تهران-ایسکانیوز: خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در حاشیه نگاری از دیدار رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با اعضای شورای مرکزی حزب وحدت و همکاری ملی نوشت: انتخابات 92 باعث وحدت ملّی شد. چون شعار «حق النّاس» داشت. هرچند عده ای حق النّاس بر گردنشان ماند و مانع حضور هاشمی شدند. ولی نفس گرم رهبری جان دوباره به «حق النّاس» داد و هم حماسه سیاسی را رقم زد و هم راه وحدت ملّی را نشان داد.


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، در متن کامل این حاشیه نگاری آمده است:


اولین روز اردیبهشت 94 مصادف شده با روشن شدن چراغ انتخابات 94. شعار دیرین هاشمی، وحدت است. با راهبردی روشن و صریح. وحدت ملّی در سایه تمکین به رأی اکثریت مردم و در جاده ای مستقیم به نام «حق النّاس». «وحدت ملّی» یک مستند تلویزیونی نیست. یک نمایش ملّی است. «حق النّاس» نباشد، وحدت ملی هم نیست.انتخابات 92 باعث وحدت ملّی شد. چون شعار «حق النّاس» داشت.


هرچند عده ای حق النّاس بر گردنشان ماند و مانع حضور هاشمی شدند. ولی نفس گرم رهبری جان دوباره به «حق النّاس» داد و هم حماسه سیاسی را رقم زد و هم راه وحدت ملّی را نشان داد. انتخابات 94 فرصتی دوباره است برای تقویت وحدت ملّی. برای جبران حق النّاس های گذشته. برای همه آنانکه دستی بر آتش انتخابات دارند.


از شورای نگهبان و وزارت کشور تا صدا و سیما و علماء و حوزه های علمیه. حق النّاس یعنی ممنوعیت دوپینگ انتخاباتی یک جناح سیاسی!. یعنی ایجاد دو قطبی «حاکمیت-مردم» ممنوع!. یعنی میزان فقط رأی ملّت باشد و بس.


از مقدمه به اصل دیدار می رسم. چهره های متفاوتی در جمع اعضای حزب وحدت ملی می‌بینم. از دانشجو و طلبه گرفته تا اساتید دانشگاه و علمای حوزه. الحمدلله حضور خانمها هم پررنگ است. آقای هاشمی که وارد جلسه می شود، صدای صلوات فضا را پر می کند. احوالپرسی ها به رسم معمول انجام می شود. آیت الله در همان ردیف اول می نشیند.


سخنران اول یک چهره روحانی است. هم از فساد دولت گذشته می گوید، هم از امید دولت امروز. از فساد دولت گذشته آمارهای عجیبی می دهد. می گوید اختلاس 3 هزار میلیارد فقط سرریز آنها بوده. وای به روزی که مردم داخلش را بفهمند!.


میهمان بعدی از انتخابات 92 می گوید. از امیدها و ناامیدی هایش. از حماسه ای که با یک ثبت نام رقم خورد. از تلخی هایی که به شیرینی انجامید. از جام بلایی که هاشمی نوشید تا کاسه شهدی به کام مردم بنوشاند. آخرش هم سرراست می رود سراغ اصل خواسته اش. آقای هاشمی! انتخابات 94 هم شما را می خواند!. آیت الله این حرف آخر را که می شنود، لبخندی می زند. تاریخ برای هاشمی تکرار می شود. هاشمی هم برای مردم تکرار می شود. مدرسه عشق و مُدرّس ذوالجلال/ ما چو طالب علم و این تکرار ماست.


میهمان سوم از تجربه انتخابات 84 می گوید. همان انتخاباتی که کسی به پیر اعتدال اقتداء نکرد. اصلاح طلبان رقیب هاشمی شدند و رفیق مَکر آن طرفی ها. در انتخاباتی که اعتدال گم شد. افراطی ها متولد شدند. انحرافی ها پروبال گرفتند. 8 سال همه، خسارت همان انتخابات را دادند. سیاستمداران باید «آن» داشته باشند.


در لحظه های حساس، میدان را درست ببینند. همانطور که در انتخابات 92 داشتند. هم نتیجه اش را دیدند و هم عاقبتش را. به قول ظریفی که اخیراً مصاحبه کرده كه اصلاح طلبان باید قبله واحد داشته باشند، وگرنه........


حرف میهمانان که تمام می شود، تریبون به آقای هاشمی می رسد. در ابتدای سخن تبریکی می‌گوید. به مناسبت ماه رجب و ماه ولادت علی(ع). همان شخصیت بی بدیلی که تا مردم نخواستند، حاکم نشد. آقای هاشمی از همین جا بحث خود را آغاز می کند. می گوید هیچ راهی برای حکومت نیست. جز اینکه مردم حاکم بر سرنوشت خود باشند. جز اینکه مبنای هر انتخاباتی غیر از حق النّاس چیز دیگری نباشد. این همان راه پیامبر(ص) است که اگر درست اجراء شود، به تمدن اسلامی می انجامد. اگر نادرست پیاده گردد به انحراف و سقوط می رسد.


آقای هاشمی در ادامه به بیان تفاوتی بزرگ می پردازد. تفاوت انقلاب اسلامی در ایران و بیداری اسلامی در منطقه. انقلاب اسلامی، افراطی ها را مهار کرد و به سامان رسید. بیداری اسلامی در گرداب تندروها گرفتار شد و به خاک سیاه نشست. تندروها واقعاً غنیمتی بزرگ برای استعمارگران هستند. انقلابیونی که ترمز و فرمان ندارند. همواره سودشان به دیگران می رسد، ضررشان به مسلمانان. انقلابی هایی که جز «مبارزه» چیزی نمی بینند. همواره دنبال میدان جنگ می گردند. گاهی نوک پیکانشان به سوی دشمن است، گاهی به سوی دوستان. «صلح و مذاکره» برای آنان حکم ذلّت دارد. چرا که عزّت را فقط در جنگ می بینند و بس. شاید برای همین باشد که گاهی برخی انقلابی ها از ضد انقلاب خطرناکتر می شوند!.


مهم ترین بخش سخنان آقای هاشمی فقط یک جمله است. امروز «شرایط کشور، عوض شده است». جمله کوتاه ، ولی بسیار پرمعناست. هاشمی یک انقلابی تحول گراست. انقلابی گری امام هم همینگونه بود. امام نه مثل مائو بود و نه مثل چگوارا. امام یک انقلابی تحول گرا بود با نوگرایی هایی که تعدادش از شماره خارج است. از نوگرایی فقهی درباره موسیقی تا نوگرایی سیاسی در تشکیل مجمع.


از پذیرش پایان جنگ تا باز گذاشتن راه برقراری رابطه با روسها و حتی آمریکایی ها. امام، یک مجتهد بی بدیل زمان شناس بود و رهبری مصلحت شناس. مهم ترین علّت بغض متحجران هم از امام به همین سبب بود. امام پرچم متحجران را پایین کشید تا پرچم اعتدال و زمان شناسی را بالا ببرد. هاشمی هم امروز از شرایط عوض شده کشور می گوید. از میلیونها دختر و پسر تحصیلکرده. از هزاران رسانه و صدها ابزار اطلاع رسانی در دسترس آنها. پیغام هاشمی صریح و روشن است. شرایط کشور عوض شده است، پرچم متحجران دیگر بالا نخواهد رفت!.


روایت مصلحت همچنان باقی است ...

کد خبر: 260033

وب گردی

وب گردی