تهران- ایسکانیوز: نمایش «بوقلمون» به نویسندگی و کارگردانی «خیرا... تقیانی پور» یکی از نمایش هایی بود که در سی وسومین جشنواره میان مردمانی تاتر فجر، در بخش های "تازه های تئاتر ایران" و نیز "مسابقه تازه های تئاتر ایران" به روی صحنه رفت و درخشید. به گمان من این نمایش شایستگی آن را داشت تا در بخش "مسابقه بین الملل" اجرا شود و نماینده سرفرازی برای "هنر نمایش ایرانی" در این بخش باشد.
نمایش بوقلمون، نمایشی سرشار از ارزش ها و داشته های پرشمار هنر و فرهنگ ایرانی و بر پایه زیبایی شناسی ایرانی آفریده گشته بود. نمایش بوقلمون، نمایشی ساده، روان و بی تکلف، اما پرمغز و لایه لایه بود.
این نمایش توانست بدون ادا و اطوارهای شبه روشنفکرانه بی پایه و به دور از ژانگولربازی ها و آکروباتکاری هایی که بیشتر درخور سیرک هستند تا جهان سپنتای نمایش، نمایشی سرشار از لحظه هایی دلپذیر و به یادماندنی را بیافریند. ساختار نمایش بوقلمون بر پایه زیبایی شناسی ایرانی و محتوای آن انسانی و جهانی، زمان شمول و مکان شمول بود.
بوقلمون به خوبی می توانست با تماشاگر ارتباط برقرار کند، همه حواس او را جذب خود کند و ذهنِ در بیشتر موارد آسیمه و پرآشوب تماشاگر امروز تاتر ایران را درگیر داستان و سرنوشت کاراکترهای خود سازد. افزون بر آن، این گروه با نگاه بر تجربه های گذشته شان، مانند نمایش های «تعبیر یک رویا» و «توروپ طرب» اکنون به پختگی و هماهنگی شایستهای دست یافته اند و نمونه یک گروه شایسته و سزاوار به شمار می روند که آثاری هنری بر پایه داشته ها، ارزش ها و زیبایی شناسی فرهنگ ایرانی می آفرینند و می توانند پرچمدار سربلندی برای تاتر ایران در گردهمایی های میان مردمانی همچون جشنواره تاتر فجر باشند.
نمایش بوقلمون از اجرایی بسیار هماهنگ و خوش ریتم برخوردار بود. همه ارکان این نمایش مانند یک ارکستر بزرگ می نواختند و تماشاگر را از تماشای یک نمایش سرگرمکننده، پرمغز و دارای اندیشه بهره مند می ساختند. همه ارکان سازندهی این نمایش، همچون میزانسن، بازی بازیگرها، خنیا (موزیک)، پردازش (طراحی) صحنه و جامگان، آکسسوارها و ابزار صحنه، نورپردازی و ... همه و همه پیوندی سازمان یافته، بسامان، هوشمند و هماهنگ با هم داشتند. ارزش های هنری و زیبایی شناسانه این نمایش زمانی صدچندان می شوند که با «سادگی» پیشکش، عرضه و ارائه، می شوند و از زرق و برق و افادههای بیهوده و بی پایه بس بسیار دور می مانند.
آن چه از تماشای این نمایش پیرامون نمایشنامه اش در می یابیم، حاکی از آن است که نمایشنامه این اثر بسیار هوشمندانه و زیرکانه نوشته شده است. این نمایشنامه دارای داستانی با ساختار کهن (کلاسیک) است و مراحل پنجگانه این گونه ساختار که از آن با نام ساختار ارستویی هم یاد شده است، یعنی 1- ترازمندی نخستین (تعادل اولیه-آغاز)، 2- گره افکنی (درگیری)، 3- اوج، 4- گره گشایی (حادثه) و 5- ترازمندی دومین (تعادل ثانویه-پایان) در این اثر قابل بازسنجی است. داستانِ نمایشنامه این نمایش برخوردار از «راز» است؛ بنابراین بهره مند از داستان دراماتیک است.
یکی از ویژگی های برتر این اثر پایان آن است؛ پایانی که هر اندازه هم تماشاگر با الگوهای داستانی و داستانهایی از این دست آشنایی داشته باشد، چندان قابل پیشبینی و حدس زدن نیست و می تواند بر پایه منطق و استدلال تماشاگر را شگفت زده کند.پایانی که برآمده از دانش و بینش هنرمندان آفریننده این نمایش و به ویژه خیرا... تقیانی پور، نویسنده و کارگردان آن است و نیز موضع ایشان را در برابر بخشی از هستی به نمود در می آورد. این گونه پایان دادن ماجرای نمایش بوقلمون نشان از فلسفه و جهانبینی (ایدئولوژی-هژمونی) این گروه نمایشی دارد.
نکته ستایش برانگیز دیگر پیرامون این نمایش، پرداخت نغز و باریک (دقیق) و چند لایه بیشتر کاراکترهای این نمایش است. این پرداخت بر پایه دانش روانشناسی انجام شده است و روابط علت و معلولی، هم در پرداخت کاراکترها و هم در ریخت یابی رویدادهای دراماتیک اثر رعایت شده اند. برای بیشتر رفتار و کردار کاراکترها، علتی بر پایه دانش روانشناسی آورده می شود و رویدادهای نمایش، نه در پس رویداد پیشین، که به علت رویدادهای پیشین خود می آیند.
نمایش بوقلمون، هم از شوخی های گفتاری و هم از شوخی های دیداری به خوبی بهره مند بود. اگر چه نمی توان این نمایش را یک کمدی به شمار آورد، اما لحظه های کمیک موجود در این نمایش را می توان از دید راهکارهای ایجاد گونه های گوناگون کمدی در آثار دراماتیک و ایجاد گونه های گوناگون خنده در تماشاگران آثار دراماتیک مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
چیدمان جایگاه تماشاگر در این نمایش، اندیشورزانه و بر پایه ویژگی های نمایش ایرانی، دو سویه انجام شده بود و همه میزانسن ها و ترکیب بندیهای نمایش بوقلمون در پیوند با این گونه چیدمان جایگاه تماشاگر سامان یافته بودند. درخور ستایش آن که حریم صحنه با کشیدن خطی بر کف صحنه، از دیگر جاهای تالار چهارسوی تاترشهر روشن و جدا شده بود.
بازیگران این نمایش، پرتوان و پرانرژی، سرشار از هوشمندی و هنرمندی، جملگی درخشیدند. ایشان هر کدام درک درستی از نقشی که بازی میکردند و کارکرد آن نقش در جهان اثر یافته بودند و به خوبی هدایت و کارگردانی شده بودند. ویژه تر و درخشانتر از دیگران، بازیگر نقش نخست این نمایش، «مهلقا باقری» بود. این بانوی هنرمند، برخوردار از تجربه های پیشین تئاتری و تلویزیونی، به زیبایی هر چه تمامتر زیرکی و هوشمندی زنانه ای را که گویی در نمایشنامه هم بدان پرداخته شده بود، بازی کرد. مهلقا باقری سرشار از انگیزه و نیرو، برخوردار از آن چه مورد نیاز یک بازیگر است (مانند بدن و بیان پرورش یافته و تربیت شده) هر صحنه را درست، خوب و تاثیرگذار بازی کرد و نقشی به یاد ماندنی را آفرید.
مهلقا باقری نشان از "شهرزاد" در نقالی هایش و نشان از "گردآفرید" در پهلوانی هایش داشت و بازی او را در این نقش می توان نمونه رخشان و گرامی «هنر بازیگری ایرانی» به شمار آورد. شاید پیشکشی جایزهی بازیگری بخش مسابقه تازه های تئاتر ایران سی سومین جشنواره میان مردمانی تئاتر فجر به مهلقا باقری، تنها سپاس و ستایشی کوچک به داشته ها و ارزشهای هنری این بانوی هنرمند باشد.
خنیای (موزیک) نمایش بوقلمون نیز ستایش برانگیز بود. خنیای (موزیک) این نمایش به دور از خودنمایی، در خدمت اثر بود. در صحنه ها و لحظه هایی که بار عاطفی بالایی داشتند، به خوبی در تار و پود اثر تنیده می شد و در صحنه هایی که بازیگران دیالوگ های آهنگین داشتند، با شایستگی با بازیگران همراهی می کرد.
در نمایش بوقلمون، اجزای سه گانه درام، یعنی 1- تحول، 2- بازشناسی و 3- رنج به خوبی پرداخت شده بودند.
این نمایش چند پردهای بلند را می توان یک اثر فلسفی دانست که همچون دیگر آثار فلسفی مانند «ادیپ شهریار»، «هملت» یا «گوشه نشینان آلتونا» دارای اندیشه و ستیز میان دیدگاههای گوناگون است. به چالش هایی هستی شناسانه می پردازد و تماشاگر را به اندیشیدن فرا می خواند؛ در حالی که اندیشه ای را به او تحمیل نمی کند و جنبه آموزشی ندارد.
برای تماشای دوبارهی این نمایش در اجراهای عمومی لحظه شماری می کنم و به دوستداران فرهنگ و هنر و به ویژه هنر نمایش ایرانی پیشنهاد می کنم برای بهره مندی از «شادی» به همراه «اندیشه» به تماشای نمایش بوقلمون بنشینند.
یاداشت: عرفان پهلوانی