محمد عزیزی: ادبیات تقریبا همیشه سیاسی بوده است

محمد عزیزی معتقد است: شاید یکی از دلایلی که تیراژ کتاب های ما اکنون افت کرده جلوگیری از پرداخت به سیاست در ادبیات باشد و این است که شاعران و نویسندگان فراوانی هستند که کتاب منتشر می کنند اما مخاطب ندارند.ادبیات اگر از دغدغه های مردم فاصله بگیرد مردم هم آن را کنار می گذارند.

محمد عزیزی در گفتگو با خبرنگار ایسکانیوز درخصوص اوضاع نقد در جریان ادبیات گفت:واقعا یکی از مشکلات اساسی ادبیات ما نبود منتقد است. حتی در دهه های 40 و 50 و دوره قبل از انقلاب ما منتقدان خوبی داشتیم. فضای ادبیات ما به گونه ای بود که وقتی کسی اثری منتشر می کرد حتی اگر برای بار اول بود در مطبوعات توسط منتقدین دیده می شد و آثارش مورد نقد قرار می گرفت و این نقدها در اکثر مواقع سازنده و تاثیرگذار بود. بنابراین وقتی کسی اثری منتشر می کرد سعی داشت که به گونه ای باشد که نظر مثبت منتقدان را جلب کند به همین دلیل ادبیات آن زمان از نظر رعایت اصول ادبی قوی بود.

این نویسنده و شاعر ادامه داد: بعد از انقلاب تا حدودی این نقدها کمرنگ شدند چون جریان ادبیات تغییر کرد و تا افراد جدید با دیدگاه های جدید بوجود بیایند خلاء ای ایجاد شد. در دو دهه اخیر فضا از نقد سالم فاصله گرفت و دسته بندی های گروهی سبب می شد که وقتی فردی متعلق به یک جریان فکری است مورد هجمه گروه دیگری قرار گیرد و فضایی مثل فضای مثلا ادبیات روسیه وجود نداشت که افراد و منتقدانی مثل بلینسکی پیدا شوند که با نقدشان در جریان ادبیات تاثیرگذار باشند.

وی افزود: در همه کشورها همچنین منتقدانی وجود داشتند اما ما در کشورمان کمتر کسی را داریم که به این موضوع بصورت جدی پرداخته باشد. من حتی اخیرا از استادی مثل عبدالعلی دستغیب هم کار چندانی نخواندم. آن گونه که در دهه 70 تا 80 فعال بود. کسی دیگر را به یاد نمی آورم که مثل ایشان فعالیت داشته باشد. این می تواند نتیجه کم سوادی یا عدم قدرت تحلیل آثار و آشنا نبودن با جهات گوناگون خلق آثار ادبی باشد که باعث می شود ما از کمبود این منتقدان رنج ببریم و در اکثر موارد هم نقدهای ما معمولا نوشته های احساسی است که منتقدان احساسشان را درباره آثار می نویسند و معیار را خوش آمدن خود قرار می دهند.

سردبیر مجله رودکی درخصوص اینکه در طول تاریخ ادبیات تمام نویسندگان و شعرای مطرح آثار سیاسی داشتند نیز گفت: ادبیات تقریبا همیشه سیاسی بوده است. حال این سیاست گاهی ضد مردم عمل می کرده و گاهی در کنار مردم بوده است. برای مثال ادبیات در دربار سامانیان وجه سیاسی داشته است. ادبیاتی بود که در عین حال که دولتی بود اما رویکرد مردمی هم داشت چون دولت هم مردمی بود. در دوره غزنوی عموما ادبیات درباری داریم که در آن تثبیت قدرت حکومت مطرح است. البته فردوسی حتما مستثناست. آن زمان بلندگوهای تبلیغاتی که الان سیاست مداران در اختیار دارند نبود و لذا از ادبیات استفاده می شد. در دوره صفویه هم ادبیات بیشتر به قهوه خانه ها را پیدا می کند تا به دوره مشروطه می رسد.

وی ادبیات را ابزار مهمی در تعیین خط مشی سیاسی کشور در دوران مشروطه دانست و افزود: در این دوره ادبیات ابزار اساسی انقلابیون می شود و شاعران انقلابی جزو پیشتازان عرصه سیاست می شوند. دهخدا و فرخی یزدی از این نمونه هستند. بهترین نمونه آن شاید نسیم شمال باشد. در دوره پهلوی هم ادبیات کارکرد سیاسی خود را داشت و قوی ترین و بهترین شعرا و نویسندگان ما کسانی هستند که فعالیت های سیاسی داشتند و دست کم دستگیری و زندان را تجربه کردند. صمد بهرنگی، جلال آل احمد و ساعدی از این نمونه ها هستند. که این اتفاق برای خود من هم افتاد و بخاطر فعالیت های ادبی به زندان افتادم. بعد از انقلاب هم کم و بیش این اتفاق افتاد و مثلا ادبیات به کمک دفاع مقدس آمد. شاعرانی مثل سید حسن حسینی، قیصر امین پور و سلمان هراتی به کمک جریان سال های جنگ آمدند.

برنده جایزه «شهید غنی پور» یکی از دلایل عدم اقبال مردم از کتاب ها را جلوگیری از مطرح کردن مسائل سیاسی در ادبیات دانست و اظهار داشت:به نظر من ادبیات واقعی همیشه سیاسی است. هر چند عده ای بر این باورند که ادبیات سیاسی راهگشا نیست و به ادبیات محض و هنر برای هنر معتقدند اما من این را باور ندارم ادبیات باید جهت گیری سیاسی داشته باشد و در راه رسیدن مردم به اهدافشان راهگشا باشد. شما در شعر حافظ و مولانا هم این موارد را می بینید نه اینکه حرف هایشان را به صراحت بگویند اما با طنز و مطایبه اشاراتی دارند.

این ناشر ادامه داد: اگر در زمان ما کارکرد سیاسی ادبیات کمرنگ شده دلیل آن پررنگ شدن مجراهای دیگر مثل رسانه ها، سینما، تئاتر و یا حتی شبکه های اجتماعی و فضای مجازی است. وقتی این فضای مجازی نبود مردم از ادبیات برای بیان مسائل خود استفاده می کردند. همان طور که اشاره کردم در دوره های گذشته ادبیات بقدری برای مردم مهم بود که مثلا شخص ادیبی مثل علامه دهخدا و فرخی یزدی به نمایندگی مجلس می رسیدند. در دوره خود ما نویسنده بزرگ ‍پرویی مثل یوسا تصمیم گرفت کاندیدای ریاست جمهوری شود. اینها همه نمونه هایی است که نشان می دهد ادبیات و سیاست تا چه اندازه عجین بوده اند. در کشور ما متأسفانه حضور ادبیات در عالم سیاست بسیار کمرنگ شده است.

وی درخصوص حضور نویسندگان و شاعران در جریان سیاسی و اجتماعی نیز گفت: حضور ادبا در فضای سیاسی سبب می شود که فضای جامعه تعدیل شود. حافظ در عاشقانه ترین غزل های خود از سیاست حرف می زند: زاهدان این جلوه در محراب و منبر می کنند... و بسیاری دیگر از این دست غزلیات در شعر حافظ فراوان است. شاید یکی از دلایلی که تیراژ کتاب های ما اکنون افت کرده جلوگیری از پرداخت به سیاست در ادبیات باشد و این است که شاعران و نویسندگان فراوانی هستند که کتاب منتشر می کنند اما مخاطب ندارند. اما در آن زمان کارهای اصیل نسیم شمال و میرزاده عشقی چون با زندگی مردم و نگاه سیاسی عجین بودند در بین مردم دست به دست می شدند. ادبیات اگر از دغدغه های مردم فاصله بگیرد مردم هم آن را کنار می گذارند در هم آمیختن سیاست و ادبیات به شکل هنرمندانه که توسط نویسندگان و شاعران بزرگ انجام شود، می تواند کاری کند تا وجه شعاری آن نیز از بین برود و به ساختار هنری آسیب نزند.

نویسنده رمان شهید همت افزود: «مادر» ماکسیم گورکی در روزگار خود بیشتر از فعالیت های سیاسی در شوراندن مردم و به صحنه آوردن آنها تأثیر داشت. در ادبیات روسیه هم دن آرام وجوه سیاسی دارد اما چون وجه ادبی آن غالب است علاوه بر ثأثیر گذاری در زمان خود در طول تاریخ هم ماندگار شده است.

محمد عزیزی در پایان در پاسخ به این سوال که چگونه ژانرهای متفاوت در ادبیات را تجربه کرده است گفت: ضرورت کار معمولا قالب اثر را تعیین می کند. به عبارتی نوع جاده، نوع رانندگی شخص را مشخص می کند. نوع نوشتن بستگی به حس و حال نویسنده دارد و موضوعی که به ذهنش خطور می کند گاهی خط اول نوشتن مشخص می کند که آن نوشتن به درد داستان کودک می خورد یا بهتر است تبدیل به یک شعر و یا نمایشنامه یا فیلمنامه شود. من در تمام اینها فعالیت داشته ام و به نظرم هیچ کدام دیگری را خراب نکردند. حتی زمانی به نقد و بررسی کتاب نیز می پرداختم.

502502

کد خبر: 564165

وب گردی

وب گردی