رمانی با ترکیب طنز و وحشت!

کتاب گیت دخانی نوشته سیدعلی میرفتاح از امروز راهی بازار نشر شد.

سیدعلی میرفتاح نویسنده و روزنامه نگار در گفتگو با خبرنگار ایسکانیوز درباره انتشار کتاب جدیدش «گیت دخانی» گفت: ابتدا باید یک توضیحی درباره نام این کتاب بدهم. کسانی که علاقه زیادی به موجودات ماورایی و غیر ارگانیک دارند معتقدند بر روی کره زمین دروازه هایی وجود دارد که اینها باعث می شود موجودات دخانی مثل موجوداتی که شبیه به روح هستند و مانند انسان نیستند و نوع دیگری از حیات را دارند، بتوانند از این دروازه ها رفت و آمد کنند یا با موجودات کره زمین و انسانها ارتباط برقرار کنند. این باور در میان بسیاری خیلی جدی مطرح شده است، بخصوص در اروپا و آمریکا بسیاری از افراد روی این مسئله کار کرده اند و بسیاری از فرقه های فکری بر همین مبنا آمده اند و فیلم ساخته اند.

این نویسنده اظهار داشت: مثلا فیلم جن گیر بر اساس همین اندیشه ها ساخته شده است و بسیاری نمونه های دیگر که حتما همه دیده اند از موجودات شرور یا حتی غیر شرور که از عوالم دیگر وارد کره زمین شده اند که به آن طور انسانی گفته می شود، یعنی طورهایی وجود دارد که وقتی موجودات ماورایی وارد زمین می شوند از آن طریق وارد می شوند که به آنها «گیت» گفته می شود. در فرهنگ ما نیز به این عقاید باور دارند. یعنی مثلا می گویند بعضی مناطق و مکان ها جن دارند، مثل حمام های قدیم که اعتقاد داشتند مرکز تجمع اجنه هستند اینها به عبارتی همان دروازه هایی هستند که موجودات دخانی می توانند از آن طریق وارد می شوند و این کتاب از روی همین تلقی نوشته شده است.

میرفتاح درخصوص تصور موجودات فرازمینی در اذهان عامیانه اظهار داشت:‌ حتی می تواند اینها باورهای عامیانه نباشد و مثلا کسی که فیلم جن گیر را می سازد خیلی هم بر اساس عقاید و باورهای عامیانه این کار را نمی کند. کتاب های زیادی در این زمینه نوشته شده و حتی رگه هایی از دین نیز گاهی وارد این مسائل می شود که البته این در بین بعضی از فرقه ها مورد قبول است و نه همه فرقه ها. همین طور فیلم رزماری بی بی نیز بر مبنای همین باورها ساخته شده است که شیطان وارد طور انسانی می شود و اصحاب و یارانی دارد و می تواند زنی را باردار کند که آن بچه ولیعهد شیطان در زمین شود. به هر حال چون اینها بحث ماورا است با مذهب نیز تلاقی دارد. در دوره قرون وسطی کتاب های زیادی در این باره نوشته شده است. در دوره قبل از رنسانس کلیسا هم شعرهای زیادی و هم تصویرسازی های زیادی بر این مبنا ساخته است که این تصویرسازی ها نشان می دهد که مثلا در کجاهای اروپا گیت دخانی وجود دارد و از کجاها می تواند شیطان وارد شود.

میرفتاح درخصوص کتاب گیت دخانی نیز گفت: در این کتاب نیز شخصیت اصلی تصمیم می گیرد که یک فیلم در ژانر وحشت بسازد و فکر می کند که چون می خواهد تقلید سینمای وحشت را بکند فکر می کند که اگر بتواند یک گیت دخانی پیدا کند که بتواند با موجودات شرور و غیر ارگانیک ارتباط برقرار کند می تواند از پس این کار بر بیاید و از همین راه وارد ماجراهای جن و پری می شود.

وی در خصوص اینکه آیا این موضوع علاقه شخصی او بوده یا خیر گفت: باور قلبی من این است که اول کتاب نیز ذکر کرده ام و دو بیت آورده ام که یکی از سعدی است و یکی از فردوسی: دیو با مردم نیامیزد مترس بل بترس از مردمان دیوسار. یعنی بعضی از آدم ها ظاهرشان شبیه آدمیزاد است اما درونشان دیوی خانه کرده و آن دیو است که آنها را هدایت می کند یا به قول فردوسی تو مردیو را مردم بد شناس کسی کو ندارد ز یزدان سپاس. در گذشته نیز می گفتیم که برای مثال فلانی شیطان زیر جلدش رفته است. علاقه قلبی من به این مضمون بوده است و می توان گفت به شکلی نگاه استعاری نیز داشته ام که همراه با طنز بیان شده است.

میرفتاح در خصوص رواج داستان هایی در این ژانر نیز اظهار داشت: حقیقت آن است که من خیلی در جریان این سیر نیستم و نمی توانم بگویم که آیا داستان من در این سیر قرار دارد یا خیر اما می توانم بگویم که چرا به یک باره سیر نوشتن این داستان ها افزایش پیدا کرده است. دلیلش آن است که مثلا در عرصه های دیگر وقتی سفت و سخت گرفته شود، در نهایت نویسنده ها به دنبال یک مفری هستند و به خصوص اینکه عرصه هایی هستند که در ایران تجربه نشده است. مثلا ما در دوره ای خیلی رئالیسم اجتماعی داشتیم بعدها محدودیت هایی ایجاد شد و الان نسل جدیدی که رو به نویسندگی آورده نسلی است که خیلی سینما دیده و خیلی از موقعیت های داستانی را با آن آشناتر هستند و به دنبال عرصه هایی هستند که کمتر کار شده و کمتر نوشته شده اما نمی توانم با این اطمینان بگویم که رویکرد آنها چیست؟ منظورم این است که من خیلی هم با مد زمانه پیش نرفته ام و بعید می دانم که کتابم با آنها ارتباطی داشته باشد.

نویسنده «یک غول، یک جن، یک پری» ادامه داد: در واقع من از بیان مسائل اجتماعی و رئالیسم اجتماعی در این داستان فرار نکرده ام و وارد افسانه ها نشدم. سعی کردم در این کتاب بگویم که زندگی اینی نیست که ما می بینیم حتی چیزهای دیگری هست، اگرچه همه تحولات اجتماعی هم در آن دیده شده است. مثلا مسائل شهری در این داستان پرداخته شده است. حال و هوای داستان در شهر است و خیلی از اتفاق ها در شهر می افتد و حتی نام میادین و مکان های تهران نیز در آن آورده شده است.

میرفتاح در پایان گفت: من خودم را بیش از هر چیز یک روزنامه نگار و طنزنویس می دانم و سعی کردم به جای آنکه به سمت ژانر وحشت بروم بیشتر به سمت طنز بروم و نه طنز فکاهی بلکه طنز اجتماعی. همان گونه واقعیت های پاردوکسیکال که تشکیل طنز می دهد که تاکنون نیز خودم ندیده ام که کسی این کار را کرده باشد. طنز و روزنامه نگاری و ژانر وحشت را در آمیختن ترکیب جدیدی را در این کتاب بوجود آورده که دوست دارم همان را ادامه بدهم.

501/502

کد خبر: 500019

وب گردی

وب گردی