دامن چین دار و گلداری را که مادر برایش دوخته است، برمی دارد. نگاهی به آن می‌اندازد. دلش می‌خواهد زودتر عید شود. اما... در مقابل آینه می‌ایستد. ناگهان تمام زبانه های آتش را در دیدگان خود می‌بیند. 8 صبحی را به یاد می‌آورد که در کلاس درس حاضر شده بود. همان 8 صبح کذایی که انگشتان دست کوچکش را به اسارت خود درآورد. از آن روز جز یک دست چروکیده و صورت سوخته برایش چیزی به یادگار نمانده است. دخترک، دامن چین دار و گلدارش را برمی دارد. نگاهی به آن می‌اندازد و... 
آنها که به خاک سپرده شدند
حـــکایت را بهتر از هر کسی می‌دانیم. زمانی که با آن همدردی ها کردیم. وقتی دو تن از دانش آموزان دختر را در برابر دیدگان بهت زده پدران و مادران به خاک سپردیم. چقدر داستان گفتیم. چقدر احساس همدردی کردیم. حالا نزدیک عید، این شین از عشق کم شده است. 29 نفر از 37 نفر دانش آموز آن روز سرد پاییزی را به یاد دارند. ولی ما... 
آتشی که فرو نمی‌نشیند
گریز به آن داستان، دردی است بر دردهای دیگر این دخترکان. دخترکان گل به گونه انداخته ای که چروک های صورت شان بیش از پیش می‌شود. صحبت از اینکه کپسول آتش نشانی در پشت در کلاس درس بوده و همه رعایت نکات ایمنی را یاد گرفته بودند، آتش دل های آنها را فرو نمی‌نشاند که هیچ، یادآور دردهای آن روز است در ازدحام خروج از کلاس درس. قصه کی بود؟ کی بود؟ من نبودم را هم نمی‌خواهیم دنبال کنیم. فقط به حال و روزهای دم عید این دختران می‌خواهیم نگاهی بیاندازیم. 
چه شد؟
در سال 91 دو خانواده ای که دختران خود را از دست داده بودنـــد، دیــه دریافت کردند. در سال 92 هم آنها که دوره درمانی شان تمام شد، توانستند دیه خود را کسب کنند. اما حکایت پنج شش خانواده دیگر به کجا رسید؟ در سال ۹۳ بیمه بر اساس قوانین جمهوری اسلامی نصف دیه کامل را به آنها پرداخت کرد! اما رسول خضری گفت: پیشنهاد شد که مابه‌التفاوت مبلغ دیه توسط دولت به این خانواده‌ها پرداخت شود. همچنین وی افزود رئیس‌جمهور (حسن روحانی) در نامه‌ای به وزیر آموزش و پرورش دستور تخصیص اعتبار مناسب برای مستمری مادام العمر این دانش آموزان را داده است.
حتی 10 دقیقه وقت ندارد
شنیده ها حکایت دیگری دارد. پدر یکی از این دانش آموزان می‌گوید که وزیر آموزش و پرورش حتی 10 دقیقه برای شنیدن حرف های ما به ما وقت نمی‌دهد. آنها توقع این را دارند که بعد از این همه مدت، آمد و رفت به دفتر وزیر آموزش و پرورش و درخواست دیدن وی بتوانند با او صحبت کنند. می‌گویند که وزیر آموزش و پرورش، حتی از دیدن خانواده های شین آبادی امتناع می‌کند و انگار چشم دیدن شان را ندارد! شیما یکی از همان دختران آسیب دیده است. می‌گویند حتی این وزارت خانه حدود سه ماه است که از پرداخت هزینه ایاب و ذهاب درمانی دانش آموزان نیز سرباز می‌زند. و فاکتورهای شان روی طاقچه خاک می‌خورد. شادکام، پدر یکی از دانش آموزان شین آباد اینها را به خبرگزاری میزان گفته است. 
فاکتورها خاک می‌خورند
گلایه ها ادامه دارد. شادکام، پدر شیما ادامه می‌دهد: فاکتورهای مربوط به هزینه ایاب و ذهاب به مسئولان اداره کل آموزش و پرورش پیرانشهر ارائه شده است اما تنها پاسخی که به ما اعلام شد این بود که هنوز سرفصل دادن این مبلغ آماده نشده است. اما هنوز پاسخی برای دریافت به دست آنها نرسیده است. این در حالی است که هزینه ایاب و ذهاب من و دخترم تنها در این سه ماه 30 میلیون ریال بوده زیرا که ما هر هفته باید برای درمان به تهران برویم. بیش از 100 بـــار از ایــن مراجعات به دفتر وزیر، بی جواب مانده است. آقای وزیر! ده دقیقه در مقابل ده دقیقه سوختن مداوم دختران در آتش بخاری زمان زیادی نیست!
بیکاری سه ساله پدر
پدر، بیکار است. آن هم سه سال. مستمری دانش آموزان و مشکلات و دغدغه های تحصیلی آنها رفع نشده است. هوا رو به سردی گذاشته و بارش برف و باران مانع رفتن وی به مدرسه شده است. تنها کاری که تا کنون انجام شده است، لپ تاپ و تعویض مدرسه بوده است. اما این آب روی آتش است؟ برنامه ها و تبلیغات گسترده هیچ دردی را درمان نمی‌کند. 
پبامدهایی که تا آخر عمر گریبانگیر است
خانواده های دانش آموزان شین آباد و وکیل شان، راهی دفتر معاون برنامه ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهوری می‌شوند. حسیـن احمدی نیاز به میزان می‌گوید: رفتیم که گلایه خود از بی توجهی فانی به وعده های داده شده را به اطلاع محمدباقر نوبخت برسانیم. در قانون بودجه 94 مستمری دانش‌آموزان شین آبادی تعریف شده و برای آن ردیف بودجه خاصی نیز از محل بیمه صندوق کشاورزان، عشایر و روستاییان در نظر گرفته شده است که رقمی معادل 8 میلیارد تومان بوده و این رقم نیز در مجلس به تصویب رسیده است. آموزش و پرورش در قبال این کودکان مسئول است. در واقع سهل انگاری و کوتاهی این وزارت خانه موجب بروز چنین حادثه ای شد که دانش آموزن شین آبادی باید تا پایان عمر پیامدهای آن را تحمل کنند.
گوش نمی‌کنند
می گویند، 12 نفر از دانش‌آموزان شین‌آبادی به همراه خانواده‌های‌ خود از ساعت 8 تا 14 یکی از روزهای سرد زمستانی، زیاد دور نرویم، همین دو سه روز گذشته، در دفتر وزیر آموزش و پرورش حضور یافتند. برای اینکه شاید به وضعیت شان رسیدگی شود. اما شنیده ها حاکی از آن است که وزیر تنها با آنها ملاقات نکرد، بلکه به درددل های خانواده ها هم گوش نکرده است.
فقط حاجی بابایی، فانی شد
آنها اعتقاد دارند که بحث پرداخت مستمری به این دانش آموزان در حوزه وظایف وزارت آموزش و پرورش جای نمی‌گیرد. اما اتفاق رخ داده به طور مستقیم مربوط به ضعف عملکرد این وزارتخانه است. حالا که وزیر پیشین آموزش و پرورش رفته، فقط نام حاجی بابایی به فانی تغییر کرده است. ریتم زندگی دختران سوخته این شهر، به قوت خود پا بر جاست. چه فرقی در اصل ماجرا وجود دارد. تنها تفاوتش این است که هرازچندگاهی قصه پر غصه اینان، تیتر اول ما می‌شود. اما... 
نقشت پررنگ است
بر اساس قانون اساسی، مسئولان دولت باید به تکالیف خود عمل کنند. در این میان، مسئولیت وزیر آموزش و پرورش بیش از پیش دیده می‌شود. پررنگ می‌شود. جان می‌گیرد و حالا ساکت می‌شود. بحث مستمری با تلاش دفتر معاون برنامه ریزی و نظارت راهبردی و وکیل دختران، در ردیف بودجه به تصویب رسید. این روزها، دانش آموزان شین آباد، از نظر وضعیت تحصیل و درمان، وضعیت خوبی ندارند. تصور دو مرحله عمل جراحی در عرض یک ماه، آن هم در شهری دیگر، وقفه ای در زندگی و تحصیل شان پیش می‌آورد و حالا این سرباز زدن ها، این طفره رفتن ها، این شانه بالا انداختن ها، مرهمی بر دردشان خواهد بود؟
درد را از هر سو بخوانی...
دخترک دامن چیندار و گلدار خود را به گوشه ای می‌اندازد. دستی به صورت سوخته و چروکیده خود می‌کشد. سرخاب و سپیداب را بر می‌دارد. نگاهی به دختر در آینه می‌اندازد. ماژیک خود را بر می‌دارد. در گوشه ای از آینه، درد را به زیبایی می‌نویسد. با خطی خوب و خوانا. این دختر شین آباد، این روزها درد را خوب یاد گرفته است. دردی که از هر سو بنویسی اش، درد خوانده می‌شود.

گزارشی از غزاله پورخاکی
کد خبر: 233047

وب گردی

وب گردی