دنیای  غریبی  دارند و چشم انتظاریشان  نمی‌خواهد تمام شود انگار. می‌گویند هرچقدر هم که  به خودمان  دلداری بدهیم که  سال‌هاست  فرزندمان شهید  شده و دیگر بر نمی‌گردد دلمان  باور نمی کند  نمیخواهد باور کند دل است دیگر ...حرف  که حالیش نمی‌شود و مرتب  بیقراری می‌کند.

قصه چشم انتظاری مادران شهیدی که هنوز پیکر فرزندشان  برنگشته  و مزاری برای درد و دل کردن با عزیزانشان  پیدا نمی‌کنند پس از 34  سالی که از جنگ تحمیلی  می‌گذرد همچنان ادامه دارد.

در میان خانواده شهدای جنگ تحمیلی  وضعیت  خانواده ها و مخصوصا مادرانی  که  چشم انتظار فرزندشان  هستند  خاص تر است  آنها با اینکه  باور کرده اند که امکان بازگشت  پسرشان  بسیار کم است اما  ته  ته  دلشان  حسی وجود دارد که   چشم آنها را به در دوخته است و  با هر صدای زنگی   دلشان  هری می ریزد و  آروز می‌کنند کاش  پسرشان پساز سال هاپشت در باشد  و چشمشان به  دیدارش  روشن  شود.

چشم انتظاریشان  انگار پایانی ندارد . اکثرشان  دیدن خوابی که  خبر شهادت  فرزندشان  را داده  را دلیلی  بر شهادت فرزندشان می‌دانند  و همان خواب امیدشان   را برای  بازگشت عزیزشان  را از برده برخی دیگر هم  گذشت سال‌های طولانی و نرسیدن خبری از بازگشت آنها را دلیلی   بر شهادتشان  می دانند .

نشستن  کنار درد و  دل  مادرانی که   از فرزندشان  نشانه ای نرسیده و کنار اسمشان نوشته جاوید الاثر  کمی  سخت تر از دیگر مادران شهداست  آنها مانند  مادران دیگر  با بغض  و  اشک  از  پسرشان  یاد می‌کنند و خاطره  می ‌گویند  اما  بغض  مادران  شهدای  مفقود الاثر کهنه تر  و سمج تر است ، باور  کنید ...

* خبرنگار سرویس اجتماعی

 
کد خبر: 142488

وب گردی

وب گردی