ایسکا نیوز - سید محمد یارندی: استفاده از ایده مسخ جسمانی انسان به حیوانات و دگردیسی حیوانات به انسان سابقه‌ای دیرینه در ادبیات دارد. ردپای این ایده را میتوان در آثار ادبی کهن همچون ادیسه همر و دگردیسی‌های اووید و آثار مدرنی همچون مسخ کافکا و قلب سگی بولگاکف یافت.  تکرار و توجه نویسندگان متعدد به این ایده نشان‌دهنده جذابیت پایدار آن در طول تاریخ است. اما ریشه‌ی جذابیت ایده دگردیسی در کجاست؟

بدن انسانی اهمیت محوری در ادراک و شیوه ارتباط ما با جهان دارد. صورت جسمانی ما اموری همچون حرکت و تغذیه و نحوه ارتباط با دیگر موجودات زنده را شکل می‌دهد‪.‬ به همین علت، نقشی اساسی در تعین هویت ما و تمایز با دیگر موجودات بازی می‌کند.

تاثیر تعیین کننده بدن در مواجهه با محیط پیرامونی در انسانهای نخستین روشنتر است. سرعت حرکت انسان، ارتفاع او از زمین و شیوه دفاع او دربرابر خطرات همه در مرزهای معینی محدود می شوند. در کنار ابزارسازی، یکی از نخستین راهکارهای انسان برای خروج از این محدودیتها اهلی‌سازی حیوانات بود. برای مثال بدن اسب،‌ حرکت انسانی را متحول کرد و یا بدن سگ امکاناتی دفاعی ما را گسترش دارد.

در اهلی‌سازی حیوانات، ما با یک آمیختگی بدن انسانی با بدن دیگر حیوانات مواجه هستیم. آمیختگی که با دگردیسی فاصله دارد اما به گسترش امکانات بدن انسانی کمک می‌کند. امروز ما با استفاده از دستاوردهای فن‌آوری با صورت دیگری از ایده آمیختگی روبرو هستیم. آمیختگی، حداقل در ظاهر، هویت جسمانی ما را مخدوش نمی‌کند. ما همچنان ما می‌مانیم و از دیگری (اسب، اسلحه، دوچرخه) بهره می‌بریم.

در دگردیسی اما، مرزهای جسمانی از پایه دگرگون می شود. به همین سبب، اندیشدن درباره مسخ، مساوی با تامل درباره هویت انسانی است. تامل درباره مرزهایی که عبور از آن ما را از خود بیگانه می‌سازد.

اندیشیدن درباب هویت انسانی اغلب بر پایه دوگانه ذهن و بدن صورت می‌گیرد. چیستی انسان از یکسو با صورت جسمانی او گره‌ خورده است. از سوی دیگر، ذهنیات و حیات فرهنگی انسانی نقشی اساسی در برساختن هویت انسانی دارد. تصور دگردیسی جسم انسان به کالبد حیوانات، محوریت کالبد انسانی در تعریف هویت او را مشخص می‌کند. در مقابل، تصور حیواناتی که به صورت انسان در می‌آیند، ماهیت ذهنیت انسانی و نسبت آن با چیستی ما را مشخص می‌سازد.

به این صورت، پرسش انتزاعی «انسان چیست؟» با کمک تخیل معنایی ملموس می یابد. در ادامه به بررسی یک نمونه ادبی از هریک از این رویکردها می‌پردازیم. درپایان نیز به یک نمونه ادبی که در آن مسخ انسان به انسانی دیگر تصویر شده نیز می‌پردازیم.

ما در پوستی بیگانه: مسخ

بدون شک مشهورترین روایت ادبی دگردیسی انسان به حیوان، داستان مسخ کافکا است. داستان با آگاهی گرگور سامسا، قهرمان کتاب، از دگردیسی بدنش به حشره‌ای غول‌اسا آغاز می‌شود. دگردیسی جسمانی سامسا، امکان بررسی معنا و اهمیت بدن انسانی در سطوح متفاوت را می‌دهد.

امکانات جسمانی سامسا، با تغییر شکل او دگرگون شده است. او در قالب کالبد جدید خود به موجودی بی‌فایده مبدل شده که حتی توانایی دفاع از خود را ندارد. این تغییر در امکانات جسمانی با بی‌گانگی ذهن و بدن همراه است. ذهن او، همچنان در پی اهدافی است، مانند به موقع رسیدن به قطار، که از امکانات جسمانی او خارج است.

Kafka_portrait

اما نتایج این دگردیسی جسمانی محدود به حوزه فردی و خصوصی نمی‌ماند. در روایت کافکا، جسم انسانی در روابط او با دیگران نقشی محوری دارد. با دگردیسی جسم، روابط و هویت شخص نیز دچار دگرگونی می‌شود. به صورتی که سامسا اهمیت انسانی خود را حتی برای اعضای خانواده خود از دست می‌دهد.

بنابراین، روایت کافکا تصویری را از مرکزیت جسم انسانی در درک آدمی از خود و رابطه دیگران با او صورتبندی می‌کند. تصویری که با به کارگیری ایده دگردیسی جسم انسان ممکن گشته است.

بیگانه‌ای در میان ما: قلب سگی

چنانکه گفته شد، بدن آدمی تنها عامل برسازنده هویت او نیست. حیات فرهنگی انسان و نسبت او با ایده‌ها نیز در تعریف چیستی او نقشی اساسی دارند. در کتاب «قلب سگی»، بولگاکف از مسخ حیوان به انسان برای واکاوی این سویه از هویت انسانی بهره گرفته است. کتاب روایت سگی است که با عمل جراحی کالبد انسانی می‌یابد.

بن‌مایه اصلی کتاب،‌ تصویر حیوانی است که کالبدی انسانی یافته، اما همچنان از مرزهای انسانیت فاصله دارد. سگ دگردیسی یافته به پدیده‌های فرهنگی‌، همچون تئاتر، علاقه‌ای ندارد، اما در پی نسخه‌پیچی برای تحقق عدالت است. نسخه‌ای که در آن «حق به حقدار برسد» و همه چیز به تساوی تقسیم گردد.

bul

بولگاکف نشان می‌دهد، سگ چگونه حق‌نشناسی و وقاحت خود را در پوششی از واژگان عدالت طلبانه پنهان می‌کند. به این صورت، نویسنده در پی‌ آن است تا نشان دهد افکار و رویکردهای انقلابی روسیه تا چه حد از ذهنیت انسانی فاصله دارند.

بنابراین، طرح مرکزی نوشته، یعنی مسخ حیوان به انسان، در واقع حربه‌ای است برای مشخص ساختن سویه فرهنگی و ذهنی هویت انسانی ما. سویه فرهنگی که با فاصله گرفتن از آن هویت انسانی خود را از دست می‌دهیم و قلبی سگی پیدا می‌کنیم.

دگردیسی جنسیت: اورلاندو

اورلاندو از بسیاری جهات کتاب منحصر به فردی است. در این کتاب، ویرجینیا وولف، در پی ترسیم چهره‌ای از دوست نزدیک خود ویتا سکویل‌-وست است. اما این چهره‌نگاری را نه به صورت مستقیم که با روایت خیالی از زندگی چند صدساله یک شاعر صورتبندی می‌کند.  قهرمان داستان در ابتدا، مرد ادیبی در دوران ویکتورایی است. اما در پایان کتاب این شخص به صورت زن شاعری موفق و مشهور در‌ آمده است. به این صورت میتوان کتاب را به دوبخش مردانه، که در آن قهرمان همچنان مرد است و بخش زنانه تقسیم کرد.

Virginia_Woolf

همانند کافکا و برخلاف بولگاکف، وولف به جزئیات این دگردیسی اشاره نمی‌کند. پارگراف پایانی بخش مردانه با این عبارت تمام می‌شود «ما راهی ندارم جز این که اعتراف کنیم ـ او (he) زن بود». ایده دگردیسی در این کتاب، برخلاف دو کتاب دیگر، از یک صورت جسمانی انسانی به صورت جسمانی انسانی دیگر است.  کتاب در پی روشن ساختن درهمتافتگی هویتی انسانی با جنسیت و تاریخ اوست. «خود» انسانی و تاثیری که با گذر تاریخ (در طول چند قرن) و تغییر جنسیت به آرامی تغییر می‌کند.

فرم ادبی کتاب نیز، که در عنوان آن بازتاب یافته، بسیار قابل توجه است. عنوان کامل کتاب «اورلاندو: یک زندگی‌نامه» است. وولف حاصل کار خود برای ترسیم تغییر هویت و فردیت آدمی را نه رمان که یک زندگی‌نامه می‌نامد.
کد خبر: 128764

وب گردی

وب گردی