تهران- ایسکانیوز: ایران است و آیین چند هزارساله ای که یدک می کشد. سنت ها و رسومی که هیچ کدام از آن ها بی علت و مناسبت نبوده اند. در هر فصلی و متناسب با فضای جغرافیایی و فرهنگی آن ما آیین های خاص و متنوعی داریم که برای بسیاری از اقو.ام و فرهنگ های دیگر ناملموس است زیرا ایران و آیین های آن ریشه هم نوع دوستی و رگه های مذهبی فراوان دارد.

به آخر سال نزدیک می شویم بوی بهار و حال و هوای عید آنقدر نزدیک امده که گویی همین جا پشت در منتظر نشسته است که خانه ها تمیز شود و دل ها از کینه، بدی و نفرت پاک شود  تا در را باز کند و به خانه و شهرمان سرک بکشد.

ما ایرانی ها  29 یا 30 روز اسفند ماه را کم می دانیم و همیشه معضل وقت را دازیم هرچه قدر هم بدو بدو می کنیم  باز وقت کم می اید برای این همه لیست کارهایی که به آخر سال موکول شده است. آن ها به کنار اموری هم هست که مختص اسفند است و فقط در این ماه باید به آن ها پرداخته شود. در میان این آیین ها رسمی وجود دارد که برگرفته از سنن ملی، میهنی و مذهبی ما است و بر مبنای شاد کردن دل همنوع و همسایه بنا شده است و آن حاجی فیروز است.

firooz1

تاريخچه ظهور حاجي فيروز به درستي معلوم نيست اما در تمام متوني كه به آيين هاي نوروزي در جاي جاي ايران در طول تاريخ اشاره كرده اند از حاجي فيروز و عمو نوروز نيز ذكري به ميان رفته است. در تمام مناطقي نيز كه زماني تحت سلطه ايران بوده اند حاجي فيروز چهره آشنايي است. حاجي فيروز، عمو نوروز شخصيتهاي نوروز مي باشند. حاجي فيروز پرچمدار سنت از راه رسيدن بهار است. او صورت خود را سياه مي كند و لباس قرمز برتن دارد. مي خرامد و مي رقصد و روح شادي و نشاط را در تمام نقاط شهر و روستا مي پراكند.

در خیابان با یکی از این حاجی فیروزها صحبت کردم او میکفت :  سال که رو به سرازیری می رود و بوی بهار نزدیک می شود لباس های خوش رنگ و روی قرمز را از بقچه در میاورم؛ وقت آن رسیده که یحکی دو هفته ای را همه ی کارهای ریز و درشت خودم را موقتا بگذارم کنار و رخت قرمز به تن کنم و آوازه خوان شادی شوم.  اگر از دوستانم هم کسی وقت و حوصله داشته باشد با خودم همراه می کنم و به خیابان ها می روم. اصولا مردم برای خرید، این روزها و شب ها زیاد به خیابان های اصلی شهر سر می زنند.

حاجی فیروز که از سرما میلرزید ادامه داد : من هم می آیم که بتوانم چند ریالی را بیش تر عقب بیاندازم که شاید آخر سالی با دست پر به خانه بروم و دل زن و بچه ی خودم هم شاد کنم. همیشه به ما گفته اندکه یک لقمه نانی که در میاوریم اگر در راه شاد کردن خلق باشد برکت می گیرد من هم دروغ نگویم دنبال این برکت هستم. در گذر و بازار می خوانم و دایره می زنم از رفتن سرما و خشونت هوا می گویم و آمدن نسیم و بهار.

حاجی فیروز  به مردم اشاره کرد و گفت :  مردم برای خرید می آیند پول هم دارند اما نمی دانم چرا باز ابرو ها را در هم گره می زنند و بچه ها غرغر کنان کنارشان راه می روند اما وقتی ما را می بینند چند دقیقه ای مکت می کنند و به شعر و آوازمان گوش می دهند و بعد به راه  خود ادامه می دهند. تمام تلاش ما این است که در شهر شور و نشاط  خنده پرکنیم . در ترافیک های سنگین این روزها حواس آدم ها را از این توقف به سمت خود پرت کنیم تا بیخود و بی جهت اعصاب شان خرد نشود . بهانه گیری نکنند.
حاجی فیروز ادامه میدهد : ما در اصل از هموطنان آذری زبان هستیم از قدیم هم این کار در خطه آذری زبان ها انجام می شد و بعد در طول زمان این نشانه که از يک سنت دیرینه  استان آذربايجان است به سایر شهر ها کشیده شد.  به این  سنت،  «قيشدان چيخديم» (از زمستان خارج شدم)  می گفتند و شعرها هم بر این موضوع به زبان آذری در شهر خوانده می شد بعد به فارسی درآمد. آواز مي خوانیم و به همه خبر آمدن بهار را می دهیم.

مرد قرمز پوش با آن صورت سیاهش می افزاید : در مقابل هم هاین  شادي و نشاط كه در خیابان ها می آوریم دروغ گفته ام اگر بگویم که چشم به دست مردم نداریم. بسته به نوع سخاوت شان به ما  پول و شيريني و هداياي  مي دهند. خدا بزرگ است ما صورت خود را سیاه می کنیم در مقابل بنده های او و به کرم و روزی دهنده بودن خداوندامید داریم .

 
کد خبر: 230634

وب گردی

وب گردی