ایسکانیوز - ستاره عزت آبادی: آنجا که دوگانگی باشد، آدمی چیزی دیگر می بیند، چیزی دیگر می بوید، چیزی دیگر می چشد، چیزی دیگر می گوید، چیزی دیگر می اندیشد، چیزی دیگر لمس می کند و چیزی دیگر می شناسد، ولی چون همه چیز آتمان گردد، دیگر که چه را ببیند، دیگر که چه را بوید، دیگر که چه را چشد، و که چه گوید و که چه اندیشد؟ (بریهاد آرانیاکا اوپانیشاد)


هندوییسم


هندوستان از اسرارآمیزترین سرزمین های جهان است؛ کشوری وسیع و پرجمعیت که به واسطه ی سبک زندگی های گوناگون مردمانش، در چشمِ بسیاری، جذاب و دیدنی می نماید. معنویت رایج در این اقلیم و آیین های متفاوت مذهبی و نگاه های مختلف توحیدی،چندخدایی و وحدت وجودی ساکنانش به جهان، بر اسرار آمیز بودن این سرزمین افزوده است.


برای هزاران سال، هند آزمایشگاهی واقعی برای ادیان بوده است. هر امر قابل تصوری آزمایش شده و هیچ چیزی به طور کامل انکار نشده است. ادیان گوناگون در کنار هم زندگی کرده اند و گاهی در رقابت و کشاکش بوده اند. آیین هندو، که نام خود را از نام قوم بومی این کشور گرفته است نیز در این عرصه، حضوری پررنگ داشته است و در طی دوران مختلف، به واسطه بروز و ظهور عقاید و گرایشان جدید، همچون درخت بانیان بزرگی شده است که رشد می کند و ریشه های جدید می زند و از آن شاخه های جدید می روید.


هندوییسم در نگاه ما، تنها یک دین است، میان ادیان دیگر. اما این آیین برای هشتصد میلیون پیروانش در سراسر جهان، چیزی بسیار بیش از دین صرف است. هندوییسم، فلسفه ای ژرف، راهی برای زندگی و مشی ای عبادی برای برهمن است. این آیین فرهنگی است عظیم و غنی، اتمسفر و فضایی است که فرد هندو را، از پیش از تولد تا پس از مرگ در بر می گیرد.


هندوییسم بنیان گذار شناخته شده ای ندارد و بی شک کهن ترین سنت دینی زنده در جهان است. ورود به این آیین، تا زمان نه چندان دور، برای افراد غیرممکن بود. برای هندو بودن، فرد می بایست هندو زاده شده باشد. به عبارت دیگر، صرفا افرادی که پدر و مادری هندو داشتند و به طبقه اجتماعی خاصی متعلق بودند و در طول زندگی، به مناسک عبادی آیین هندو پایبندی داشته و در شیوه زندگی خود، نقص پیمانی انجام نداده بودند، می توانستند هندو باشند.


همچنین در گذشته، هندوئیسم تنها به ساکنان هند منحصر می شد و مهاجرت از این سرزمین و رفتن به غرب، اخراج از طبقه و جماعت هندو را به دنبال داشت. اما امروزه حدود 45 میلیون هندو، در خارج از هند زندگی می کنند و عموم آنان که جمعیتی نزدیک به هجده میلیون نفرند، در کشور نپال اقامت دارند؛ تنها کشوری که دین رسمی خود را، هندوئیسم قرار داده است. امروزه جنبش های تبلیغی هندوهای جدید، با پذیرش غربیان و دادن وضعی برابر با افرادِ «هندو متولد شده» به آنان، توانسته اند پیروانی را در اروپا و آمریکا به خود جذب نمایند.


 هندوییسم نزد پیروانش، با عنوان  sanatana dharma، یا قانون ابدی خوانده می شود. در چارچوب ساناتانا دارما، اجتماعات دینی مختلف با باورهای خاص و مناسک و معابد متفاوت رشد کرده اند. دو گرایش عمده در آیین هندو نآستیکا و آستیکا نام دارد. نآستیکا، دیدگاهی است که سندیت آسمانی وداها را نمی پذیرد. از این میان می توان به آیین بودایی و کیش جین و چارواکا اشاره کرد؛ مکاتبی که غیرمتشرع هستند. در برابر این جریان، دیدگاه آستیکا، شامل شش مکتباست که بدون چون و چرا حقایق منزل وداها را قبول دارند و از شریعت برهمنی پیروی می کنند. این مکاتب شش گانه ی برهمنی را، شش دارشانا می خوانند.


images


اصول مشترک مکاتب گوناگون هندی


گرچه تفاوت های بارز و مهمی در مکاتب گوناگون هندی وجود دارد، اما می توان آموزه هایی را یافت که به عنوان عناصری زیربنایی، در تمام این مکاتب حضور دارد و وجه اشتراک آنان را تشکیل می دهد.


یکی از این عناصر مشترک، اعتقاد به محصور بودن ارواح در چرخه ی بی پایانِ بازپیدایی است. بنا بر این آموزه، روح انسانی، از زمانی بی آغاز در چرخه ی بی پایانی از تولد دوباره محصور شده است و دائما از مرتبه ای به مرتبه ی دیگر و از بدنی به بدن دیگر منتقل می شود.


این چرخه ی بی پایان که سامسارا نام دارد، از اعمال و افعالی که انسان ها در هر دوره از حیات خود انجام می دهند، متاثر است. بنا بر آیین هندو، ثمرات افعال ما، همانند تاثیراتی لطیف در جهان می مانند و در زندگی کنونی یا زندگی های آینده ی ما، به ما بازخواهد گشت. قانونِ حاکم بر این تاثیرات، که قانون اخلاقی جهان است، کارما نام دارد.


اما زیستن در این جهان و بازپیدایی بی پایان، مشکلاتی به همراه دارد. این جهان، گذرگاهی است بی ثبات و اقامتگاهی است ناپایدار. رنج و خوشی، و شادی و غم در اینجا چنان ممزوج و در هم آمیخته است، که زیست آرام و بدون رنج در آن را غیرممکن می سازد. از این روست که بودا می گوید «مقدار اشکی که انسان در سرگردانی خود در گردونه بازپیدایی ریخته است، از مقدار آب اقیانوس ها بیشتر است.»


این ناثباتی جهان و ناپایداری کائنات، نوعی بدبینی در تمام مکاتب هندی به بار آورده است؛ بدبینی به جهانی که باید از آن رهایی یافت. به همین دلیل، آموزه نجات و رهایی و رسیدن به آزادی، از اصول مشترک تمام مکاتب هندی است.


تنها راه رهایی از این رنج و ناپایداری، پایبندی به زیستی اخلاقی است که به کمک آن، و با متانت عقلی و مناعت طبعی و ریاضت کشی، هستی خود را منقلب سازد و امواج عقلانی و خواهش های نفسانی اش را خاموش کند و به مقام فرزانگی دست یابد.


حکمت و فرزانگی در این آیین، به معنای آگاهی از علوم، مفاهیم ذهنی و کلیات نیست. بلکه مقصود از آن، آزادی فکر و اندیشه، از نیازهای نفسانی است و رسیدن به مقامی فراتر از اضداد این جهانی. در چنین شرایطی است که می توان به مقامی رسید که در مکاتب گوناگون هندی، با عناوینی چون نیروانا، کوالا و موکتی می خوانند.


با توجه به آنچه گفته شد، هر یک از شاخه های آیین هندوئیسم، می کوشد اصول اخلاقی ای را برای سیر در این دنیا تعریف کند که وجه ممیزه ی آن آیین از سایر مکاتب است. این اصول اخلاقی، می کوشند ضمن احترام به حق حیات کنونی خود و سایر موجودات، پلیدی های زندگی پیشین را بزداید. از مهم ترین این اصول، مراحل چهارگانه ی زندگی است که به نام آشراما (ashrama) خوانده می شود و یادگیری حکمت، ازدواج و تشکیل خانواده، ترک خانواده و ریاضت کشی، و رسیدن به مقام جذبه و فنا را در بر می گیرد.


رایحه وحدت


فکر هندی، فکری سرشار از معنویت و دیانت است. در این فرهنگ، فلسفه و دیانت و اخلاقیات، در هم آمیخته اند و اعضای مختلف واحدی تفکیک ناپذیر را تشکیل داده اند. در این نگاه، هر کدام از اعضای این سه گانه، مرتبه ای هستند که برای وصول به مرتبه ی دیگر لازم و ضروری اند.


در این مکاتب، اخلاق، پایه تفکر و طریق اتصال به سنتی لایتغیر و نامتناهی است. حکمت و فلسفه، به اصول این امر لایتناهی می پردازد و مذهب و معنویت، آرامش اخروی را، که هدف اخلاق و فلسفه است، برای رهروی طریق ممکن می سازد.


منبع: Hinduism, Klaus K. Klostermaier, Oneworld Publications, 2007


آمیزش افق ها، منتخباتی از آثار داریوش شایگان، محمد منصور هاشمی، نشر فرزان، 1390

کد خبر: 115458

وب گردی

وب گردی