تهران- ایسکانیوز/ عبدالجبار کاکایی: یکی از شاعرانی که یقه ی نسل ما را در دوران گذار دانش آموزی سفت می گرفت،فریدون مشیری بود. در این دوره هنوز به اعجاز زبان پی نبرده بودیم تنها لحن موزون و بی آزار و احساسات غلیظ و دامنه دار بود که مشیری را در نظرمان خیلی برجسته می کرد. هنوز توقعمان از عصای زبان معجزه نبود درست شبیه کودکی که با شلنگ آب تنها باغچه را آب می داد نمی دانستیم که در تاباندن و پیچاندن این شلنگ چه اعجازها و دوایر خیره کننده ای وجود دارد که از آن بی خبریم .


به هر حال مشیری را که رگه ای از معدن طلای نیما با خود داشت دوست داشتیم. همه از کوچه ی معشوقه اش حتی یک بار رد شده بودیم. به چشمهای روشنش تحسین آمیز خیره شده بودیم و آو را ستوده بودیم. گاهی هم به نمونه های نازل تر اما معنوی تر از مشیری؛ یعنی مهدی سهیلی و کارو هم توجه نشان داده بودیم خلاصه تا به ابتهاج و سیمین و نادر پور برسیم از دالان مشیری می بایست می گذشتیم و به نظرم گذشتیم.


مشیری موسیقی نیمایی را کاملا به کار نبست.او نوعی از موازنه معنا و کلام را در شعرش به کار بست. با قافیه های سنتی و شعر پلکانی بی بهره از جابه جایی های خیره کننده ی نیما در ارکان جملات و صدور حکم های اخلاقی در معنا که در شرایط آن روزگار برای کسانی که نیما را هضم نکرده بودند، چاشنی آرام بخشی بود.


توجه آهنگسازان به آثار مشیری ناشی از گستره مخاطبان او بود. البته نمی توان به صرف چند اثر موسیقیایی، مشیری را ترانه سرا دانست. شاید داشتن مسئولیت در حوزه شوراهای تخصصی موسیقی مثل سیمین و ابتهاج، پای مشیری را هم به این محیط کشانده بود.به هر حال وجه مشترک ترانه سرایان با شاعران ساده نویس گستره مخاطبان و معنا گرا بودن آن هاست.

کد خبر: 122439

وب گردی

وب گردی