تهران – ایسکانیوز: نرخ بیکاری در آمریکا نهایتا کاهش یافت، ولی نوسانات این نرخ در حدود 6% نشان دهنده یک مشکل عمیق تر و بلند مدت تر به نام عدم تناسب مهارت ها در نیروی کاری است . این وضعیت در سال آینده تشدید می شود. با توجه به جدیدترین آمار و ارقام، 9.3 میلیون آمریکایی بیکار هستند. ولی 4.8 میلیون موقعیت کاری خالی وجود دارد زیرا کارفرمایان نمی توانند افرادی را برای پر کردن این جایگاه ها پیدا کنند. تکنولوژی جدید باعث تغییر نحوه انجام  کارها، در بسیاری از بخش ها شده است. این موضوع باعث می شود که کسب و کارهای بسیاری درگیر پیدا کردن کارگران دارای مهارت برای کار با ماشین آلات جدید و مدیریت فرایندهای جدید باشند.


راهکاری که کارفرمایان، مربیان و سیاست گذاران را در هر دو جناح سیاسی آمریکا مجذوب کرده است، کارآموزی به سبک اروپایی است. دولت اوباما تا کنون 100 میلیون دلار سرمایه، صرف دوره های کارآموزی کرده است و در چهار سال آینده نیز قصد دارد ، 6 میلیارد دلار در این زمینه سرمایه گذاری کند. در همین حال قانون گذاران متفاوتی مانندکری بوکر(  Cory Booker) سناتور دموکرات و سناتور جمهوری خواه مارکو رابیو( Marco Rubio)، به این ایده  ابزار علاقه کرده اند.


آمریکا باید با احتیاط عمل کند


من به تازگی از آلمان برگشته ام. در آنجا از برنامه های کارآموزی 6 شرکت با برندهای تجاری دایملر، زیمنس و بوش بازدید کردم و دریافتم که این برنامه ها مانند یک درخت محلی است که به شکوفایی و باروری رسیده و به شدت با ناحیه اقلیمی خود سازگار است ولی بعید است در اقلیم متفاوتی مانند آمریکا ریشه دوانده یا رشد کند. این بدین معنا نیست که ما نباید از مدل آلمانی پیروی کنیم. ولی این کار به هیچ وجه سریع یا آسان نخواهد بود.


ایالات متحده روش قدیمی خود را در کارآموزی دنبال می کند . این روش از سال ها پیش در حال اجرا است. ولی بسیاری از آموزش های حرفه ای در دهه های اخیر منسوخ شده اند. آنها قربانی وسواس ما در رابطه با دانشگاه ها و نگرانی های مربوط به اجتناب از تقلید کردن هستند. امروزه در آمریکا کمتر از 5 درصد جوانان، به عنوان کارآموز تعلیم می بینند که اکثریت آنها در صنایع ساخت و ساز هستند. در آلمان، این تعداد نزدیک به 60 درصد است که در رشته ها و زمینه های مختلفی مانند صنایع تولیدی پیشرفته، فناوری اطلاعات، بانکداری و مهمان داری مشغول به آموزش هستند. و در اروپا آنچه که اغلب "آموزش دوگانه"[1] نامیده می شود، یک دوره حرفه ای بسیار مهم است.


آموزش دوگانه از این ایده در قلب  آموزش استفاده می کند ؛ کارآموزان روز خود را بین کلاس های درس در یک مدرسه فنی و کار در یک شرکت تقسیم می کنند.در این روش مباحث تئوری ای که کارآموزان در کلاس درس آموزش می بینند با تمرین در کارها  تثبیت و تقویت می شود. کارآموزان همچنین عادت های کاری و مسئولیت پذیری را یاد میگیرند و در صورتی که همه چیز به خوبی پیش برود فرهنگ شرکت را جذب می کنند. به کارآموزان بابت وقت آنها، از جمله وقتی که در کلاس صرف می کنند، پول پرداخت می شود. دوره های آنها بسته به حوزه کاری، 2 تا 4 سال طول می کشد. کارفرما و کارآموز هر دو امیدوارند که دوره­ی کارآموزی منجر به یک کار دائمی شود. کارآموزان، برای کارفرمایان به منزله یک مخزن استعداد بسیار مهم هستند.


اولین چیزی که در مورد دوره های کارآموزی آلمان  جلب توجه می کند، این است که کارفرما و کارآموز هنوز هم به کار عملی احترام می گذارند. شرکت های آلمانی آموزش دوگانه را به عنوان روشی برای کمک به دانش آموزان آسیب دیده یا جوانان در معرض خطر نمی بینند. مدیر منابع انسانی شرکت بوش، به گروهی که من عضوی از آن بودم گفت: "این کار هیچ ربطی به مسئولیت اجتماعی شرکت ندارد، من این کار را انجام می دهم، چون به استعداد نیاز دارم".


یکی از مسئولین اجرایی برنامه کارآموزی با بیان اینکه "ساخت قطعات دیزلی در سطح جهانی کار سختی است" ، افزود که "ما در رابطه با افرادی که استخدام می کنیم دقت زیادی می کنیم زیرا ما به دنبال کیفیت هستیم" . او در مورد اینکه کارآموزان با سرعت کافی آموزش می بینند گفت: یک اشتباه از سوی نیروی کار کارخانه به معنای یک اشتباه یک میلیون دلاری است. او گفت که کارآموزان دراین شرکت به سرعت به بلوغ می رسند و علاوه بر مهارت های کاری، مسئولیت پذیری را نیز یاد می گیرند.  بنابراین جای تعجب نیست که دوره های کارآموزی تا این حد محبوب باشند. در صنایع John Deere در مانهایم(Mannheim ) ، 3100 جوان هر سال در 60 بخش کارآموزی می کنند. این تعداد در بانک Deutsche در فرانکفورت ، 22000 کارآموز در 425 موقعیت است.


دومین نکته ای که می توان از سیستم کارآموزی آلمان متوجه شد این است که کارفرما و کارآموز هر دو از کارآموزی انتظار بیشتری نسبت به آموزش های کوتاه مدت دارند. گروه ما این مورد را از صنایع بسیاری شنید، یکی از مربیان در گفتگو با ما گفت که:"ما چیزی فراتر از مهارت را به کارآموزان آموزش می دهیم، در آینده ربات هایی وجود خواهند داشت که می توانند پیچ ها را ببندند، ما به دنبال کارگرانی برای انجام این کارها نیستیم، ما نیازمند افرادی هستیم که توانایی حل مسائل را داشته باشند. کارکنان ماهر، متفکر و متکی به نفسی که اهداف و روش های شرکت را درک  کنند، و بتوانند زمانی که کارها به خوبی پیش نمی رود، راهکار  پیشنهاد دهند و  یا زمانی که فرصت بهتری برای  انجام کارها می بینند، از آن استفاده کنند.


مزیت نهایی سیستم کارآموزی آلمان، انعطاف پذیری شگفت انگیز آن است. آمریکایی های مردد، نگران دنبال کردن مدل اروپایی هستند و این تردید آنها، تردید درستی است. کودکان آلمانی در سن 10 سالگی یک دبیرستان تحصیلی، یک مسیر شغلی یا چیزی ما بین آنها را انتخاب می کنند. ولی موقعیت های زیادی برای کارآموزان وجود دارد که بتوانند بعدها مسیر خود را تغییر دهند. آنها می توانند برای کسب تخصص بیشتر به مدرسه برگردند یا یک گواهی نامه­ی مهارت در صنعتگری بگیرند یا به عنوان یک مربی در برنامه کارآموزی شرکت آموزش ببینند . آنچه که اصلاح گران نظام آموزشی آن را "آموزش مادام العمر " می نامند، هنوز یک رویای دور دست برای بسیاری از آمریکایی هاست ولی در آلمان به یک واقعیت تبدیل شده است.


مشکل در کجاست؟ چرا  پیروی از مدل آلمانی برای آمریکایی ها سخت است؟ اولین مشکل هزینه است. اگرچه هر شرکت آلمانی روش متفاوتی برای محاسبه­ صورت حساب ها دارد. ولی آمار و ارقام نشان می دهد که هزینه­ی صرف شده به ازای هر کارآموز 25 هزار دلار تا 80 هزار دلار است. اما این هزینه ها در آمریکا بسیار بالاتر است. زیرا در آمریکا شرکت ها مجبورند که برنامه هایی را از ابتدا تنظیم کنند، شهریه مدارس را پرداخت کنند (در آلمان شهریه ها توسط دولت پرداخت می شود) ، و در بسیاری از موارد هزینه های زیادی صرف دبیرستان های محلی، و جوامع دانشگاهی می شود، برای اینکه آنها به همکاران آموزشی موثری تبدیل شوند.


برنامه کارآموزی در کارخانه زیمنس آمریکا در Charlotte (شارلوت) در کالیفرنیای شمالی، به ازای هر کارآموز 170 هزار دلار، هزینه صرف می کند و حتی سخاوتمندانه ترین طرح های سیاسی در واشنگتن نیز تنها بخشی از این هزینه ها را پوشش می دهد. در آمریکا نیز مانند آلمان، بیشترین بخش بودجه صرف کسب و کار می شود.


این موضوع تقریبا در تمام توقف های ما در طول سفرمان مطرح شد. ما آمریکایی ها به دنبال این هستیم که نرخ بازگشت سرمایه هزینه ها چقدر است و آلمانی ها به ما می گویند که فراتر از نرخ بازگشت سرمایه به فکر مزایای بلند مدت تر برای شرکت و جامعه باشیم. و البته حق با آنهاست.ولی تصور این موضوع سخت است که بسیاری از شرکت های آمریکایی که معمولا متمرکز بر بهره اقتصادی کوتاه مدت هستند، به ساخت مراکز آموزشی ای که ما در هر صنعت آلمانی می بینیم، روی بیاورند. مراکزی بدون کاستی، با جدید ترین امکانات که مجهز به رباتها و جدیدترین ابزارهای ماشینی کامپیوتری هستند و دارای تعداد زیادی از مربیان آگاه برای نظارت بر کار کارآموزان هستند.


یک چالش دیگر و در واقع یکی از مهمترین چالش ها، تمرکز سیستم آلمان و نقشی است که دولت آلمان در تنظیم آنچه که در شرکت های خصوصی اتفاق می افتد، بازی می کند.  تمام مدیران در پاسخ به این سوال که چه چیزی آموزش دوگانه را امکان پذیر میکند، گفتند که ویژگی های شغلی استاندارد شده، یا دوره های تحصیلات توسعه یافته به وسیله­ی دولت فدرال از طریق همکاری با کارفرمایان، مربیان و نمایندگان اتحادیه، موجب این امر است. همه­ ماشین کاران جوان (متصدیان ماشین جوانان) در سراسر آلمان، مهارت های یکسانی را به ترتیب زمانی یکسان می آموزند. این موضوع به نفع کارآموزان است و برنامه هایی با کیفیت بالا را تضمین می کند که در آنها کارآموزان، چیزی بیش از روش خاص یک شرکت را یاد می گیرند،این باعث می شود افرادی که بعدا می خواهند شغل خود را تغییر دهند، بتوانند به راحتی این کار را انجام دهند. ولی تصور این سطح از کنترل دولت یا همکاری بین نیروی کار و کسب و کار در آمریکا بسیار سخت است.


آخرین مانع، مسلما بزرگترین مانع است: گرایش آمریکایی ها به مهارت های عملی و آنچه که آلمانی ها هنوز آن را "کارگری" می نامند. در آلمان نیز گرایش ها در حال تغییر است. جهانی سازی بحثی تحت عنوان مدرک لیسانس را مطرح کرد که تا همین اواخر ناشناخته بود و باعث شد که توجه بیشتری به دانشگاه ها جلب شود. ولی شواهد کمی وجود دارد، که رشد لیسانسیه ها باعث تضعیف موقعیت کارآموزان شود. در هر دو زمینه­ی دانشگاه و آموزش دوگانه، این توافق وجود دارد که هدف از آموزش آماده کردن افراد برای کار است. در آمریکا ما در مورد این مسئله مطمئن نیستیم. ما به آموزشی معتقد هستیم که افراد را برای زندگی آماده کند ونسبت به هرچیزی که به این آموزش لطمه بزند، بدگمان هستیم.


بسیاری از مربیان آلمانی که در طول سفرمان با آنها ملاقات داشتیم، به آمریکایی هایی که خواهان وارد کردن دوره های کارآموزی آنها بودند گفتند که "شما مجبور نیستید که کل سیستم را یک جا دریافت کنید" . یکی دیگر از معلمان آموزش حرفه ای به ما گفت : "ابتدا مطمئن شوید که اولین تجربه شما موفقیت آمیز است" . ولی در نهایت، به احتمال زیاد هیچ متخصص آلمانی ، نمی تواند پاسخ مشخصی برای آمریکا ارائه دهد. انطباق و تعدیل از درون اتفاق می افتد، و به سادگی بحث های انجام شده در طول سفر ما نیست. آمریکایی ها نمی توانند به سادگی نگرش قدیمی خود را رها کنند و در مورد ترجیح دادن بهره های طولانی مدت، اما گسترده نسبت به نرخ بازگشت سرمایه کوتاه مدت، تصمیم گیری کنند.


این بدین معنا نیست که  ما با چشم باز و درک کامل تفاوت های بین دو کشور، نتوانیم از سیستم آلمانی ها پیروی کنیم. چیزی که باعث می شود، برنامه ریزی در آمریکا شبیه به آلمان باشد، نیاز به استعداد است. یکی از مدیران انجمن های صنفی در آلمان به ما گفت که "شرکت های آلمانی خواهان آموزش هستند زیرا آنها می دانند که مدرسه ها نمی توانند این کار را انجام دهند، مخصوصا در اقتصاد فنی امروزی، مدارس فنی نمی توانند  به تنهایی کارگران را آماده کنند" . مدیران منابع انسانی در گروه ما، به سختی این موضوع را تایید کردند. این چیزی بود که آنها از تجربه درک کرده بودند. آنها خواهان شنیدن این موضوع نبودند ولی هیچ کس نمی تواند این حقیقت ، یا تاثیرات آن در آینده­ آموزش را انکار کند.



تامار جاکوبی( tamar jacoby)


مجله weekly wonk


برگردان: ارغوان وفایی


 





کد خبر: 121443

وب گردی

وب گردی