستمهای فاضلاب نیز به شمار میرود. ظرفیت جذب بالا، قابلیت بازیافت مناسب و پایداری ساختاری عالی، چارچوب فلزی-آلی ما را به یک گزینه مناسب برای حذف متوترکسات از محلولهای آبی تبدیل میکند. یافتههای ما نشان میدهد که این داروی خاص میتواند به سرعت و به طور موثر توسط چارچوب فلزی-آلی مبتنی بر آلومینیوم ما جذب شود.
برنامه آیندهتان برای تحقیقات چیست؟
از آنجا که علاقه ویژهای به محیط زیست و تصفیه آب پیدا کردهام در آینده نیز قرار است حال چه در قالب هیات علمی و چه در قالب یک شرکت جدید در همین زمنیه کار کنم.
شرایط قرنطینه به دلیل شیوع کرونا چه مزیتهایی برای شما داشته؟ آیا توانستهاید به کارهایی که قبلا نتوانسته بودید برسید؟
در ونکوور پارسال دقیقا همین موقع شرایط قرنطینه حکمفرما شد و تا حدود دو ماه همه آزمایشگاهها هم تعطیل شد. از یک سو فرصت بیشتری پیدا کردم تا مقالاتم را سروسامان بدهم، اما از سوی دیگر شرایط کاملا افسرده کننده و دلهرهآور بود. با این حال بعد از دو سه ماه مجوز باز شدن آزمایشگاهها صادر شد و پژوهشهایمان را دوباره شروع کردیم. فکر میکنم تا ۵۰ سال آینده دنیا تجربهای مثل شیوع کووید ۱۹ را به خود نخواهد دید.
به نظر شما بعد از این دنیا به حالت اول خود برمیگردد یا مثلا آدمها به سمت دورکاری میروند؟
در کانادا خیلیها به مزایای دورکاری پی بردهاند. در مورد دانشگاهها هم باید بگویم، خیلی از هزینههای آنها کم شده و از طرفی شهریه دانشجویان به همان میزان مانده است؛ در نتیجه درآمد دانشگاهها بیشتر شده است. به همین دلیل به نظر میرسد که دانشگاهها تمایل دارند که به سمت آموزش آنلاین بروند. ولی مشکل اینجاست که با ادامه این شرایط، سطح یادگیری و سطح علمی دانشجویان پایین خواهد آمد. در همین راستا کانادا قصد دارد که خیلی زود به حالت عادی برگردد.
از نظر شما دانشمندان ایرانی در فیلد کاری شما در چه سطحی هستند و چقدر با سطح جهانی فاصله دارند؟
در زمینه مهندسی پلیمر و مواد در ایران سوادش هست، اما امکاناتش وجود ندارد. امکاناتی که در اینجا برای ما بسیار عادی است در ایران به شدت سخت به دست میآید. زمانی که در ایران بودم، زمانی که میخواستیم مواد را در دستگاهی تست کنیم، باید خیلی مراقب بودیم که دستگاه آسیبی نبیند، زیرا دیگر پولی برای تعمیر آن وجود نداشت.
در میان اساتید و دانشجویان افراد با استعدادی وجود دارند، ولی به دلیل نبود امکانات و بودجه هدر میروند. این در حالی است که در دنیا پژوهشها با امکانات و بودجههای تحقیقاتی گره خورده است. با توجه به این امر در ایران نمیتوان توقع پژوهشهای خوبی داشت.
آیا فیلم علمی- تخیلی میبینید یا کتاب در این زمینه مطالعه میکنید؟
چون از صبح تا شب در حال خواندن مقالات هستم، علاقهای به خواندن کتاب ندارم. اما تقریبا هر شب فیلم میبینم، مخصوصا به خاطر اینکه زبان انگلیسیام تقویت شود. اما علمی-تخیلی خیلی علاقهای ندارم. سریال زیاد تماشا میکنم؛ مثل «تئوری بیگ بنگ» و «چرنوبیل» و سریال ایرانی مثل «درخونگاه».
به نظر شما نظام آموزش عالی ایران در مقایسه با کانادا چه مزایا یا معایب و نقصهایی دارد؟
نظام آموزش عالی ایران به واسطه تصمیمگیریهای غلط ضربه خورده است. مثلا زمانی که داشتم در مقطع کارشناسی ارشد از پایاننامهام دفاع میکردم، قانونی آمد که نمره پایاننامه در معدل کارنامه تاثیر نداشته باشد. به همین دلیل 1/5 نمره از معدل من کم شد و این باعث شد که دانشگاههایی که درخواست پذیرش به آنها دادم، محدودتر شود. حتی همان 1/5 نمره باعث شد که سالانه ۴ هزار دلار شهریهام به دانشگاه افزایش پیدا کند.
مشکل دیگر استرسهایی است که جوانان ایرانی از زمانی که وارد مدرسه میشوند با آن همراهند؛ از آزمونهای تیزهوشان گرفته تا پیشدانشگاهی و کنکور. همین چیزها کافی است که از یک انسان سالم یک انسان افسرده بسازد. در دانشگاهها هم انگار همه شرایط و سیستم همت بستهاند که دانشجویان را به افرادی افسرده و مضطرب تبدیل کنند. امتحانات خیلی سخت است در دانشگاهها و اساتید خیلی سختگیرند. در حالی که در کانادا کاملا برعکس است. محیط کاملا مفرح و شاد است. بچهها تا کلاس پنجم فقط مسایل خیلی ساده ریاضی و مسائل اجتماعی را یاد میگیرند.
ما در ایران واحدهای زیادی پاس میکنیم که خیلی از آنها اصلا به دردمان نمیخورد، ولی در کانادا اصلا اینطوری نیست. البته همین امر هم باعث شده که افرادی که بتوانند از این مراحل عبور کنند، به شدت آدمهای باسوادی میشوند. خیلی از دانشجویان ایرانی که به اینجا میآیند روشن و باسوادند.
به نظر من زندگی کردن با آرامش خاطر خیلی مهم است، به همین دلیل اگر روزی بچهدار شوم، هیچ وقت مجبورش نمیکنم که درس بخواند.
موضوع اینجاست که هر کسی در کانادا علاقه به درس خواندن داشته باشد، به راحتی بدون کنکور و با استفاده از وامهای بلند مدتی که دولت به او میدهد، میتواند تحصیل کند. اقساط این وامها از زمانی شروع میشود که فرد تحصیلاتش را تمام میکند و به شرایط درآمدزایی میرسد. در واقع درس خواندن در اینجا یک آپشن است و اگر کسی دوست نداشته باشد درس بخواند، محیط کاری برای او کاملا مهیاست. پس کسی به دلیل پیدا کردن شغل درس نمیخواند و فقط به علاقهمندیهای خود میپردازد.
از سوی دیگر محیط آموزشی اینجا خیلی بیشتر از ایران با صنعت در ارتباط است.
گفتید دانشجوهای ایرانی که برای تحصیل به کانادا مهاجرت میکنند از نظر سطح سواد در وضعیت خوبی به سر میبرند. چه ویژگی دیگری در این افراد وجود دارد؟ نقطه ضعف دانشجوهای ایرانی در خارج از کشور چیست؟
دانشجوهای ایرانی اکثرا باسواد و زحمتکش هستند. در داخل محیط آکادمیک چیزی که دانشجوهای ایرانی میلنگند، این است که زبان انگلیسیشان روان نیست و به همین دلیل نمیتوانند همه تواناییهای خود را پرزنت کنند. از سوی دیگر این افراد با صنعت اصلا آشنا نیستند و به همین دلیل بلد نیستند که با شرکتها ارتباط برقرار کنند و پروپوزال برای آنها تهیه کنند.
میزان حقوق شما نسبت به درآمد افراد متوسط جامعه کانادا چقدر است؟ آیا این میزان خیلی بالاتر است؟
اینجا به دانشجویان طوری حقوق میدهند که بتواند زندگی خوبی داشته باشد و هزینههای زندگی خود از خورد و خوراک گرفته تا اجاره خانه را به راحتی بپردازد. حتی میتواند خودروی شخصی متوسط بخرد و هزینه پرواز به کشورش برای مسافرت را هم بدهد.
البته در کانادا رنج مختلفی از درآمد دانشجویی وجود دارد و استاندارد خاصی در این زمینه نیست و بعضی از دانشگاهها حقوق خوبی به دانشجویان و اساتید خود میدهند. اعضای هیات علمی در آمریکا نسبت به کانادا خیلی درآمد بیشتری دارند. با این حال، اعضای هیات علمی در کانادا از روزی که استخدام میشوند حدود ۹۰ هزار دلار سالیانه میگیرند، اما بعد از ۱۰ سال به یکباره حقوق آنها افزایش بسیاری پیدا میکند و به ۲۲۰ هزار دلار میرسد و نسبت به پوزیشنشان ارتقای بسیار بالایی میگیرند.
به طور کلی در کانادا، اجاره کردن خانه و ماشین خریدن کار راحتی است، اما سیستم مالیاتی طوری است که اگر به یکباره حقوق شما مثلا از ۱۳۰ هزار دلار به ۱۹۰ هزار دلار برسد، مالیاتی که برایش تعیین میکنند به همان نسبت افزایش مییابد و عملا افزایش درآمدتان زیاد نخواهد بود. به همین دلیل ۹۰ درصد قشر عادی هستند و فقط ۱۰ درصد آدمهای خاص و پولدار هستند و مثل تهران نیست که مثلا از نازیآباد به زعفرانیه بروید، تفاوت امکانات را متوجه شوید. به طور کلی امکانات در همه جا یکسان توزیع شده است.
پروژههای تحقیقاتی چطور تعریف میشوند و منابع مالی آن چطور تامین میشوند؟ آیا صنایع منابع مالی هستند یا سازمانهای دیگر؟
در کانادا، هر استادی رزومه مشخصی دارد؛ از مقالاتی که نوشته تا مدارک دانشگاهی که گرفته است و بسته به این رزومه و زمینه کاریاش میتواند با یکی از صنایع لینک شود. مثلا استادی که در حوزه پلیمر کار میکند، با صنعت مربوط به پلیمر نیز لینک میشود. اساتید میتوانند در حوزه کاریشان پروپوزال تهیه و پروژه تعریف کنند که همه چیز در آن ذکر میشود؛ مثلا چند تا دانشجوی دکتری قرار است در پروژه همکاری کنند. یک بخشی از هزینهها را صنعت، یک بخش را دولت و یک بخش را نیز دانشگاه متقبل میشود. با این حال موافقت با آن پروژه کاملا بستگی به مهارت و ارتباطات اساتید دارد. در واقع چون محیط به گونهای است که فشاری روی اساتید نیست، آنها در انجام پروژههای تحقیقاتی با عشق و علاقه کار میکنند.
چه توصیههایی به جوانان دارید؟
خیلی آدم پختهای نیستم که بخواهم به کسی توصیه کنم، ولی معتقدم که هر کسی باید سعی و تلاشش را بکند تا در بهترین جایگاه قرار بگیرد. مثلا کسی که درس میخواند باید در بهترین دانشگاه ایران درس بخواند. در واقع هر کاری که شروع کرده حتی بدون توجه به شرایط بد اقتصادی، آن را درست به پایان برساند.
خودم اصلا دوست ندارم کاری را نیمه رها کنم، به همین دلیل به همه توصیه میکنم که از این شاخه به آن شاخه نپرند و حتی اگر تصور میکند که کار سطح پایینی انجام میدهد، آن را با تمام تلاش و به بهترین نحو به پایان برساند.
نیمه رها کردن کارها به دلیل دلسرد شدن از کار است. به نظر شما چه کار کنیم تا دلسرد نشویم و انگیزه داشته باشیم؟
زمانی که دبیرستان بودم، اسم دانشگاه شریف را که میشنیدم دلم میلرزید. البته فکر میکنم آن موقع شرایط بهتر بود. مثلا بار آخری که به ایران آمدم، شرایط بدتر از دفعه قبل بود و به نظر میرسد که
خیلی از فارغالتحصیلان دانشگاه شریف بیکارند. به همین دلیل نمیدانم که در شرایط کنونی چه چیزی به جوانان انگیزه میدهد. ولی به شخصه معتقدم که وقتی وارد حوزهای میشوم و کاری را شروع میکنم، حتی با وجود محیط ناامیدی، باید به سرانجام برسانم.
در اوقات فراغتتان دوست دارید چه کارهایی انجام دهید؟
از آنجا که کارم خیلی سنگین است، خیلی اوقات فراغت ندارم، ولی مدتی است که ورزش را شروع کردهام و به این نتیجه رسیدهام که حالم خیلی بهتر است. به نظرم در ایران حلقه گم شدهمان در زندگی ورزش است. در کانادا همه هفت صبح برای انجام فعالیتهای فیزیکی بیرون هستند؛ یکی میدود، یکی دوچرخهسواری میکند. در واقع وجه تمایز اصلی ما و کاناداییها همین ورزش کردن است. خیلی زیاد ورزش میکنند. غذاهای سوپرمارکتهای اینجا همه شیرین و چرب هستند، ولی از آنجا که ورزش میکنند، اصلا اضافه وزن ندارند. همیشه خنده به لبشان است و اعصابشان خیلی آرام است و به نظر من این از تاثیرات ورزش است.
تا به حال شده به خاطر کاری که نکردید، حسرت بخورید؟
حسرت این را میخورم که چرا زودتر برای ادامه تحصیل وارد اینجا نشدم. چون هر مقطع تحصیلی که دیرتر از ایران بیایند، یک سری فرصتها را از دست میدهید؛ مثل دانشگاه بهتر و اقامت دائم زودتر.
یکی دیگر از حسرتهایم این است که خیلی دلم میخواست رشته تجربی را انتخاب کنم، ولی از آنجا که پدرم و بیشتر اعضای خانوادهام رشته ریاضی خوانده بودند، مجبور شدم که ریاضی را انتخاب کنم. همیشه از اول دوست داشتم که کارهای خیریه انجام دهم و این موضوع به من آرامش میدهد و به همین دلیل دوست داشتم رشته پزشکی را بخوانم. شما هر جایی که باشید، باز هم دلتان برای ایران میتپد و همیشه در ذهنم این است که کاش پزشکی میخواندم تا بروم به مناطق دورافتاده ایران و به مردم کمک کنم.
یکی دیگر از حسرتهایم نیز این است که چرا یادگیری سازی را که شروع کردم، ادامه ندادم. الان هم انقدر وقت کم دارم که نمیتوانم ادامه بدهم.
معمولا چند سال بعد از مهاجرت طول میکشد تا شرایط برای یک زندگی خوب فراهم شود؟
زمانی که مهاجرت میکنید، هر سال شرایط بهتر از سال قبل میشود و این از نظر درآمدی و اعتباری که به دست میآید، کاملا به چشم میآید. در کل، دانشجوهای مهاجر بدترین شرایط را در جامعه دارند، اما این شرایط بد نیست و خیلی زود میتوانند شرایط خود را نظر امکانات زندگی، خورد و خوراک و خانه بهبود دهند. به نظرم سه چهار سال طول میکشد تا به شرایط پایداری دست پیدا کنیم.
در شرایط کنونی برای تعامل با یکدیگر از پیامرسانهایی مثل واتساپ و تلگرام استفاده میکنیم. از نظر شما این پیامرسانها چه تاثیری روی ما و زندگیمان گذاشته است؟
برای ما که دور از خانواده هستیم، اگر این پیامرسانها نبود خیلی اذیت میشدیم. این جنبه که هر روز خانوادهام را میتوانم از این طریق ببینم، خیلی مثبت است.
با این حال، این پیامرسانها خیلی وقتمان را میگیرد و گاهی ما را از کارهای اصلیمان دور میکند. مثلا خود من دوست دارم وقتی را که میخواهم صرف این شبکههای اجتماعی کنم، ورزش کنم. به طور کلی این پلتفرمها مزایای خوبی دارند، ولی کمتر کسی است که فقط از مزایای آن استفاده کند. معمولا ضررهای آن نیز به افراد میرسد. مثلا در متروی تهران که میرفتم، همه سرشان تو گوشی بود، ولی در کانادا اصلا اینطوری نیست و آدمها نهایتا یک بار فیسبوکش را چک میکنند و دیگر خودشان را درگیر گوشی نمیکنند. به طور کلی شبکههای اجتماعی باعث آزادی بیان و دموکراسی شده، ولی از طرف دیگر وقت زیادی را از ما میگیرد.
به نظرتان این پیامرسانها در جامعه علمی مفید هستند یا خیر؟
پلتفرمهای زوم و اسکایپ در کانادا محبوبتر از واتساپ و تلگرام هستند و واتساپ در جامعه علمی اینجا بیشتر جنبه شخصی و خانوادگی دارد، ولی اساتید ایرانی بیشتر از واتساپ برای مباحث کاری و علمی استفاده میکنند.
بزرگترین آرزویتان برای خودتان و دنیا چیست؟
موقعی که دارم میمیرم، خیرم به خیلیها رسیده باشد و شری از طرف من به کسی نرسیده باشد. کلا خیر رساندن و نان رساندن به من خیلی آرامش میدهد. آرزوی دیگرم این است که واقعا باعث سربلندی پدر و مادرم باشم و آنها همیشه از من راضی باشند.
در مورد دنیا باید بگویم که ای کاش در کل دنیا عدالتی برقرار بشود و همه در آرامش و رفاه باشند.
در ادامه ویدئویی که این محقق دانشگاه بریتیش کلمبیا در مورد حوزه کاریاش فرستاده، تماشا کنید:
نظر شما