با اینکه زیریک سقف زندگی می کنند بایکدیگرغریبه اند، باهم حرف می زنند ولی حرف های هم را نمی فهمند .زمانی که هرکدامشان ناراحت بودند دیگری حتی نمی پرسد چرا حالت خوب نیست؟ چراغمگینی ؟ اتاق خواب هایشان جدا بود. ساعت ها به خودشان و برزخی كه در آن گرفتار آمده اند فكر می كنند ودلشان برای خودشان می سوزد.
نیوشا یعقوبی - ایسکانیوز : شاید سال ها پیش هم این اتفاق نه چندان خوشایند در میان خانواده ها وجود داشت اما زوجین به این نوع زندگی عادت كرده بودند وجالب اینكه برایشان طبیعی بود که در خودشان مچاله شوند و به زندگی بدون حس و علاقه خود ادامه دهند وشاید هرگز تصور هم نمی کردند كه چندین سال بعد این نوع زندگی را طلاق عاطفی خواهند نامید.
خستگی هایی که بر تنشان می ماند
زن سرش را روی بالش می گذارد آنقدر خسته است كه نمی تواند بخوابد با خودش می گوید تازه اگر توانستم به زحمت قرص ها بخوابم فردا با چه انگیزه ای ازخواب بیدارشوم ؟ بازهم روزی نو وشستن و پختن و رسیدگی به درس ومشق بچه ها ،كسی هم كه قدرم را نمی داند خستگی به تنم می ماند .
زن سرش را زیر پتو می كند وبلندتر می گوید :خدایا خسته شده ام ...
دردشان را نمی گویند و دلشان برای هم تنگ نمی شود
مرد دستش را روی پیشانی اش می گذارد وبه روزخسته كننده ای كه داشت فكرمی كند به اینكه همكارش دركمال بی انصافی می خواهد او را ازمیدان به در كند و زیر آب همكارانش را یكی یكی
می زند .
آه بلندی می كشد وباخودش می گوید : كاش یكی بود ومی توانستم دردهای این مشكل را با او در میان بگذارم. زنی كه قراربود همدیگررا خوشبخت كنند دركنارش است اماانگارنیست ، هیچ عاطفه ای بینشان نیست هر دوكنارهم هستنداما به هم كمك نمی كنند دردشان رانمی گویند ودلشان برای هم تنگ نمی شود فقط عادت كرده اند با هم زندگی كنند انگارهیچکدام دیگر تصمیم ندارند یکدیگر را خوشبخت کنند آنها با یکدیگرکاری ندارند،آنها یکدیگررا دوست ندارند واگرزیر یک سقف ماندهاند برای این است که بچه یا بچههای آنها خانواده داشته باشند وازنعمت پدرومادربرخوردار باشند اما بچهها همه چیزرا میبینند، زندگی دردناک پدرومادر خودرا میبینند که چگونه بدون هیچ عشقی درکنارهم مُردن راتجربه میکنند.آنها میبینند که خانه آنها خالی ازهرعاطفهای است وحالا آنها میدانند که پدرومادرآنها درگیر«طلاق عاطفی» شدهاند.
طلاق عاطفی سخت تر از طلاق رسمی
پژوهشگران و جامعه شناسان بر این باورند که طلاق عاطفی از طلاق رسمی دشوارتر و آسیب زننده تراست.در این نوع طلاق هم زن و مرد و هم بچهها بیشتر آسیب میبینند.
واقعیت این است که این آسیب در آینده بیشتر خود رانشان میدهد در آینده نه چندان دوری که بچهها بزرگ میشوند و تهی از هرعاطفهای به زندگی ادامه میدهند و گاه برای پر کردن خلاعاطفی خود به روابط نادرست پناه میبرند و باز هم آسیب میبینند ویا برای فراموشی آنچه در خانواده دیدهاند یا به مواد مخدر و یا به مشروبات الکی پناه میبرند.
زن و شوهری که دچار طلاق عاطفی شدهاند به انسانهایی افسرده تبدیل میشوند که توان زندگی ندارند آنها در ظاهر کارهای روزمره را انجام میدهند اما از زندگی لذت نمیبرند.
لذت نبردن از زندگی بدترین تجربهای است که یک آدم میتواند داشته باشد.این زن و مردها به تدریج به انسانهای خاموشی تبدیل میشوند که مانند مردگان متحرک گاهی از نقطه ای به نقطهای دیگر حرکت میکنند.
نداشتن تفاهم باعث آزردگی میشود
دكترسجاد موسوی روانشناس بااشاره به اینکه نداشتن تفاهم باعث آزردگی میشود و عدم رفع آن فاصله هارا زیادتر می کند ،میگوید:«مهربانی و محبت، صداقت، ازخودگذشتگی و فداکاری سرمایه های هر فردی درزندگی مشترک است و زن ومرد باتداوم درمهرورزیدن به یكدیگرمی توانند زندگی شان را بیمه كنند.»
او با بیان اینكه اگردلخوری ها به زبان بیاید وگفته شود مشكلات عمیقتر نمی شود می گوید:«بایدگفت و گو و بیان دلخوری ها درمحیط خانه وارد شود واختلافات وآزردگیها به زبان آید و حل شود.اگر کدورتها برطرف نشود به مرور طلاق عاطفی شکل میگیرد. اگر زن و مردی با هم گفتگو کنند هیچ وقت دچار طلاق عاطفی نمیشوند.»
موسوی تاكید می كند : زمانی كه آزردگی ها برطرف شود دوستی و محبت در محیط خانه جریان پیدا میکند اما اگر آزردگیها برطرف نشود، کینه شکل میگیرد وکینه راه انتقام راباز میکند و در چنین شرایطی زندگی به میدان جنگ تبدیل میشود. بعد ازمدتی طرفین خسته ازجنگ هر کدام به پیله خود پناه میبرند و با این توجیه که بچهها پدر و مادر میخواهند در زیر یک سقف با هم زندگی دردمندانهای را ادامه میدهند.
او توصیه می كند :زن و مرد باید انصاف رادرزندگی رعایت كنند چرا كه انصاف و عدالت زندگی را راحتتر و زبیاتر میکند و امنیت روانی به وجود میآورد.راههای یک طرفه معمولا به بن بست میرسد در یک رابطه هر دو طرف باید برا ی هم هزینه کنند.
طلاق های عاطفی بحران جدی نسل جوان و زوج های جوان کشور است
چندی پیش رئیس سابق مرکز مطالعات و پژوهشهای وزارت جوانان نیز از افزایش آمار طلاقهای عاطفی در میان زوجهای اظهار نگرانی کرده و گفته بود: طلاق های عاطفی بحران جدی نسل جوان و زوج های جوان کشور است و توجه به فرهنگ غربی و تغییر در سبک زندگی از مهمترین دلایل آن است.
محمد تقی حسن زاده با بیان اینکه بسیاری از سریال های ماهواره تبلیغ فردگرایی و زندگی مجردی را می کنند، گفته بود : در حال حاضر نسل جوان کشور تمایل به زندگی مجردی دارند و بسیاری از زوج ها نسبت به یکدیگر بی تفاوت شده و آنها دچار طلاق عاطفی شده اند.
به گفته حسن زاده تحقیق خاصی از سوی مرکز روی دلایل افزایش طلاق های عاطفی انجام نشده اما وزارت جوانان مطالعات گسترده ای در حوزه های مختلفی همچون هویت دینی، ملی انقلابی، روابط خانوادگی، سلامت اخلاق و تربیت، ارزش های اجتماعی، آموزش و پژوهش، بهداشت و سلامت، جمعیت و مهاجرت، اوقات فراغت، ازدواج و طلاق، تربیت بدنی، رسانه، مشارکت های شهروندی انجام داده است.
این در حالی است که رییس سابق بهزیستی نیز رواج طلاق عاطفی را معضل بزرگ جامعه خوانده و گفته بود : آمار طلاق عاطفی در کشور رو به افزایش است.
همایون هاشمی با اشاره به درصد علل درخواست طلاق در کشور گفته بود : عدم بلوغ فکری با 4.3 درصد - عدم مسئولیتپذیری با 9.5 درصد، اعتیاد 7.79 درصد و طلاق عاطفی 9.4 درصد و بیکاری 5 درصد از درصدهای درخواست طلاق در کشور محسوب میشوند.
105105