ترکیه، عربستان و قطر: صف‌بندی‌ جدید بازندگان در خاورمیانه

هنگامی‌که ترکیه جنگندۀ روس را هدف گرفت، در کنار سایر نشانه‌ها، نارضایتی خود را از وضعیت جدید نشان داد.

قطر و عربستان نیز در این نارضایتی شریک هستند. آنها درطول پنج سال سرمایۀ سیاسی و استراتژیک خود را برای سرنگون‌سازی بشار اسد هزینه کرده بودند اما راه به جایی نبردند. مصر نیز به سبک دیگری ناراضی است. عبدالفتاح السیسی که به‌دلیل نیاز اقتصادی همراهی با ریاض را می‌پذیرفت، امروز هماهنگی عربستان با ترکیه را نمی‌تواند بپذیرد. او ترکیه را برهم‌زنندۀ امنیت مصر و چه‌بسا کل منطقه می‌داند. او نمی‌تواند فراموش کند که شعار نمادین رابعه را اردوغان جا انداخت و همچنان آن را مطرح می‌کند. در این میان بازیگران بیمناکی همچون کردستان عراق و اردن هم حضور دارند که تلاش می‌کنند ازطریق تنظیم روابط خود با محورهای اصلی منطقه، به کنش خود، وزنی استراتژیک دهند. اما امروزه محور تحرکات منطقه‌ای خاورمیانه را ترکیه، عربستان و قطر پیش می‌برند. این کنشگری طبعاً در برابر ایران، سوریه و تا حدود کمتری مصر و امارات است. همچنین طبعاً هریک انگیزه‌های خاص خود را دارند.

ترکیۀ «صفر کردن مشکلات با همسایگان» از وقتی که جای خود را به ترکیۀ داعیه‌دارِ رهبری و اعادۀ جاه و مقام عثمانی در منطقه داد، جایگاه و وجهه‌اش تخریب شد. ابتدا با صعود مرسی در مصر و نهضه در تونس و بن کیران در مغرب، تصور رهبری منطقه‌ای اخوانی، غروری بی‌سابقه در آنکارا برانگیخت. همین غرور آنها را به سمت تضاد با بشار اسد و با سقوط مرسی، به سمت تضاد با قاهره کشاند. ترکیه از این تضادها سودی به‌دست نیاورد بلکه در سطح استراتژیک با تهدید قدرت‌گیری کردها در تمامی منطقۀ جنوبی خویش مواجه شد. تضادش با قاهره نیز سطح دشمنی عربی با آنکارا را بالا برد. اکنون حمله به جنگندۀ روسی در سوریه، واپسین طرح استراتژیک ترکیه را که از دید بازیگران اصلی بحران سوریه غیرعملی و یا غیرقابل قبول بود، به کلی منتفی کرد: ایجاد منطقۀ حائل از جرابلس تا اعزاز در شمال سوریه. ترکیه همچنان تحرکات خود را ادامه می‌دهد و اشتباهات تاکتیکی پیشین که هزینه‌های استراتژیک به‌بار آورده است تاکنون رویکردش را تغییر نداده است.

عربستانِ گرفتار در یمن، تلاش می‌کند هزینه‌های استراتژیک خود را در سایر مناطق خاورمیانه تقلیل دهد. پنج سال حمایت مالی و تسلیحاتی و ایدئولوژیک از اپوزیسیون مسلح سوریه، نتوانست اسد را سرنگون کند. ورود روسیه هزینه‌ها را حتی بیشتر نیز کرد. در چنین شرایطی، ریاض ازسوی متحدین غربیِ خویش، در وین مجبور به نشستن و سخن گفتن با ایران می‌شود. اما برای عقب نماندن از تحولات، ابتکار گردآوردن اپوزیسیون سوریه را در دست می‌گیرد و درحالی‌که هنوز فهرست جریان‌های تروریستی در قالب سند اردن (در چهارچوب فرایند وین) مشخص نشده، جریان‌های افراطی همچون جیش‌الإسلام را نیز به ریاض دعوت کرده است. ناتوانی ریاض در کنار گذاشتنِ جریان‌های افراطی یک دلیل عمده دارد: ریاض جایگزینی عملی ندارد. به همین دلیل جنگ سوریه نمی‌تواند برای ریاض یک بازی برد ـ برد باشد. در یمن اما احساس در تله بودن، ریاض را هوشیارتر کرده است. آنها می‌دانند توان فیصله دادن به جنگ ازطریق تحمیل شکست کامل به دشمن یمنی خود را ندارند. به همین دلیل عربستان از یک سو تلاش می‌کند توجه جهانی را بیش از یمن به سوریه معطوف کند و از سوی دیگر نسبت به مذاکره سیاسی درمورد یمن آمادگی بیشتری از خود نشان می‌دهد.

قطر که حمایت از جریان اخوانی را استراتژیِ ایفای نقش منطقه‌ای خود قرار داده بود، امروز همچنان راه خود را ادامه می‌دهد. به همین دلیل با عربستان احساس نزدیکی می‌کند. بخش عمده‌ای از شرط‌بندی‌های قطر بی‌نتیجه مانده است. بخش دیگر نیز هزینه‌های هنگفتی به‌بار آورده است. اما دوحه نگران هزینه‌ها نیست. کشوری که سقوط اخوان مصر را تحمل کرده و پنج سال هزینۀ بخش عمده‌ای از جنگ سوریه را داده است همچنان جویای تداوم سیاست‌های خود است. مهم آن است که فشارهای ملک عبدالله بر دوحه، جای خود را به همراهیِ ملک سلمان داده است. بنابراین، قطر حداقل به‌صورتی مقطعی، با ریاض در منطقه همراهی می‌کند. برای دوحه همراهی با ترکیه و عربستان در منطقه خود به‌معنای نقش‌آفرینی منطقه‌ای است؛ چیزی که گویا بیش از هر چیز دوحه‌نشینان را به وجد می‌آورد.

همراهی سه کشور یادشده در دورۀ پس از ملک عبدالله به اوج خود رسید. درمقابل آن محور ضداخوانیِ مصر و امارات و اردن جای می‌گیرد. طبعاً محور مقاومت را نیز باید در یک زاویۀ دیگر از این چیدمان منطقه‌ای دنبال کرد. بنابراین، شرایط منطقه که به‌همراهی ترکیه، عربستان و قطر انجامیده است، منطقه را به سه ضلع و یا محور تقسیم کرده است. هریک از این محورها اولویت‌های خود را دارند. البته از آنجا که تضاد جریان‌های یادشده به‌ویژه جریان نخست با سیاست‌های ایران در منطقه دیرینه است، ظهور تضاد آنها با محورِ نوظهور مصر، امارات و اردن حائز اهمیت است. محور ریاض ـ آنکارا ـ دوحه، سه اولویتِ سرنگون‌سازی اسد، کنترل یمن و هدایت اخوان در سراسر منطقه را دنبال می‌کند و در این سه اولویت با دیگر محورها مقابله می‌کند. محور مصر ـ امارات ـ اردن دو اولویتِ تضعیف اخوان‌المسلمین و مبارزه با تروریسم داعشی را دنبال می‌کند. طبعاً همپوشی‌هایی نیز در برخی مسائل وجود دارد. برای نمونه در یمن امارات و عربستان شراکتی جنگی تشکیل دادند. البته در یمن نیز راه‌های دو کشور درحال جدا شدن است. اما در دو مسئلۀ آیندۀ اخوان‌المسلمین و آیندۀ نظام سوریه در برابر یکدیگر قرار می‌گیرند.

نکتۀ مهم آن است که محور ریاض ـ آنکارا ـ دوحه بیش از هر چیز خود را در برابر ایران و متحدان منطقه‌ای خود تعریف می‌کند. به همین دلیل تضاد آن با محور ابوظبی ـ قاهره ـ امان چندان به‌چشم نمی‌آید. اما ورود روسیه به بحران‌های منطقه، جدی شدنِ فرایند وین برای حل‌وفصل بحران سوریه، افزایش فشارها برای پایان دادن به بحران یمن و ازسرگیریِ گفتگوهای ژنو در این راستا، جملگی دو محور یادشده را بیش از پیش رویاروی یکدیگر قرار داده و خواهد داد. از آنجا که طرف‌های اصلیِ این محورها ناکامیِ راه‌حل‌های یک‌جانبه را در سال‌های اخیر آزموده‌اند، افزایش تضادها، منطقه را به سمت موازنه خواهد برد. این موازنه این وجه مثبت را دارد که موازنه‌ای در برابر یکه‌تازی محور ریاض ـ آنکارا ـ دوحه ایجاد خواهد کرد؛ محوری که با پناه گرفتن پشت گفتمان فرقه‌ای، انتخاب‌های استراتژیک فاجعه‌آفرین خود را در خاورمیانه توجیه می‌کردند. کشورهای دوستدار صلح و امنیت در خاورمیانه باید به تحکیم این موازنۀ ثبات‌آفرین کمک کنند.

دکتر حسن احمدیان

منبع: الوقت

301302

کد خبر: 567819

وب گردی

وب گردی