تهران- ایسکانیوز: سيد رضا صالحي اميري، رييس کتابخانه ملي ايران در نشست دیماه بنياد باران در مرکز دايره المعارف بزرگ اسلامي اظهار کرد: دهه چهارم انقلاب دهه ظهور و بروز شبکه هاي اجتماعي است که حاوي ظرفيت هاي بزرگي است اما تلاش مي شود نادیده انگاشته شود يا اگر هم دیده می شود به تحليل آن نپردازيم. شبکه هايي که زمان و مکان را در خود هضم مي کند. شبکه هايي که فاقد رهبري و مرزبندي هاي ايدوئولوژيک و نظام هاي ارزشي است که مردم ما نسبت به آن حساسيت دارند.

در این نشست که با حضور سید محمد خاتمی رییس بنیاد باران و جمعی از اعضای این بنیاد برگزار شد صالحی امیری طی سخنانی ذیل عنوان دهه چهارم انقلاب اسلامی، مسایل فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران با بيان اين که با ظهور شبکه هاي اجتماعي ميل مردم ايران به طرف حوزه هاي اجتماعي سوق یافته است گفت: اين گرايش ها گرايشهاي جديدي محسوب مي شوند. اين نکته مهمي است که بتوانيم مجموعه تحولات را از ابعاد حجم و شدت اندازه گيري کنيم تا بدانيم که با چه جامعه اي مواجهیم.
صالحي اميري با اشاره به ضرورت تشخيص مختصات جامعه متحول افزود: بايد به اين سوال پاسخ دهيم که جامعه متحول چه مختصاتي دارد؟ يکي از ويژگي هاي جامعه متحول اين است که چنين جامعه اي پيش بيني ناپذير است. با بررسي حرکت هاي اجتماعي دهه هاي گذشته از دوم خرداد 76 تا تحولات 84 و 92 در می یابیم که این تحولات به نحوي غيرقابل پيش بيني بودند. در انتخابات سال گذشته برخي از روشنفکران و فرهيختگان با نقد تحليل هاي ما مي گفتند مگر ممکن است نظام اجازه دهد کسي ديگر از صندوق هاي راي بيرون بيايد و ما مي گفتيم بله! اراده نظام بر برگزاري يک انتخابات سالم است. ديديم که حمايت جريان های قدرتمند سياسي یعنی جريان اصلاح طلبي با حضور اعتدال گرایان و اصول گرایان معتدل و همچنین ظرفیت های فردی و شخصیتی دکتر روحانی منجر به اتفاقي شد که در باور و تحليل خيلي ها نمي گنجيد.
رييس کتابخانه ملي با بيان اينکه جامعه طوفاني آبستن حوادث گوناگون است، افزود:چه کسي توانست پديده اي مثل پديده فوت مرحوم پاشايي را تحلیل کند؟ من از پديده پاشايي به عنوان يک تحول جديد اجتماعي نام مي برم. يک طبقه جديد اجتماعي در جامعه ايران با مطالبات جديد شکل گرفته است که ورای جريان روشنفکري در ايران، يک زيست اجتماعي را تجربه مي کند. مجموعه تحولات نشان مي دهد که زير پوست جامعه اتفاقاتي جدي در حال شکل گيري است. سنجش های آماري در اين مورد نشان مي دهد که نوع نگاه ساختار رسمي و ساختار غير رسمي داراي شکافي عميق است. آن چيزي که در عرصه رسمي تعريف مي کنيم مبتني بر ارزشها و هنجارها و اهدافي است که متفاوت با اتفاقاتي است که در کف خيابان و در عرصه هاي اجتماعي به وقوع مي پيوندد.
وي با اشاره به اينکه ميل به حرکت هاي اجتماعي در دهه چهارم انقلاب اسلامي بيشتر شده است ادامه داد: به طور مثال جنبش زنان به تدریج از عرصه سياسي به عرصه اجتماعي کوچ مي کند. به اين معني که مطالبات جديد اجتماعي مطرح مي شود. آنها به دنبال آزادي هاي اجتماعي مي روند. البته اين به آن معنا نيست که دنبال آزادي هاي سياسي نباشند. در حوزه جوانان هم همين مساله صدق مي کند. جنبش دانشجويي در ايران فراز و فرودهای شکننده اي داشته و دارد. جنبش دانشجويي در ايران 5 دوره سخت را طي کرده است و نيازمند بحثي جداگانه است. در دهه اول جنبش دانشجويي دوره انطباق گفتمان با نظام و دولت بود. در مقطع دوم در دوره رياست جمهوري آقاي هاشمي مدافع نظام و منتقد دولت مي شود. در مقطع سوم دوره آقاي خاتمي مدافع دولت و منتقد نظام مي شود و در اواخر دولت آقاي خاتمي و بعد از اتفاقات 16 آذر دانشگاه تهران منتقد دولت و نظام و بعد از آن هم حرکت عبور را انتخاب مي کند و دچار بحران زيست مي شود.
صالحي اميري با اشاره به اينکه جنبش قومي در ايران جنبشي خفته است افزود: حساس ترين و اصلي ترين گرانيگاه جامعه ايران جنبش قومي است. جنبش قومي در سال 76 با تحولات بزرگي که صورت گرفت با نظام سياسي سازگار شد و به رغم ضربات سختي که در 8 سال گذشته به آن وارد شد، با ظهور دولت آقاي روحاني نوعي سازگاري و همگرايي با نظام سياسي و دولت را آغاز کرد. جنبش قومي در ايران جنبشي معارض نيست بلکه يک جنبش همگراست. جامعه قومي در ايران عمدتا به دولت هااعتماد مي کند و منتظر اتفاقات جديدي هستند. در دوره آقاي خاتمي در سيستان و بلوچستان براي اولين بار جامعه قومي از همه فرايندهاي خشن و سخت گذشته اش خداحافظي کرد و رويکردي نرم و سازگار با نظام سياسي در پيش گرفت و سرمايه بزرگی براي جامعه ايجاد شد و ما نتوانستيم آن سرمايه را تداوم بخشيم ولی خوشبختانه با ظهور دولت دکتر روحانی روابط آشتی جویانه و همگرایی بسیار ارزشمند میان اقوام و دولت شکل گرفت. اگر مجموعه تحولات 76 و 92 نبود در جامعه ايران فاقد سازگاري نظام سياسي و جامعه قومي بوديم. اگر جامعه ايران جامعه امني است به اين دليل است که در بطن جامعه اي که نيمي از آن جامعه را اقوامی متشکل از کرد و بلوچ و آذري و عرب و ترکمن و... تشکیل می دهند، اراده اي در نظام سياسي در پي ايجاد آشتي ملي با جامعه قومي شد. دولت آقاي روحاني در تداوم دولت اصلاحات همين روند همگرايي و آشتي ملي با اقوام را دارد که بهترين نطقه ثبات و امنيت در منطقه را در پي خواهد داشت.
اين پژوهشگر اجتماعي در ادامه سخنراني خود با اشاره به خلق ارزشهاي جديد اجتماعي در ايران در پی بروز و ظهور شبکه هاي اجتماعي افزود: بايد اين ارزشهاي جديد را بشناسيم و نسبت به آن تحليل روشن داشته باشيم. در ذيل شبکه هاي اجتماعي کوچ جامعه از فضاي سياسي به فضاي اجتماعی روي مي دهد. اگر روي دادن اين اتفاق را بپذيريم با يک پديده بزرگ با رويکرد جديدي در دهه چهارم انقلاب مواجهيم و آن اينکه چگونه مي خواهيم با پديده کوچ از فضاي سياسي به فضاي اجتماعي مواجه شويم. بايد بررسي کنيم که کانون هاي مدني اجتماعي که شکل مي گيرد از چه جنسي است و مفهوم مطالبات اجتماعي چيست؟ در فضاي جديد ارزشهاي جديد اجتماعي و فرهنگي شکل مي گيرد.
وي با بيان اينکه، گروه هاي مرجع در جامعه ايران در حال تغييرند، افزود: ديگر هيچ گروهي نمي تواند ادعا کند که گروه مرجع جامعه است. اگر دقيق شويم مي بينيم کسي تصور نمي کرد که مرتضی پاشايي يک گروه مرجع در جامعه ايران باشد. گر چه به اعتقاد من پاشايي يک نماد است. صالحی امیری گفت: يک نوع تاخر تحليلي در جامعه نخبگي ايران وجود دارد. جامعه شناسي ما با قدمت 50 ساله در ايران نتوانسته است جامعه شناسي تحولات ايران را به درستي تحليل کند. ما دچار تأخر و اغتشاش تحليلي در تحليل پديده هاي اجتماعي هستيم و دچار اختلال ارتباطي با جامعه شده ايم که تا حدي ناشي از شکاف نسلي است. درک تحولات اجتماعي ايران بسيار سخت و پيچيده است. عده اي با نگاه خوشبينانه معتقدند جامعه ايران مجموعه تحولاتي را که تحمل مي کند سيري طبيعي دارد و ريشه آن در تحولات ناشی از مدرنيته است و آنچه در جامعه ايران اتفاق مي افتد نگران کننده نيست. تحليل بدبينانه ديگري معتقد است: جامعه به دليل تحمل آسيب هاي سخت اجتماعي در 5 دهه گذشته، بحران های خانواده، طلاق، ايدز، اعتياد، ناهنجاري، خشونت و افول سرمايه اجتماعي جامعه را دچار بحران بنيادي کرده است که از آن به عنوان فروپاشي اجتماعي نام برده مي شود.
این استاد دانشگاه ادامه داد: نگاه سومي هم وجود دارد که جامعه در شرايطی دشوار از يک تونل سخت در حال عبور است و بايد مراقب بود که به مرزهاي خطرناک نرسيم. بايد جامعه به يک بازسازي تن در دهد و فشار سخت آسيب هاي اجتماعي را کم کند تا از اين شرايط سخت عبور کند. آمار اعتياد از 200هزار به دوميليون، آمار طلاق از 3 درصد اول انقلاب به بالاي 20 درصد و در برخي مناطق تا 27 درصد افزايش يافته است. آماري که منتشر مي شود نشان مي دهد جامعه جامعه آرامي نيست. جامعه اي عصبي و خشن است. مراجع انتظامي در گزارشی رسمی اعلام کرده بودند در سال 92 يک صد هزار نزاع منجر به مراجعه به پزشکي قانوني شده است. چنين جامعه اي آبستن حوادث متعددي است. يک سانحه رانندگي ممکن است منجر به نزاع خياباني و قتل شود. خشونت در کشور به خصوص در کلان شهر ها بسيار نگران کننده است. همه اين موارد نشان مي دهد که جامعه يک بار سنگين اجتماعي را تحمل مي کند. در دهه چهارم انقلاب نمي توان اين بار سنگين آسيب هاي اجتماعي در کشور را مديريت کرد.
رييس کتابخانه ملي با اشاره به اين که سه دوره فرهنگي در کشور را تجربه کرده ايم افزود: دهه اول انقلاب دوره انطباق ارزشهاي رسمي و غير رسمي است. اين دوره دوره جنگ و دفاع مقدس است که در آن کمتر شکاف و تعارض مشاهده مي شود. نوعي هم گرايي و هم نوايي با نظام سياسي حاکم وجود داشت که منجر به انسجامي بي بديل شده بود. در دوره دوم با ظهور جامعه باز مواجه هستيم. با ظهور اینترنت در جامعه ايران فقر اطلاعاتي که تا آنروز به خاطر محدوديت دسترسي به اطلاعات وجود داشت تبديل به فضايي شد که دسترسي به اطلاعات را آسان کرد. زمان و مکان حذف شد و شکاف ارزشي و نسلي آغاز شد. در اين مقطع تاريخي با يک تنش فرهنگي و اجتماعي در جامعه ايران مواجه مي شويم. در اين مقطع است که آمار طلاق و ايدز و ساير آسيب هاي اجتماعي افزايش می يابد و با افول سرمايه اجتماعي و رضايت اجتماعي مواجه مي شويم. در حقيقت رابطه معناداري میان افزايش آسيب های اجتماعي و کاهش فرصت ها وجود دارد. در دهه سوم با تغيير در فرهنگ زيست اجتماعي در جامعه ايران مواجه هستيم. تغيير ارزشها و هنجارها در جامعه محسوس است. نظام خانواده دستخوش تغييراتي جدي مي شود. روابط جنسيتي بين پسر و دختر از روابط سنتي به روابط جديد تغيير پيدا کرد. با ظهور شبکه هاي مجازي الگوي زيست و مصرف فرهنگي دچار تغيير شد. در دهه سوم محصولاتي چون فيلم و سريال و موسيقي به نيازهاي طبيعي تبديل شده و جامعه با يک مصرف فرهنگي جديد روبرو شده است. ديگر کالايي که ساختار رسمي توليد مي کند و همه مجبور باشند آن را مصرف کنند کاربرد ندارد. نظامهاي جديد توليد شکل گرفته است و دسترسي به شبکه هاي بزرگ رسانه اي باعث تغييراتي در مصرف کالاهاي فرهنگي شده است. یک تحقيق ميداني حاکي از اين بود که 70 تا 80 درصد مصرف موسيقي در ايران از توليدات زيرزميني تامين شده است.
این پژوهشگر حوزه فرهنگی و اجتماعی با اشاره به جايگزيني شبکه هاي اجتماعي به جاي خانواده گفت: امروزه آمار مي گويد افراد در خانواده با وجود حضور فيزيکي فقط 20 دقيقه با همديگر صحبت مي کنند و بقيه اوقات را با گروههاي همسالان در فضاي مجازي سپري مي کنند. در حاليکه ميزان صحبت با افراد خانواده در گذشته حدود دو ساعت بود. در اين شرايط زيست در خانواده لزوما به منزله تأثيرپذيري از نظام خانواده نيست. در مقطعي شبکه هاي مجازي و نهادهاي مدني گسترش مي يابند که اوج آن را در دوره دوم رياست جمهوري آقاي خاتمي مشاهده مي کنيم. در اين دوره است که ميل به يک سامان يابي جديد در جامعه شکل مي گيرد. مفهوم نقد در جامعه معناي حقيقي مي گيرد. مردم مي بينند حق نقد قدرت را دارند و اين حق آنهاست. در اين فضا چنين گفتماني شکل مي گيرد که درآن ورود به حريم خصوصي مطلوب نیست و پاسداشت کرامت انساني ارزش محسوب مي شود.
وي با اشاره به پيش بيني تحولات فرهنگي جامعه در دهه چهارم ادامه داد: در دهه چهارم زبان انتقال فرهنگ و ارزشها تغيير پيدا مي کند و زبانهاي جديدي جايگزين روابط چهره به چهره مي شوند. نوع انتقال و زبان انتقال از زبان شفاهي به بازي هاي يارانه اي و فيلم و سريال و شبکه هاي پيام رسان از جمله وايبر و وي چت و... تغيير مي کند. در مقابل ما با نوعي تغيير ذايقه مواجه مي شويم. الگوي روابط تعامل اجتماعي به شدت تغيير می یابد. همدردي، هم نوايي و همگرايي به شدت کاهش پيدا مي کند و روابط انساني در دهه چهارم سخت مي شود و نوعي سردي در روابط ديده مي شود. جمع گرايي کمتر مي شود و فرد گرايي تقويت مي شود.
صالحي اميري با ابراز نگراني از بازنمايي و بازسازي فمينيزم، اومانيسم و سکولاريزم در اشکال جديد در جامعه افزود: در غرب زن از خانه به کارخانه رفت اما نظام خانواده در غرب متلاشي شد. آمار طلاق در اروپا 43 درصد گزارش شده است و بين 30تا 70 درصد جوانها در پانسيون زندگي مي کنند. روابط مبتني بر تعهدات متقابل نيست و خانواده در غرب مفهومش را از دست داده است. در جامعه ايران، تنها کانون انسجام بخش تداوم بخش حيات اجتماعي خانواده است. هر اتفاقي که براي هر کسي مي افتد نهايتا به خانواده پناه مي برد. مهمترين کانون توليد سرمايه اجتماعي و عامل ثبات و امنيت اجتماعي در ايران خانواده است. اگر در ايران خانواده در معرض فروپاشي قرار گيرد جامعه هم دچار فروپاشي خواهد شد. رشد ازدواج سفيد بسيار خطرناک است. اين باعث خواهد شد که با نوعي ولنگاري اجتماعي روبرو شويم. آن وقت تحليل چنين جامعه اي بسيار سخت خواهد بود و کسي نخواهد توانست آن را مديريت کند.
وي در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به اينکه اگر اقتصاد کشور دچار چالش تخلف و گرانفروشي و تقلب و رانت و فساد است محصول فروپاشي حوزه فرهنگي اخلاقي و اجتماعي است و اگر در حوزه اجتماعي با طلاق و فروپاشي خانواده و چنين آسيب هايي مواجه هستيم، اين محصول افول اخلاقي در جامعه ايران است. اينجاست که باید تغيير نگرش در حوزه اولويت ها داشته باشيم. اگر در حوزه سياسي انگ زني و تخريب و تهمت و انتقام جويي را ديديم ناشي از بداخلاقي است که در جامعه گسترش پيدا کرده است. ما بايد آينده را بشناسيم و خود را با تحولات آتي مواجه کنيم. الزاما بايد نقش دولت کاهش يابد و نقش جامعه و نهادهاي ديني و فرهنگي افزايش پيدا کند. کانون هاي کوچک اجتماعي در کنار هم اقيانوسي ايجاد مي کنند که جامعه را توانمند می کند تا در عرصه هاي مختلف بتواند خود را توليد و بازتوليد کند. باید از اجبار به سمت اختيار حرکت کنيم و از بايد ها به سوي باورها برویم. بايد باورها را در جامعه افزايش داد. وقتي باورها تقويت شوند هنجارها در جامعه شکل خواهد گرفت.
صالحی امیری در پايان با اشاره به اينکه اکسير نجات بخش جامعه ايران، اخلاق، معرفت و فضيلت است افزود: اخلاق و فضيلت جامعه را به سوي تعالي رشد مي دهد. جامعه اي که با افول اخلاق مواجه شود قطعا دچار آسيبهاي جدي خواهد شد.
کد خبر: 201655

وب گردی

وب گردی