تهران-ایسکانیوز: خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در حاشیه دیدار دانشجویان 27 دانشگاه کشور با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشت: دفاع از تیم مذاکره کننده هم کار همیشگی آقای هاشمی است و این موضوع فقط مال امروز و تفاهم سوئیس نیست. راه توافق ژنو را هم دفاع هاشمی گشود. ممکن است در خاطر خیلی ها نباشد، امّا اوج حمله دلواپسان امروز نبود، مهرماه 92 بود. بعد از سفر نیویورک. بعد از تلفن اوباما به روحانی. در آن شرایط دشوار بود که فشارها به نقطه جوش رسید و «ظریف» را تا مرز ویلچرنشینی پیش برد. «خاطره هاشمی» از امام و لزوم حذف شعار مرگ بر آمریکا در صورت تغییر رفتارشان بود که به داد مذاکرات رسید. هاشمی آنجا خود را سپر حملات دلواپسان کرد تا دولت روحانی به کار خودش ادامه دهد. بغض دلواپسان از خاطرات هاشمی چندان هم بیراه نیست. شکست لشگری شانتاژ خبری و تهمت و تخریب آنهم فقط مقابل 4- 5 سطر خاطره. خیلی گوارا نیست!.


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، متن کامل این حاشیه نگاری بدین شرح است:


صبح سه شنبه 25 فروردین 94 است که به ورودی مجمع می رسم، هیچ راهی برای رفتن نیست!. دانشجویان تمام مسیرها را قُرق کرده اند. عید امسال برای مجمع کلاً عید متفاوتی بود. امّا امروز دیگر اوج آن است. به یکی ازدوستان داخل مجمع زنگ می زنم و می گویم بیرون خیلی شلوغ است. می گوید: چه کار کنیم؟ قرار بوده حداکثر 150 نفر بیایند و الان 400 نفر آمده اند!. می پرسم من چکار کنم؟ می گوید: راهی برای آمدن پیدا کن. البته از کجایش را نمی گوید!.


من هم تنها راه را همراه شدن با دانشجویان می بینم. همراهشان می شوم. چند دانشجو مشغول صحبتند و می گویند قرار نبوده بیایند، امّا خودسرانه آمده¬اند!. نگرانند که نکند نتوانند آقای هاشمی را ببینند. ولی من دلشان را قرص می کنم. فکر می کنند من هم یک دانشجو هستم. می پرسند از کجا خیالت اینقدر راحته؟. می گویم اینجا کسی حق برگردوندن مهمانان آقای هاشمی را ندارد. یکی از دخترهای دانشجو با شیطنت طعنه می زند و میگه: طوری حرف می زنی که انگار سی ساله آقای هاشمی را می‌شناسی!. با لبخندی جوابشو دادم و گفتم نه، ولی مطمئن باش برنمی گردی. ان شاء الله با هم میریم تو.


تا یادم نرفته. یه چند سطری هم همینجا از دیدارهای نوروزی آقای هاشمی بنویسم. واقعاً عید دیدنی های ایشون متفاوته. من در هیچ مسئولی مشابه آن را سراغ ندارم. از هشتم فروردین غوغایی بود در دفتر ایشون.  همه می اومدند. فرق هم نمی کرد اصولگرا یا اصلاح طلب. از وزرای دولت بودند تا سرداران سپاه. از وکلای مجلس تا فرماندهان ارتش. جالبه که براتون بنویسم. یک روحانی هشتاد ساله از صبح در مجمع عید دیدنی داشته باشه! جالبه کهحتی یه مدیر احمدی نژادی هم اومده بود. عده ای معترض بودند. منم به اونا معترض شدم. گفتم فرق من و شما با آقای هاشمی تو همینه.


در اطاق ایشون روی هر مهمونی بازه. حتی اگر سخت ترین زخم ها رو هم به ایشون زده باشه. مگه برخی اصلاح طلبها را یادتون رفته. قلب هاشمی با کینه شخصی هیچ میونه ای نداره. صبح از کسی ناراحت بشه، شب از یادش رفته. فقط یک جا اصلاً کوتاه نمی آمد. اونم سر انقلابه و انحراف آن است. پای حق الناس که باشه، هاشمی با برادرش هم شوخی نداره!. خیلی از عید دیدنی های آقای هاشمی هم خبری نشد که یکی اش واقعاً کم نظیر بود. دیدار سرداری که هنوز فرمانده اش را فراموش نکرده. اسمش را نمی نویسم. چون رسمش گمنامی است. روایتش هم بماند برای درج در خاطرات سال 94 آقای هاشمی.


بالاخره بعد از حدود یک ساعت معطلی، به اتفاق دانشجویان وارد مجمع می شویم. انگار تازه اول مشکلات است. عده ای دارند صندلی ها را بر می دارند تا فرش بیاندازند. سالن ظرفیت 300- 400 صندلی را ندارد. همه به زحمت افتاده اند. امّا شور و شوق جالبی هم برپاست. دانشجویان هم آمده اند پای کار. کفش ها را مرتب می کنند. فرش ها را پهن می کنند و بالاخره خودشان مجلس گردانی می کنند. اینجا چراغی روشن است. چراغ همزبانی. چراغ همدلی مردم و هاشمی.


بچه ها که جاگیر می شوند، یواش یواش زمان اومدن آقای هاشمی می رسد. پنجره های سالن هم بازه. ولی گرما بیداد می کنه. همهمه ها هم خیلی زیاده. خدا خدا می کنم آقای هاشمی زودتر بیان. تا یه نظمی برقرار بشه. تنها کسی که این دانشجویان به حرفش گوش می دهند، فقط آقای هاشمی


آقای هاشمی که وارد شدند، دانشجویان به احترام ایشون از جا بلند می شوند. آقای هاشمی در گوشه ای از سالن می نشیند تا مهمونها شروع به سخن کنند. این هم از رسم های مخصوص ایشونه. تا در جلسه ای از افکار حضار مطلع نشن، شروع به سخن نمی کنند. «دیالوگ هاشمی» همیشه برقرار است. با هنر بی بدیلی که اسمش هنر شنیدن است.


دانشجوها شروع به سخن می کنند. حرف با خود زیاد آورده اند. از ویژگی های منحصر بفرد آقای هاشمی می گویند. از ویژگی انحصاری «کُنش گری». هم در انتخابات 84 و هم در حماسه 92. می گویند «شطرنج انتخابات را همیشه، هاشمی می چیند». او یک مهره نیست. او یک طراح تمام عیارصحنه است. یکی می گوید انتخابات 94 هم از همین الان در آرایش اوست. نتیجه انتخابات 92 خیلی ها  را نامید کرده. آنها که به ردّ صلاحیتش دل خوش کردند و عاقبتش را دیدند. می خواستند هاشمی را ضعیف کنند، قویترش کردند!.


به قول ظریفی «هاشمی» مانعی شده برای اقتدارگرایان. دست به هرکاری می زنند. به نفع او می شود. نه از موانع انتخابات 92 طرفی بستند و نه از پشت پرده های انتخابات ریاست خبرگان 93. «هاشمی» همچنان خبرسازترین چهره کشور است. یک خبرساز و «کنش گر» تمام عیار.آنها چه بخواهند و چه نخواهد. چه بپذیرند و چه نپذیرند. آرایش انتخابات 94 با اوست. هاشمی هرگز در میدان دیگران بازی نمی کند.
جالب است در میان دانشجویان، از دانشگاه امام صادق(ع) هم آمده اند. تریبون یکی از آنها باز می شود. 4 حرف جدی دارد. انتقادی دارد از دانشگاه آزاد. تذکری دارد درباره فاصله گرفتن آرام آرام روحانیت و مردم. درخواستی دارد درباره بازخوانی تاریخ انقلاب و تشکری دارد از آیت الله. برای آنکه همواره حاضر است از آبرویش مایه بگذارد.


دانشجوی دیگری هم شعری آورده. با مذمون صبر و ایستادگی. به نوشتن همه اش نمی رسم. امّا تک مصراع جالبی دارد که یادم میماند. «سلام! ای ایستاده در سکوت تلخ و تنهایی...» بغضم می گیرد از این همه درک این جوانان. چقدر این بچه ها عمیق اند و پر احساس، که در پس پرده لبخند های هاشمی. تلخی تنهایی اش را خوب می بینند! گوشه پرده چشمان آیت الله، همیشه بغضی کهنه نهفته است. از زخم های از پشت سر. از طعنه های شنیده و ناشنیده و از کتمان حقیقت آنها که حق را می‌دانند و در روزهای سخت روزه سکوت می گیرند!.


سخنان آقای هاشمی که شروع می شود، در همان ابتدا پاسخ نقد دانشجوی دانشگاه امام صادق(ع) را می‌دهد. هم نقد آن دانشجو را می‌پذیرد. هم تاکید می‌کند تذکر مشفقانه آن دانشجوی عزیز در دستور کار دانشگاه آزاد قرار گرفته است.


بخش بعدی سخنان آقای هاشمی به مسائل روز می رسد. با تاکید بر شرایط ویژه کشور. در همان ابتدا از ساختار نظام دفاع می کند و نه از عملکردها از مردمسالاری موجود در جمهوری اسلامی می گوید و از نقصان های اجرایش. دفاع از تیم مذاکره کننده هم کار همیشگی آقای هاشمی است و این موضوع فقط مال امروز و تفاهم سوئیس نیست. راه توافق ژنو را هم دفاع هاشمی گشود. ممکن است در خاطر خیلی ها نباشد، امّا اوج حمله دلواپسان امروز نبود، مهرماه 92 بود. بعد از سفر نیویورک. بعد از تلفن اوباما به روحانی. در آن شرایط دشوار بود که فشارها به نقطه جوش رسید و «ظریف» را تا مرز ویلچرنشینی پیش برد. «خاطره هاشمی» از امام و لزوم حذف شعار مرگ بر آمریکا در صورت تغییر رفتارشان بود که به داد مذاکرات رسید. هاشمی آنجا خود را سپر حملات دلواپسان کرد تا دولت روحانی به کار خودش ادامه دهد. بغض دلواپسان از خاطرات هاشمی چندان هم بیراه نیست. شکست لشگری شانتاژ خبری و تهمت و تخریب آنهم فقط مقابل 4- 5 سطر خاطره. خیلی گوارا نیست!.


آقای هاشمی در ادامه سخنانش از حساسیت دو سه ماه آینده می گوید. تا رسیدن به توافق نهایی. جالب است که تاریخ توافق احتمالی هم به تیرماه افتاده. درست مثل پذیرش قطعنامه 598. همان پذیرشی که امام فرمودند جام زهر است و بعداً فرمودند شیرین شده. تقارن های تاریخی عجیبی است. در آن زمان هم عده ای دلواپس آتش بس بودند. درست مثل مذاکرات امروز. نه صبر انتظار نتیجه اش را داشتند و نه فهم علّت فتح المبین بودنش را. باید سالها می گذشت تا هم سرنوشت صدام را ببینند و هم عاقبت پذیرش قطعنامه را. دلواپسان آن روز امروز هم دلواپس اند. پشت امام و رهبری پنهان می شوند. امّا درک کلام آنها را ندارند. نه سخن امام را باور دارند نه تعبیر رهبری را. خصلت دلواپس عدم تشخیص مصلحت است. همان مصلحتی که غفلت از آن موجب شکست اسلام می شود. اسلام دلواپسان اسلام بدون مصلحت است. نه صلح حدیبیه می شناسد و نه صلح امام حسن(ع) را. نه پذیرش قطعنامه 598 را می فهمد و نه تفاهم ژنو و لوزان را. آنها در باتلاق افراطی گری گرفتارند و روز به روز بیشتر فرو می روند. امّا انقلاب و مردم خیال رفتن با آنها را ندارند!.


آقای هاشمی از مسائل مهم پیش روی توافق هسته ای می‌گوید. از مانع تراشی کنگره آمریکاو از هراس صهیونیستها و نتانیاهو. نتانیاهو این روزها خیلی عصبانی است. دیگر بهانه های مفت و مجانی بدستش نمی رسد. دوران ایران هراسی به سر آمده. ایران امروز به جای شعار منطق دارد. منطقی که اوبامای مصمم را به درک تاریخی از ملّت ایران رسانیده. ایرانی که پرچمدار اعتدال است و نه افراطی گری.


توصیه آقای هاشمی به اوباما یک کلمه است. «بجنبید تا تندروها نجنبیده اند.» جالب است توصیه آقای هاشمی را روسها زودتر شنیدند و قبل از همه جنبیده اند. لابد آنها هم دلواپس رابطه ایران و آمریکا شده اند. تا دیروز اس – 300 را نمی دادند. فرق دیپلماسی ظریف و قبلی ها در همین جاست. تا دیروز اینجور نبود. چین و روسیه باید امتیاز بدهند تا ما حرف آنها را گوش کنیم و جاشونو به کس دیگه ای ندیم.


آقای هاشمی در بخش دیگری از سخنانش اشاره ای هم به فاجعه یمن می کند. تذکری می دهد به عربستان. برای پرهیز از ادامه برادرکشی ها. برای دوری از افتادن بر پوست خربزه آمریکایی ها. خدا می‌داند ته دل آقای هاشمی چقدر از این وضعیت، خون است! چه کند که هرچه می کند از این آتش بکاهد، نمی شود. عمارتی را که از برادری و "لاتنازعوا" ساخته بود، امروز غرق آتش می بیند. تندروهای دوطرف هر روز بر آتشش می دمند. صهیونیستها هم از دیدنش می خندند. خون دلش هم مانده برای هاشمی. برای او که حاضر است تمام آبرویش و حتی جانش را بدهد. تا این برادرکشی ها را یکروز هم که شده، زودتر تمام کند. هاشمی  به طعنه بی خبران کاری ندارد. به همان ها که آتش افروختند و امروز می گویند حالا برو خاموشش کن!. هاشمی نگران چشم خونین پیامبر(ص) است و برای تسکینش، حاضر به انجام هرکاری است.


روایت مصلحت همچنان باقی است....

کد خبر: 256507

وب گردی

وب گردی