احیای مجدد سازمان برنامه را بسیاری از کارشناسان زمینهای برای عبور از شرایط نهچندان مطلوب معیشت خانوادهها و حال و روز نامساعد تولید میدانند. در این بین اما هستند افرادی همچون سعید لیلاز که تحلیل دیگری از ماجرا دارند. گپ و گفت ما با این کارشناس اقتصادی را در ادامه بخوانید.
چرا همیشه مخالف سازمان برنامه بودید و هستید؟
من مخالف وجود این سازمان نیستم. بحث من نوع برخورد و عملکرد این سازمان در اقتصاد ایران است و آیا اینکه خواهد توانست استقلال خود را حفظ کند یا خیر؟
بالاخره تجربه ثابت کرد که بودن سازمان برنامه وابسته بهتر از نبودن آن است.
منظورتان در دولت قبل است. شما فرض کنید سازمان هم بود آیا سازمانی که ریاست آن توسط رئیس دولت منصوب میشود، میتوانست در برابر خواستههای رئیسجمهوری مقاومت کند؟ مسلما خیر و درصورت مقاومت هم برکنار خواهد شد. بنابراین حرف من این است اگر دولت یا دولتها انضباط مالی را رعایت کنند با سازمان برنامه یا بیسازمان برنامه اقتصاد در ریل توسعه خواهد بود.
ظاهرا در دولت فعلی خبری از رفتارهای این چنینی نخواهد بود.
شاید حق با شما باشد اما نگاه کنید از دولت خاتمی محبوبتر و معقولتر سراغ دارید؟ در سازمان برنامه خاتمی چهار بار رئیس عوض شد.
در این صورت شما بر این عقیده هستید که با سازمان برنامه بازی خواهد شد؟
بله و شک نکنید این بازی گران تمام خواهد شد. دولتمردان اگر مقدمه برنامه سوم دوران پهلوی و تاریخ قبل از سال ۱۳۵۷ را مطالعه کرده باشند خوب میدانند که بازی با سازمان برنامه یا بازی دولت با اقتصاد تا چه حدی میتواند خطرناک باشد. ما گاهی فراموش میکنیم که علم ما هیچگاه احاطه کامل به جامعه نخواهد داشت و همواره ناهنجاریهای جامعه جلوتر از ما در حركت است. برای همین است که میگویم کشورهای دارای نظام برنامهریزی متمرکز، عقبتر از کشورهایی هستند که نظام برنامهریزی متمرکز ندارند.
اگر نقد شما را درست درنظر بگیریم چه راهکاری میتوان برای رسیدن به انضباط مالی و توسعه پایدار ارائه داد؟
در گام نخست باید اقتصاد را از لبه پرتگاه دور كرد یعنی همان کاری که دولت روحانی در حال انجام آن است. در گام بعدی تولید که موتور محرکه اقتصاد است را احیا کنیم. این كار هم هیچ تاثیرپذیری از سازمان برنامه ندارد و یک سلسله سیاستگذاریهای شدید، تلخ و سخت را میطلبد. افزایش پسانداز ملی، کنترل واردات، حمایت از تولید و اصلاح سیاستهای خارجی میتواند کشور را برای ورود به فاز جدید اقتصادی آماده کند.
اما تصمیم تلخ همواره تبعات تلختری بهدنبال دارد بهخصوص در حوزه اقتصاد شاید برای دولت گران تمام شود.
حتما هم خواهد بود چون هیچ سیاستی در اقتصاد وجود ندارد که تمام بخشهای جامعه را راضی نگه دارد. اما یادمان باشد امروز تمام بخشهای جامعه و مدیریت به وخامت اوضاع پی بردهاند و این میتواند تحملها را بالا ببرد. پس دولت خیلی راحتتر از دوران هاشمی یا احمدینژاد میتواند تصمیمات تلخ برای بهبود اقتصاد ایران و رفع مشکل معیشت مردم بگیرد.