اجرای حکم ریحانه جباری باعث تاسف شد، زیرا در هر حال سلب حیات از انسانها چه در اجرای حکم و چه به شکل دیگری، از بین بردن حیات انسانیت موجب تاثر میشود.
ضمن اینکه به تفاوت قصاص و اعدام توجه داریم باید به این مسئله نیز بیشتر بیندیشیم آنان که به لغو مجازات اعدام اعتقاد دارند به مواردی از قبیل، آنچه در این پرونده مطرح شد اشاره میکنند. توضیح اینکه در این پرونه اصل اتهام قتل و عمدی بودن آن ثابت است و متهم به این موضوع اقرار کرده اما حواشی قضیه، توضیح و توجیه متهم در خصوص علت وقوع این حادثه، تا آنجایی که بنده به پرونده دسترسی نداشته و اطلاعات خود را از روزنامهها کسب کردهام، می دانم مبهم و قابل تردید است.
در چنین حالتی این احتمال را نمیتوان رد کرد که زمانی قضییه کاملا و از ابعاد مختلف روشن شود و مثلا مشخص گردد صورت مسئله به گونهای غیر از آن بوده که بدوا مطرح شده است. با اجرای حکم آنچه انجام گرفته قابل جبران و تدارک نخواهد بود.
طبق آماری که مدتی پیش دیدم در کشور امریکا پس از کشف DNA و تکامل آزمایشی که روی آن انجام میگیرد، در پروندههای زیادی که منتهی به صدور حکم اعدام و حکم نیز اجرا شده بود، با استفاد از آزمایش DNA مشخص شده است فردی که اعدام شده، بی گناه بوده است و این میتواند موجب تقویت نظر کسانی شود که با مجازات اعدام مخالفت میکنند.
اما به نکته دیگری نیز باید توجه کرد، در این پرونده باز تا آنجایی که من میدانم رسیدگی مکرر صورت گرفته و در نهایت حکم تایید شده است. اولیای دم حقی داشتهاند که در صدد انجام بودهاند و نظام قضایی و قانون از این تمایل آنها پشتیبانی کرده است. دیگر سیستم متکی به قانون مدون چارهای جز این نداریم که پیرو و تابع قانون باشیم و آنچه را دادگاهها مورد حکم قرار میدهند و پس از طی مراحل مختلف دادرسی صحت آن اعلام میشود درست و قابل قبول تلقی کنیم.
مسئله گذشت از قصاص، هر چند مورد تاکید خداوند نیز بوده و عفو را نیکوتر از قصاص اعلام کرده است اما موضوعی است شخصی که اولیای دم باید نسبت به آن تصمیم بگیرند و طبیعی است که در تصمیم گیری آنها عوامل مختلفی دخالت دارند و نسبت به یک قتل که اولیای دم متعدد وجود داشته باشند در صورتی که است که بین آنها در مورد اجرای حکم قصاص یا عفواختلاف بروز کند، سرزنش اولیای دم که چرا عفو نکردند گمان نمیرود چندان منصفانه باشد. فراموش نکنیم یک حکم قصاص برای آنکه به مرحله اجرا برسد از مراحل متعددی میگذرد و قضات بسیاری نسبت به آن بررسی و اظهار نظر میکنند و در بعضی پروندهها این فرایند نه یک بار بلکه چندین بار طی میشود. حاصل اینکه موضوع عفو را که امری معنوی و درونی است به افراد نمیتوان تحمیل کرد.
به هر حال امید است وقایعی از این قبیل آثار معنوی و اخلاقی جدی داشته باشد. از یک سو باعث شود افراد در راه حلهایی که برای مشکلات انتخاب میکنند بیشتر دقت کنند و از دیگر سو همه ما به کرامت انسانی و حرمت حیات انسانها به طور جدیتر فکر کنیم و به یاد داشته باشیم برخی از احکام قانونی ما که دارای جنبه شرعی است قابل تعطیل نیست، لذا قضاوتها و اظهار نظرهای خود را با توجه به امکانات و وضع موجود نتظیم و ابراز کنیم.
*حقوقدان