ريشههاي تاريخي قومي و نژادي نزديك با يكديگر، داشتن مرزهاي مشترك گاه گسترده و گاه كوچك شده با يكديگر، اشتراكات فرهنگي و همچنين مسائل سياسي و جغرافيايي بين دو كشور ايران و روسيه سبب شده روابط بين اين دو در عين نزديكي با نواسانات خيلي زيادي مواجه شود. گاهي ايران تا مرز روسيه تزاري را از آن خود كرده بود، و گاهي هر آنچه را داشت با امضاي قراردادهاي ننگيني چون گنجه و تركمنچاي به همسايه خود واگذار كرد. گاه جنگ راهحل بود و گاه آشتي و روابط ديپلماتيك بسيار نزديك بين دو كشور حسرت را بر دل كشورهاي رقيب مينشاند. با وجود اين حجم وسيعي از نوسانات ديپلماتيك بين اين دو همسايه، عاملي وجود دارد كه فراتر از مرزهاي جغرافياي اين دو قدرت را به هم متصل كرده است. اين عامل پيوستگي به قول دكتر عباس ملكي ديپلمات باسابقه ايراني، معاون وزير امور خارجه ايران در سالهاي ٥٨ تا ٧٥ و عضو هيات مذاكرهكننده ايران براي پايان جنگ، عقل سليم و ديد واقعگرايانه مسوولان ايراني بود. در ادامه گفتوگوي «اعتماد» با اين استاد دانشگاه صنعتي شريف و رييس موسسه مطالعات درياي خزر در رابطه با روابط تاريخي ايران و روسيه و تاثير اين روابط بر فضاي بينالمللي ايران را بخوانيد.
با توجه به نوسانات زياد در روابط ايران و روسيه در طول تاريخ تا به امروز تحليل شما از چنين رابطهيي چيست و روسيه چه تاثيري بر سياست خارجه ايران گذاشته است؟
دو قوم آرياييها و اسلاوها از اقوام قديمي هستند كه در فلاتها و دشتهاي بزرگ آسيا و اروپا زندگي ميكردند. اينها در گذشته به وسيله ديگر اقوام از هم جدا ميشدند. مثلا در دوره خزرها و مغولها يك فاصله بين آرياييها و اسلاوها ايجاد شده بود. امپراتوري ايران هميشه بزرگتر از ظرفيت فعلي بود و در مواقعي به امپراتوري روسيه و مناطق همجوار آن نزديك ميشد. حتي در دورهيي ما مناطقي همچون قفقاز را تحت نفوذ داشتيم كه در واقع در همسايگي روسيه قرار گرفتيم. سه قدرت بزرگ در آسيا وجود داشت؛ امپراتوري عثماني، ايرانيان در دوره صفويه و روسها. بعد در زمان حمله محمود افغان به ايران و سرنگوني حكومت صفويه كه منجربه ايجاد قراردادهاي ننگيني مانند رشت و گنجه شد. سپس در زمان نادرشاه سيادت ايران در قفقاز و بخشهايي از آسيايي ميانه مجددا برقرار شد. اما در دوره فتحعلي شاه در سالهاي ١٨١٣ و ١٨٢٨ در دو دوره اول و دوم جنگهاي ايران و روسيه، مناطق وسيعي از قفقاز و آسياي مركزي به روسيه واگذار شد و بعد از نفوذ روسيه در ايران خيلي شدت گرفت به طوري كه صدراعظم در ايران عوض ميكردند. در سال ١٩١٧ و انقلاب بلشويكي وضعيت در روسيه عوض شد و از سال ١٩٢١ بر اساس معاهده دوستي بين ايران و جمهوري شوروي روابط نسبتا بهبود پيدا كرد. از آن زمان تاكنون جنگي بين دو كشور صورت نگرفته و مثل بقيه دنيا بين ايران و روسيه ارتباط وجود داشت و در دوران جنگ سرد بعد از ١٩٤٥ ارتباط خوبي وجود نداشت مرزهاي ايران و شوروي در آن دوران هميشه بسته بود. مانند ديوار برلين مرزهاي ايران و روسيه در كنار رود ارس و اترك بسته بود و بعدا با نفوذ شوروي در افغانستان نفوذ اين كشور تا مرزهاي افغانستان و پاكستان و تنش آن با ايران ادامه داشت. اما به نظر من بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي روابط جديدي بين ايران و روسيه شروع شد كه تا به حال ادامه داشته است. اگر بخواهم بگويم هر دو كشور همسايه از نقاط قوت و ضعف يكديگر به خوبي آگاه هستند براي همين به يك همزيستي مسالمتآميز در كنار همديگر خو گرفتند. حالا در برخي اوقات اين روابط بهتر بود و مواقعي هم روابط خوب نبود. مثلا در دوران جنگ ايران و عراق يكي از دوران سخت روابط ما با روسيه بود. ولي الان كه صحبت ميكنيم يعني از سال ١٩٩٢ تاكنون روابط كم و بيش مثبت و رو به جلو بوده است.
به نظر ميرسيد روابط ما با روسيه به دليل همسايگي و اشتراكات فرهنگي به دو صورت بود، يا روابط بر اساس نگاه خيلي خوشبينانه به روسيه بوده يا خيلي بدبينانه به اين كشور نگاه ميكرديم. به نظر شما روابط امروز ما با روسيه را ميتوان بر اساس نگاه منفعت محور يا همان روابط بر اساس منافع ملي توصيف كرد؟
منافع ملي چراغ آينده هر دو كشور است. در گذشته در برخي اوقات روابط ايدئولوژيك بوده است. از ١٩١٧ تا ١٩٩١ اتحاد شوروي ادعا ميكرد كه سرنوشت طبقه كارگر براي او مهم است و مايل بود پرچم پرولتاريا در همه جهان بر فراز درآيد. در نتيجه روابط كاملا ايدئولوژيك بود ولي از سال ١٩٩١ تاكنون دو كشور بر اساس منافع ملي خودشان عمل كردند و طبيعي است وقتي كه منافع ملي راهنما باشد همپوشانيهايي در بعضي از كشورها در جهت منافع ملي پيدا ميشود. من معتقدم ايران و روسيه در حال حاضر منافع مشترك زيادي با يكديگر دارند.
اين نگاه ايدئولوژيك فقط مختص روسيه نبود.
اتفاقا ما در سياست خارجي هيچوقت نگاه ايدئولوژيك نداشتيم. حتي در روابطمان با همسايه شمالي از ابتدا اصلا چنين نگاهي نداشتيم. براي مثال جمعيت وسيعي از مسلمانان در شوروي زندگي ميكردند ولي ما به صورت يك هدف مشخص و معين براي رهايي مسلمانان جهان اقدام نميكرديم.
ولي بعد از انقلاب ما شعار صدور انقلاب به كشورهاي منطقه و حتي جهان را داشتيم خب تاثيرش در سياست خارجي ما كاملا واضح بود...
ببينيد در مناطق شمالي كشورمان حداكثر كاري كه ما كرديم اين بود كه راديوهاي ما بخشي از پيامهاي امام را در آنجا پخش ميكرد يا نامه حضرت امام به گورباچف كه همه اينها به نظرم ايدئولوژيك نبود. بعد از انقلاب سه تا مساله مهم بين ايران و روسيه شكل گرفت. يكي اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ بود. دوم مساله جنگ ايران و عراق و كمك بدون محدوديت شوروي به عراق طي هشت سال جنگ بود و سوم كشف شبكه جاسوسي «كا.گ.ب» در ايران. از طريق كشف اين شبكه، شبكههاي جاسوسي ديگر كا.گ.ب در اروپا و امريكا هم شناسايي و كشف شد. با اينكه اين سه اتفاق مهم وجود داشت اما طرف ايراني هميشه با يك ديد پراگماتيستي عمل ميكرد. دليل عمدهاش اين بود كه ما معتقد بوديم كه روسيه تزاري، اتحاد شوروي و فدراسيون روسيه كه ميراثدار تمدن اسلاو هستند قابل شوخي كردن يا بيتوجهي نيستند. بايد قدمها خيلي دقيق و محتاطانه باشد. در جايي كه عربستان سعودي و تركيه دم از تبليغات اسلامي ميزدند ايران نه در روسيه، نه در قفقاز و آسياي ميانه به هيچوجه اين كار را نميكرد. به نظرم اعتماد متقابلي كه بين ايران و روسيه است به اين دليل است كه تصميمگيران سياست ما اهميت و جايگاه روسيه را ميدانستند و هنوز هم اين يكي از امتيازهاي ما به شمار ميرود. اما روسيه در برخي مواقع به طرف ايراني تمايل داشت و در پارهيي از اوقات اين تمايل وجود نداشت، مثلا از سال ١٩٩١ تا ٩٦ ارتباط بسيار ضعيف بود و طرف روسي مايل به ايجاد ارتباط با ايران نبود. در دورهيي كه كوزيروف وزير خارجه آقاي يلتسين بود كلا روابط روسيه با ايران خيلي در سطح پايين بود و از طرف روسيه نوعي رد كردن پيشنهادهاي ايران وجود داشت. كوزيروف يك آدم آتلانتيسيس بود و اعتقاد داشت روسيه نه بخشي از اروپا بلكه بين اروپا و امريكا در اقيانوس اطلس قرار دارد. بعد پيرماكوف كه يك اورآسيايي بود آمد و توانست روابطها را درك كند و در زمان روي كار آمدن پوتين روابط اين دو كشور بهتر شد. باز در دوره مدودف اوضاع خراب شد ولي الان خوشبختانه اوضاع خوب است.
شما اشاره كرديد به رفتار محتاطانه و از روي خرد ايران با روسيه. خب در آن شرايط ايران تازه انقلاب كرده بود و درگير جنگ بود آيا اين رفتار محتاطانه از اين روي نبود؟ از طرفي اگر امريكا و كشورهاي غربي حركتهاي تحريكآميزي مثل روسيه عليه ايران انجام ميدادند ايران آنها را بيپاسخ نميگذاشت ولي در برابر روسيه حالا شايد به خاطر همسايه بودن اين پاسخ از طرف ايران داده نميشد.
يك كشور نميتواند با همه دنيا در حال دعوا باشد و در عين حال هم نميتواند با تمام كشورها در صلح كامل و در حد بالاترين روابط باشد. به هر حال تصميمگيري يك امر كاملا فردي و انساني است. يعني نه ماشين، نه سازمان تصميم نميگيرد بلكه اين فرد است كه تصميم ميگيرد. تصميمگيران سياست خارجي ايران به اين نتيجه رسيده بودند كه در بحبوحه بعد از گروگانگيري ديپلماتهاي امريكايي در ايران و تحريم ايران از سال ١٩٨٠ با روسيه اتحاد نزديكي ايجاد كنند تا كار را از آن چيزي كه هست بدتر نكنند. اين يك تصميم و كار عقلايي بود. اما ما اگر ضعف داشتيم و از روي ضعف محتاطانه عمل ميكرديم در آن زمان شوروي خيلي علاقه داشت كه جريان كمونيست در ايران مجددا مطرح شود. مثل روز هم روشن بود كه پايه و ظرفيت داخلي هم در آن روزهاي ايران وجود داشت مثل حزب توده، جريان فداييان خلق و حتي بخشي از روشنفكران ما كه ابايي نداشتند از اينكه بگويند نظريه ماركسيسم- لنينيسم در ذهن آنها وجود دارد. با همه اينها روسيه هيچ گونه موفقيتي به دست نياورد، اين نتيجه مقاومت مردم و كشور در برابر روسيه بود. مهمتر از همه كشف شبكه جاسوسي «ك.گ.ب» در ايران بود كه هيچوقت روسيه فكر نميكرد در يك كشور جهان سومي و در بحران قرار گرفته، شبكه جاسوسياش لو رود و متعاقبا بقيه شبكههاي جاسوسي در كشورهاي ديگر بر اثر كشف آن در ايران زير ضربات سنگيني قرار گيرد. همينطور در مساله نامه امام به گورباچف هرگز ضعفي ديده نشده است. حتي در مورد ديگر امام صراحتا به سفير روسيه در ايران گفت ما با ورود ارتش سرخ به افغانستان بهشدت مخالف هستيم. در حالي كه سفير روسيه ميخواست به صورت ضمني و تلويحي به امام بگويد كه اين مخالفت شما در جنگ ايران با عراق به ضرر شما خواهد بود و ما بر اساس آن به عراق بيشتر كمك خواهيم كرد. اما امام همچنان سر موضع خود ايستاد و جمهوري اسلامي هم هزينههاي اين مخالفت با ورود شوروي به افغانستان را پرداخت كرد. بر اين اساس عراق اسلحههاي خيلي زيادي از شوروي دريافت كرد كه بر سر جوانان و مردم ما اين موشكها و اسلحهها را ريخت. بنابراين اين جا زماني بود كه يك تصميمگيري عقلايي و دورانديشانه و بر اساس منافع ملي صورت گرفت. و الان كه شما نگاه ميكنيد در جريان تجاوز شوروي به افغانستان ايران در هيچ موقعيتي جانب روسيه را نگرفت و حتي در تمام مراحل به مجاهدين افغان كمك هم ميكرد.
كشف شبكه جاسوسي شوروي در ايران چه تاثيري بر روابط بين دو كشور گذاشت؟
روسها خيلي ناراحت شدند و فكر كنم حدود ٢٥سال روابط در سطح بالا بين دو كشور وجود نداشت. فكر كنم در سال ٦٦ بود كه سفري به مسكو داشتيم. آنجا براي نخستين بار صحبتهايي در اين مورد شد. به نظر من نقطه عطف روابط ايران و روسيه در سفر آقاي هاشمي به مسكو ايجاد شد. آنجا آقاي هاشمي يك قرارداد ١٠ ساله از سال ١٩٨٩ تا ٩٩ با روسيه بست. در واقع اين قرارداد يك توافقنامه وسيعي در زمينههاي دفاعي، فضايي، تكنولوژي، حقوقي و كنسولي بود. در واقع اين سفر پايه محكم روابط ما با شوروي و بعدا فدراسيون روسيه شد.
يعني دولت هاشمي ميخواست از يك سياست خارجي سفت و سخت در زمان جنگ عبور كند و با دنيا بر اساس سياست تنشزدايي ارتباط برقرار كند. اين تغيير ديدگاه چطور ايجاد شد؟ آيا اين تغيير ديدگاه در روسيه هم ايجاد شده بود؟
ببينيد اين تغيير ديدگاه هوشياري طرف ايراني را نشان ميدهد كه تمايل دارد با دنيا بر اساس منافع ملي خود عمل كند و اين يك سياست واقعبينانه و دورانديشانه است. از طرف ديگر تغيير ديدگاه هم در روسيه ايجاد شده بود به دليل اينكه كمكهاي آنان به عراق نتيجهيي نداشت. حتي ايران بعد از جنگ قدرتمندتر شده بود. مسائل مربوط به افغانستان به حالت وخيمي رسيده بود. و بعد در اين دوره گورباچف در سال ١٩٨٥ روي كار آمد كه با سياست سه ستوني خودش يعني پروستريكا، گلاسنوست و نظم نوين جديد در سياست خارجي تا اندازهيي ميخواست متعادل عمل كند و اين فكر كه ايران ميتواند نقش بسيار مهمي در خليج فارس داشته باشد باعث شد كه روسيه در آن دوران تغيير رويه دهد. در اين شرايط ايران هم آمادگي خود را براي حفظ ارتباط نشان داد. البته ايرانيها هميشه در برقراري روابط متعادل حتي در گذشته حاضر و آماده بودند. هميشه اين فكر در ايران و بين دولتمردان ايراني وجود داشت كه ما يك همسايه قدرتمند شمالي داريم كه نميشود دايم با آنها جر و بحث كرد. بنابراين هميشه نگاه مسوولان ايراني اين بوده كه بايد با شوروي يك ارتباط حداقلي داشته باشند. ولي در دوره بعد از جنگ ايران و عراق مسوولان به اين فكر افتادند كه چرا ما يك رابطه حداكثري با روسيه نداشته باشيم و به نظرم كاشف اين كار آقاي هاشمي بود. آقاي هاشمي خيلي بيشتر از آن برنامهيي كه روسها برايش تنظيم كرده بودند بحث كردند، حتي مدت اقامت خود را در مسكو تمديد كردند تا به آن موافقتنامهيي كه گفته بودم برسند. در واقع پايهگذار روابط منفعتطلبانه ما با روسيه آقاي هاشمي بود كه به طور گسترده اين روابط تا به امروز حفظ شد.
در دوران جنگ سرد و اهميت خليج فارس و منطقه خاورميانه بين دو ابر قدرت آن زمان يعني شوروي و امريكا، آيا همسايه شمالي ما با جلب نظر ايران قصد ياركشي در منطقه را داشت؟ ايران چقدر توانست از اين امر امتياز بگيرد و اساسا حركت ايران به سمت شوروي چه تاثيري بر روابط آينده اين كشور در دنيا گذاشت؟
اينكه ايران در آن زمان طرفدار روسيه بود اصلا درست نيست. ما يك كشور مستقل هستيم و همه ميدانند اگر جايي بخواهد تصميم گرفته شود آن مكان در تهران است. روسها هم يك ابرقدرت در گذشته بودند كه الان هم از قدرتهاي جهاني شمرده ميشوند و ما ميتوانيم به دلايل امنيتي، سياسي، انرژيك، و بينالمللي روابط بسيار خوبي با اين كشور داشته باشيم. همين الان كه ما داريم صحبت ميكنيم چيزي حدود چهار ميليارد دلار روابط ما هست در حالي كه روابط بين روسيه با تركيه ٤٠ ميليارد دلار است. يعني ما ميتوانيم ١٠ برابر اين كار را ادامه دهيم. نقاط مشترك ما با روسيه بسيار زياد است، در مناطق آسياي مركزي، در قفقاز و در درياي خزر و حتي در مسائل بينالمللي و خاورميانه ميتوانيم همكاريهاي خيلي خوبي داشته باشيم كه به نفع هر دو كشور است. آن كسي كه حكومت سوريه را از حملات هوايي امريكا و متحدانش نجات داد ايران و روسيه بود. اين پيشنهادي كه سلاح شيميايي ميتواند از سوريه خارج شود تا به دست مخالفان نرسد كار مشترك ايران و روسيه بود. با اين كار حكومت سوريه را نجات داديم. از اين دست كارها را ميشود انجام داد. اگر روسيه بتواند بحران اوكراين را پشت سر بگذارد افق روابط دوجانبه ايران و روسيه گستردهتر خواهد شد. حتي اين همكاريها در روابط سه گانه ايران-روسيه و چين و حتي بين ايران و قدرتهاي نوظهور بريكس كه شامل برزيل، روسيه، هند، چين و آفريقاي جنوبي است خيلي زياد خواهد شد.
شما پيشبيني ميكنيد توازن قدرت در دنيا به سمت اين پنج كشور كشيده خواهد شد؟
اصلا اين مسير طي شده و قدرت به سمت اين كشورها كشيده شده است. يعني الان كانون تحولات دنيا آسياست. اينكه امريكاييها اعلام ميكنند در حال انتقال از خاورميانه به آسياي جنوب شرقي هستند نشاندهنده اين است كه خود امريكاييها به اين نتيجه رسيدند كه توازن قدرت در اين سمت از منطقه در حال حركت است. به نظر من سازمان همكاريهاي شانگهاي، كمربند اقتصادي جاده ابريشم، با قرار گرفتن چين و كشورهاي بريكس در آن خيلي در سياست و اوضاع و احوال آينده دنيا تاثيرگذار خواهد بود. متاسفانه سياست خارجي ما در اين زمينه خيلي ابتكارات خاصي از خودشان نشان ندادند وخيلي در اين زمينه وارد نشدند. شايد همه فكر و حواس مسوولان ما در حال حاضر به مساله پيچيده هستهيي معطوف شده است. به هر حال در خيلي از جاها ميتوانيم حضور داشته باشيم كه متاسفانه يا نيستيم يا به صورت خيلي منفعلانه حضور داريم.
برگرديم به روابط تاريخي ايران و روسيه. روسيه تزاري و همين طور شوروي هميشه ضربات مهلكي بر ايران وارد ساختند مثل معاهدههاي ننگين تركمنچاي، جنگ ايران و روسيه در سالهاي ١٨١٣ و ١٨٢٨، اشغال ايران از سواحل شمالي تا اصفهان، دخالت در امور داخلي ايران، قضيه حكومت خودمختار تبريز و پيشهوري، همه اينها باعث شده مردم به اين كشور همانند امريكا و انگليس ذهنيت بدي داشته باشند و اعتمادي به اين كشور به عنوان دوست نداشته باشند. چطور شد ما با امريكا و انگليس قطع رابطه ميكنيم ولي با اين روسيه كه اين همه هزينه براي ملت ايران به بار آورده است همچنان در سطح بسيار بالاي ديپلماتيك رابطه داريم و متحد اصلي اين كشور محسوب ميشويم؟
عقل سليم ميگويد كه بايد اين ارتباط شكل گيرد. عقل سليم ميگويد با همسايه خودت ارتباط داشته باش و دليلي ندارد كه الان به دليل اينكه در گذشته براي ايران خيلي هزينه به بار آورده ارتباط نداشته باشيم. بله در تاريخ اين اتفاقها افتاده و بايد تاريخ را خواند و از آن تجربهها براي امروز استفاده كرد. اين روسيه كه ميراثدار اتحاد شوروي و روسيه تزاري است مشكلاتش كمتر از كشورهاي جهان سومي نيست. الان مساله زنجير تحريم به پاي روسيه هم هست. روسيه الان زير فشار غرب قرار گرفته. ما هم كه سالهاست زير تحريم و فشار قرار داريم چرا با هم همكاري نكنيم؟ چرا مبادله نفت نكنيم؟ چرا دو كشوري كه زماني بيشترين مشكل را با هم داشتند يعني همين چين و روسيه از دوره مائو و استالين و جانشينانشان الان يك قرارداد ٤٠٠ميليارد دلاري براي گاز با يكديگر دارند. حال چرا ما نخواهيم اين كار را انجام دهيم. در مورد مساله امريكا و انگلستان هم مذاكرات دارد جلو ميرود و شايد به جايي برسد كه آن هم به نوعي حل شود.
تا الان هم كسي را نديدم كه بگويد حمله به سفارت انگلستان كار عاقلانهيي بود. مساله ما با امريكا هم با مذاكراتي كه وزير امور خارجه ما انجام داده كمكم به يك جاهايي ميرسد. در مجموع ايران در روابطش با روسيه موفق عمل كرده و بايد اين روابط را هم بيشتر كند. در گذشته ما هم روزهاي شيرين داشتيم و هم روزهاي تلخ و در جاهايي كه بايد ايستادگي كند در برابر اين كشور حتما انجام خواهد داد چنان كه در گذشته همان طور كه قبلا گفتم انجام شده بود. اين واقعگرايي نهتنها با كشورهاي همسايه بلكه با كشورهاي غربي مثل انگليس هم بايد باشد. در مورد انگليس اميدوارم كه سفارتش به زودي در ايران باز شود. ما بايد با كشورهاي اروپايي روابط خوبي داشته باشيم، در مورد امريكا بايد ببينيم مذاكرات به چه سمتي خواهد رفت.
کد خبر: 207724