مصطفی ملکیان که عصر روز گذشته در همایش بینالمللی حافظٰ در دانشگاه آزاد اسلامی سخن می گفته است، این شاعر شیرازی را متاثر از اندیشه های رواقی دانست.
به گزارش خبرنگار ایسکانیوز، ملکیان با اشاره به نفوذ بیمانند اندیشه رواقی در جهان مسیحی و اسلامی، نمونههایی از نظرات ایشان را که بر تفکر حافظ اثر گذاشته است را برشمرد. وی در ابتدا اظهار داشت: مکتب رواقیان که روزگاری یعنی در حدود دو و یا سه قرن پیش از میلاد مسیح بزرگترین مکتب اخلاقی و فلسفی محسوب میشد، از پایان قرن سوم به بعد آهسته آهسته لااقل نام آنها ، در تاریخ فرهنگ بشری گم شد. این گم شدن به علت کمتر شدن نفوذ این اندیشه در متفکران فیلسوفان والهیدانان بعدی نیست. گم شدن نام رواقیگری بیشتر معلول نفوذ این آموزهها در اذهان و نفوس متفکران بعدی است. اشتفان کرنر میگوید تا زمانی که میدانیم آورنده یک آموزه چه کسی بوده است هنوز آن آموزه، آموزهی بشریت نشده است. اگر روزی نام آورنده ی این آموزه دیگر مشخص نبود، نفوذ این اندیشه به حد کمال رسیده است.
وی افزود: بسیاری از حقایقی که امروز برای ما محرز است نام آورندهاش مشخص نیست. نه به این دلیل که خود آموزهها متروک شدهاند بلکه به این سبب که نفوذ آنها در ذهن و ضمیر ما به گونه ای است که باور نمیکنیم بشری به اینها عقیده نداشته است. بنابراین هم نمی پرسیم که نخستین بار چه کسی آن را متذکر شده است. در نتیجه پذیرش همگانی یک آموزه باعث از یاد بردن نام آورنده آن میگردد.
او در ادامه تصریح کرد: آنچه اشتفان کرنر در باب تاریخ اندیشه میگوید کاملا در باب رواقیون مصداق دارد؛ به همین دلیل نام اندیشمندانی چون سنکا، مارکوس اورلیوس، اپیکتتوس و یا زنون رواقی امروز کمتر شنیده میشود. چرا که آراء آنها در اذهان ما رسوخ کردهاند، به خصوص که با ظهور مسیحیت بخش مهمی از آموزه های مسیحیت را تحت تاثیر خود گرفتند و از این طریق در عالم اسلام هم نفوذ کردند. از این لحاظ امروز وقتی میگوییم آموزهای یک آموزه رواقی است ممکن است تعجب کنید که این آموزه اختصاصی به رواقیون ندارد. من امروز به نمونههایی از تاثیراتی که حافظ از رواقیون پذیرفته است، اشاره میکنم.
وی سپس اظهار داشت: حافظ به گمان من از متفکرانی نیست که یک جهاننگری سازگار داشته باشد. التقاطی ازسنت ها و مکتب های متفاوت فکری است. اما همه اجزای منظومه حاصل شده باهم سازگار نیست. برای مثال جهاننگری حافظ را قیاس کنید با جهاننگری خیام که یکی از سازوارترین جهاننگریهای موجود در فرهنگ ماست. بنابراین معنی حرف من این نیست که سرتاسر دیوان حافظ متاثر از اندیشه رواقی است. نکته دوم اینکه، مشخص نیست که حافظ از مکتب رواقی کاملا آگاه بوده باشد. چه بسا آنچه او را مجذوب کرده از راههای دیگری به او رسیده باشد. اما به هر حال مورد پسند او واقع شده است و در آثار او نفوذ کرده است. من تنها مشابهتهایی میان اندیشههای وی و رواقیان را در اینجا فهرست میکنم.
استاد ملکیان درباره اندیشه رواقیون گفت: حافظ به سه معادله اصلی رواقیان در اندیشه خود تصریح نکرده است، بلکه گویا به اینها قائل هم نبوده است. کل مکتب رواقی بر سه معادله استوار است. اول اینکه معرفت مساوی است با فضیلت. اگر واقعا بدانی کار درست کدام است حتما انجام میدهی و اگر واقعا بدانی کار نادرست کدام است حتما انجام نخواهی داد. برخلاف آنچه افلاطون و با صراحت بیشتر ارسطو باور داشت که عمل اخلاقی را متناسب با عمل اخلاقی نمیدانستند. گویی شکافی میان این دو وجود دارد. اما رواقیان معتقد بودند اگر من عمل اخلاقی را ترک کردم، بدانید معرفت اخلاقی متناسب با آن عمل را به اندازه کافی نداشته ام. معادله دوم آن است که بزرگترین فضیلت آدمی عقلانیت است. هم در اتخاذ نظر و هم در پیشگرفتن عمل. معادله سوم هم آن بود که زندگی آرمانی فقط مساوی است با زندگی با فضیلت. هرکه اخلاقی میزیید زندگی آرمانی دارد. بنابراین هم شرط کافی و هم لازم آرمانی زیستن زندگی اخلاقی است.
وی افزود: هر سه این معادلهها مخالفان بسیار داشته است. اما هر سه آموزههای سقراط است و بنابراین رواقیون مکتب خود را بسط آموزههای سقراط میدانستند. من در آثار حافظ به هیچ یک از این سه معادله بر نخوردهام. اما رواقیون از این معادلات نتایجی را اخذ میکردند که در آثار حافظ آمده است. اما چه بسا فرصت نکنم این شواهد شعری را بخوانم. رواقیان معتقد بودندٰ خدا، نوس، هستی یا عقل همه چیز را به بهترین صورت سامان داده است. البته این به معنی خوشایندترین صورت برای من و تو نیست. دور فلکی یکسره بر منهج عقل است. عقل کل جهان را متوازن می کند. حدیثی که بعضی رواقیون به پیامبر نسبت میدادند، در واقع نه حدیث است و نه از پیامبر بلکه سخن رواقیون است. آنها می گفتند" بالعدل قامت السموات و الارض" یعنی آسمانها و زمین با ترازوی عقل تمکن پیدا کردهاند. این آموزه در اندیشه حافظ نیز وجود دارد. رواقیون از این آموزه ، یعنی یک سره بر منهج عقل بودن عالم به این نتیجه میرسیدند که آدمی باید رضا به قضا بدهد. چرا که اگر سرسوزنی به کسی ظلم نمیشودٰ بهترین کار رضایت به این عدل است اگرچه خوشایند من پیش نیاید. بنابراین کار انسان با فضیلت یا آرمانی رضا دادن به قضا و گره از جبین گشودن است.
او در ادامه اظهار داشت: پس اگر امور بر وفق مراد شما نیست مراد خود را مطابق امور بگردانید. ما انسانهای غیر رواقی اگر امور بر وفق اراده ما نباشد تلاش میکنیم جهان بیرون را موافق اراده خود کنیم. در حالی که از نظر رواقیون اگر آنچه میخواهی موافق میل تو نیست، آن چیزی را بخواه که هست. چرا؟ اینجاست که به آموزه بعدی میرسیم. از میان جهان درون و بیرون، آنچه تغییرش آسان است تغییر جهان درون است. برای عوض کردن جهان بیرون بسیاری عوامل باید دست به دست هم بدهند که در ید قدرت من نیست. بنابراین آنکه میخواهد جهان بیرون را عوض کند مانند بزی است که میخواهد با شاخهایش کوهی را از راه بردارد. البته من در مقام تایید یا انکار این آراء نیستم. تنها در مقام گزارش هستم. بنابراین از تغییرناپذیری جهان درون به این نتیجه میرسیدند که خود را تغییر دهند. اصلاح ما از کجا آغاز می شود؟ آموزه ی بعدی این بوده است که درون را ازباید لحاظ نیت و قصد تغییر داد. بنابراین باید بخش نیت را به ثواب آورد. هر چه نیت انسان پاک تر باشد، زندگی او با آرامش بیشتری همراه خواهد بود.
وی تصریح کرد: آموزه ی بعدی رواقیون این بوده است، که البته این به آن معنی نیست که تو میتوانی معصوم زندگی کنی. نهایت کار ما آن است که کارنامه سیاه نداشته باشیم. بنابراین کارنامه معصوم از خطا توقعی است که برآورده نمیشود. بنابراین بدان که می توانی پاک تر از آنچه هستی بشوی، اما نمیتوانی پاک مطلق شوی. توقع بیش از حد واقع منجر به نزاع و سرزنشگری خود میشود.
سپس اظهار کرد: حال نسبت به بیرون چه باید کرد؟ اول به کمترین لذت از جهان بیرون قانع باش. هر کس به کمترین قانع نشد و بیشتر خواست از همان لذات کم نیز محروم خواهد شد. به تعبیر حافظ "فراغتی و کتابی و گوشه ی چمنی" که این در دیدگاه خیام هم میآمد. البته در دید خیام به صورت سازوارتری میآمد. آموزه ی بعدی هم آن بود که از باقی لذاتی (یعنی بیش از اندکی که گفته شد) وارستگی پیدا کنی. نتیجه این آموزه وارستگی از دو چیز است:ثروت و حیثیت اجتماعی.
وی در پایان اظهار داشت: آموزه ی بعدی آن است که با قدم نهادن در این راه ارزشداوری بسیاری در باب تو منفی خواهد شد. اما آموزه ی بعدی که قرینه آموزه قبلی است آن است که تو نیز نسبت به دیگران ارزش داوری نداشته باشی. آموزه ی بعدی آن است که اهل عمل و کردار باش. تنها و تنها عمل ، انسان را دگرگون میکند. نه دانستن و نه اراده و نه احساسات بدون عمل تو را دگرگون نخواهد کرد. "به عمل کار برآید به سخندانی نیست."خواه عمل درونی باشد و یا بیرونی. و اهل حال هم باش و گذشته و آینده را رها کن. آموزه ی آخر هم آنکه در پی رازهای جهان نباید بود. اگر به رازهای جهان سرگرم شوی از آنچه باید بدانی هم غافل خواهی شد.
افتتاحیه همایش بین المللی حافظ روز گذشته در دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد و امروز روز دوم همایش است. همچنین 17 و 18 این همایش در شیراز برگزار می شود.