تهران-ایسکانیوز: تعلیم و تعلم از شئون الهی است و خداوند، این موهبت را در والاترین شکل به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی داشته است تا مسیر هدایت را به بشریت بیاموزند. پرواضح است چرخ تعلیم و تعلم در دنیا باز نایستاده و نخواهد ایستاد و جهان امروز وام دار کسانی است که عمر خویش را صرف آموزش به دیگران کرده‌اند. از این روز آینده هر کشوری در دستان آموزگارانی است که آینده سازان را پرورش می‌دهند. مقام معظم رهبری در توصیف مقام والای معلمان می‌فرماید: «دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ما را ترسیم می کند.»


خبرگزاری ایسکانیوز در همین راستا و به مناسبت هفته گرامی  داشت معلم، گفت و گویی با یکی از اساتید دانشگاه آزاد اسلامی داشته است که متن این مصاحبه را در زیر می‌خوانید.


676C8611


مهرنوش قبادی، استاد و عضو هیئت علمی واحد دندان پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی است. او پس از گذراندن دوران تحصیلی متوسطه‌اش در رشته ریاضی، سال 72 در کنکور شرکت کرد و در رشته دندان پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد. سال 79 آزمون استریت رزیدنتی اندودانتیکس را با موفقیت پشت سر گذاشت. او علاوه بر این، دانشجوی برتر مسابقات دانشجویی کنگره دندانپزشکی و مقام نخست جشنواره شهید احمد هدایت را در کارنامه دارد.


چرا به این رشته و تخصص علاقه مند شدید؟


من عاشق کار هنری بودم و گزینه اول برای ادامه تحصیلم معماری بود. اما پس از قبولی در این رشته به دلیل اینکه دندان پزشکی نیز یک کار دستی و هنری بود بیش از پیش به آن علاقه مند شدم. علت اینکه به اندو (درمان ریشه دندان) علاقه مند شدم نیر به خاطر برگزاری اولین مسابقه دانشجویی در کنگره دندان پزشکی بود. این مسابقه در نخستین سال‌ ورود من به دانشگاه برگزار شد و من نیز در آن شرکت کردم و به عنوان دانشجوی برتر بخش اندو معرفی شدم. علاقه مندی من به این رشته بیشتر شد. دوره سه ساله رزیدنتی را نیز در دانشگاه تهران سپری کردم و همان سال امتحان اندو دانتیکس را پشت سر گذاشتم و رتبه اول در کشور را از آن خود کردم.


همان سال پایان نامه تخصصی من مقام اول را در جشنواره شهید دکتر احمد هدایت کسب کرد و از دست مسعود پزشکیان وزیر بهداشت وقت لوح تقدیر دریافت کردم. تمام اینها مشوق من برای ورود هر چه بیشتر به این تخصص و این حرفه شد.


ورود شما به دانشگاه آزاد چگونه بود؟


بعد از تولد دوقلوهایم کمی از کار خارج شدم ولی در خانه کارهای علمی را دنبال می کردم و در کنگره ها فعال بودم. سال 88 جذب دانشگاه آزاد اسلامی شدم. ابتدا به صورت افتخاری در دانشکده دندان پزشکی فعالیت می‌کردم و بعد به عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد شدم.



انگیزه شما از ورود به حوزه آموزش دندان پزشکی چه بود؟


از این که معلم هستم لذت می برم. شاید حرفه دندان پزشکی برای خیلی از افراد مساوی با درآمدزایی باشد ولی دلیل اصلی من برای ورود به این حرفه صرفا عشق و علاقه به دندان پزشکی و آموزش آن است.


تمام اساتیدی که در این دانشگاه و دانشگاه‌های دیگر تدریس می کنند باید عشق و انگیزه داشته باشد. معلمی کار بسیار سختی است. زمانی حس می‌کنی که باید تمامی وقت و انرژی را برای دانشجویان بگذاری برای اینکه بفهمد و درک کند؛ از سوی دیگر اما باید استرس و ترس را از او دور کنی.


کارما کار کلینیکی است و چون در ارتباط با بیمار هستیم، ترس از اینکه جان بیمار به خطر افتد مسئولیت ما را دوچندان می‌کند از یک سو در قبال جان بیمار مسئولیم و از سوی دیگر مسئول آموزش به دانشجویان هستیم. این دو مولفه کار را به شدت سخت می کند. بالانس کردن این دو کار بسیار سختی است ولی من عاشق این کار هستم.


اولویت اصلی در حرفه استادی و آموزگاری چیست؟ تعهد یا عشق؟


معلمی ما کمی متفاوت از معمان دیگر است چرا که حیطه کار ما انسان و جان انسان هاست. وقتی که شما با یک انسان نه یک کتاب و جزوه روبه رو هستید، نمی توان فقط به آموزش فکر کرد. ما باید هم به طور موازی عمل کنیم تا هم حقوق بیمار احقاق شود و هم در عین حال دانشجو آموزش لازم را دریافت کند. برقرار کردن این بالانس سخت است چرا که دانشجو برای تجربه کردن استرس دارد و نمی داند باید چه کند و مواجه با انسانی استکه باید بر روی آن کار کند.


من همیشه به دانشجویان خود می گویم؛ درست است که شما علمی را می‌آموزید ولی همیشه باید وجدان کاری را در کنار آن قرار دهید و روح و جسم بیمارتان را در نظر بگیرید. در هر کلاس درس من بر روی تعهد و مسئولیت و وجدان به دانشجویان تأکید می کنم. اعتقاد من این است که کار ما آموزش صرف نیست بلکه پرورش رکن اصلی کار آموزگاری است. یک استاد نه تنها آموزش بلکه پرورش را نیز باید در کنارهم حاصل کند.


همه ما شاید بتوانیم مطلبی علمی را به دیگران آموزش دهیم ولی این که به دانشجو بیاموزیم که وجدان کاری داشته باشد کاری سخت تر از آموزش صرف است.


676C8614


آیا سخت گیری برای ورود به هیئت علمی کار درستی است؟


علم تنها شاخصه ورود یک فرد به دانشگاه، عضویت در هیئت علمی و کسب مقامی به عنوان استاد نیست. استاد باید مجموعه‌ای از علم، تعهد، وجدان و تجربه برخورد با انسان‌ها باشد. اگر بار معنوی و تجربه را نداشته باشد نمی‌تواند آموزگاری خوب باشد. به عقیده من سخت گیری باید برای ورود به هیئت علمی وجود داشته باشد اما نه آنقدر که دلسردی به بار آورد.


بسیار از افرادی را می شناسم که انگیزه و علاقه بسیاری برای ورود به دانشگاه داشتند اما به دلیل فیلترها و موانع و سختگیری هایی که شاید لزومی برای آنها نبود، نتوانستند به دانشگاه وارد شوند و دلسرد شدند. من هنوز خود را دانشجوی اساتیدم می دانم و فکر می کنم باید مراحل زیادی طی شود تا انسان اسم استاد یا معلم را بر روی خود بگذارد.


آیا تفاوتی بین دانشجویان دانشگاه آزاد و سایر دانشگاه‌ها وجود دارد؟


من شاید گزینه خوبی برای قیاس بین دانشجویان دانشگاه آزاد و سایر دانشجویان دانشگاه‌های دیگر باشم چرا که بسیاری از مراحل را در دانشگاه سراسری سپری کرده‌ام. اگر روی دانشجویان و استعدادشان صحبت کنم هیچ تفاوتی وجود ندارد. چه بسا این که از لحاظ دانشجویان دانشگاه آزاد از نظر تئوری بسیار قوی‌تر و موفق‌تر از سایر دانشجویان هستند و جزو دانشجویانی هستند که در امتحانات رزیدنتی موفقیت‌های خوبی کسب می‌کنند. حتی یاد دارم که در زمان دانشجوی من، دانشجویان دانشگاه تهران از بچه های آزاد می ترسیدند. دانشجویان آزاد وابسته به جزوه نیستند و قدر زمان و تحصیلشان را می دانند.


اما واقعیت امر این است که از لحاظ آموزشی امکانات دانشجویان در دانشگاه های سراسری با دانشگاه آزاد متفاوت است. دانشجویان در بخش ما با فقر امکانات خود را به پای دانشجویان دیگر می رسانند. تعداد دانشجو زیاد است و مریض کم و این منصفانه نیست چرا که اینها همه دانشجو هستند و حق دارند که تجربه کنند.


آیا هنوز هم برای تدریس استرس دارید؟


بله. حتی هنوز هم وقتی می خواهم جلوی دانشجویان حاضر شوم و دروس تئوری را برای آنها تدریس کنم، شب قبل از آن استرس دارم و خوابم نمی‌برد. شاید این به خاطر این است که دوست دارم همه چیز کامل و بی عیب و نقص باشد. من فکر می کنم یک استاد باید همه چیز را بداند و هنوز اطلاعات زیادی برای دانستن برای من وجود دارد.


اگر دانشجو مطلبی از شما بپرسد و ندانید چه عکس العملی انجام می‌دهید؟


اگر ندانم مسلما برای یک استاد جالب نخواهد بود. ولی به آنها می گویم نمی دانم و بعد جست و جو می‌کنم و اطلاعات خود را تکمیل خواهم کرد.


وقتی دانشجویان برای اولین بار مواجهه با یک بیمار را تجربه می‌کنند شما چگونه استرس را از آنها دور می‌کنید؟


عشق یا انرژی که در من وجود دارد خوشبختانه در تمام این سالها سبب شده که ترس را از دانشجویان دور کند. دانشجویان همیشه می‌گویند همین که شما هستید استرس از ما دور می‌شود. و یکی از اصلی ترین منابعی که به من انرژی می دهد دانشجویان هستند. همین که فکر می‌کنم دانشجویانی هستند که در یک زمان خاص به من احتیاج دارند و وجود من باعث دلگرمی آنها میشود بهترین منبع انرژی برای من است.


بهترین خاطره شما از دوران دانشجویتان را به یاد دارید؟


یکی از بهرین و شیرین ترین خاطراتم در دوران دانشجویی بودن حضور در کنار اساتید بسیار خوبم بود. به خاطر دارم که در پریکلینیک یکی از تمارین ما این بود که دندان‌ها بر روی کچ می تراشیدیم. من به تعداد دندان‌‌ها بر روی صابون این کار را انجام دادم. شب ها با عشق بر روی آن کار می کردم. وقتی استادم دندان‌ها را دید خیلی از آن خوشش آمد و از آن به بعد به دانشجوی صابونی در دانشگاه معروف شدم. همین چند روز پیش دوباره استادم را دیدم، بعد از این همه سال هنوز سراغ دندان های صابونی را از گرفت. می گفت من هر سال برای دانشجویانم از تو و دندان های صابونیت می گویم.


آیا می‌توان هم معلم بود و هم مادر؟


مادر بودن و داشتن شغل معلمی در کنار هم سخت است. اما فکر می کنم تمامی اساتیدی که نقش مادر را هم ایفا می‌کنند زن های باهوشی هستند.


دانشجو از منظر شما کیست؟


تک تک این بچه ها برای خودشان یک شخصیت هستند. هر دانشجو را یک انسان با ویژگی های خاص خود می‌دانم. هر کدامشان برای من یک معنی دارند. برخورد من با هر کدامشان بستگی به شخصیت و شرایط آنها دارد. سعی می کنم براساس شخصیت هر فرد، او را آموزش دهم.


کد خبر: 260357

وب گردی

وب گردی