جهان را مردان می سازند و مردان را زنان/سیمین بهبهانی پای باور خود ایستاد تا رفت

مراسم تشییع پیکر سیمین بهبهانی، نیمای غزل ایران امروز 31 مرداد ماه با حضور چهره های سرشناس فرهنگی در تالار وحدت برگزار شد.

به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، محمدرضا شجریان استاد آواز موسیقی ایران در این مراسم گفت: ما شرمنده ایم که شما زیر آفتاب ایستاده اید. معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد، دیشب گفتند که می خواستیم سایبانی درست کنیم تا مردم در زیر نور آفتاب نمانند اما من به آن ها گفتم تحمل مردم ما بیشتر از این حرف هاست.

او در ادامه صحبت هایش گفت: من به نمایندگی از هنرمندان موسیقی برای تسلیت درگذشت زنی که تاریخ ساز شد آمده ام. زنی که به همه جهان به صورت خانواده نگاه کرد و طرفدار صلح بود و پای باور خود ایستاد تا رفت. او پشتوانه حقوق زن و حقوق مادری بود.

وی افزود: من سخنی را از فیلسوف بزرگ دادبه نقل می کنم: جهان را مردان می سازند و مردان را زنان. ملتی که بی بهره از این زندگی است، مردنی است. من آمده ام که به همۀ شما تسلیت بگویم. همچنان که همه می دانیم سیمین بهبهانی برای همۀ ما زنده است و زندگی می کند. او به همه ما به عنوان یک مادر نگاه می کرد. امیدوارم که ما بیش از پیش قدردان مادران و زنان مان باشیم.

محمود دولت آبادی: آثار بهبهانی صریحا اجتماعی است

محمود دولت آبادی نویسنده یکی از کسانی دیگری بود که برای سخنرانی پشت تریبون قرار گرفت. او گفت: درود بر شما که قدر شناسید. سیمین بهبهانی انسانی است که عمری با کار و عزت زیست و خاموش شد. انسانی پیروز بین دو عدم. سیمین بهبهانی مثل همۀ آدم های دیگر لحظات گوناگون و متنوعی در زندگی خود داشته است و در این لحظات آثار متفاوتی آفریده است. اینجا فرصت پرداختن به آثار او نیست. آثار او آثاری صریحاً اجتماعی  است. آثاری که مشخصاً در مورد آزادی زن و اعتراض به ستم اجتماعی است. آثاری در لحظات ناب انسانی شاعر جایی برای سخن من باقی نمی گذارد. او خود آنچه را که لازم بوده، سروه است.

دولت آبادی پس از آن سخن خود را با غزلی از سیمین بهبهانی به پایان برد:

ببین به هیئت نیلوفر، فرا نشستن بودا را:
نگشته دامن پاکش تر، گذشته آب ز سر ما را
‏گذشته آب ز سر، آری؛ چنین خوش است گذر، آری
که نیست رخصت انکاری، نیاز ماهی و دریا را
‏چگونه مست که من هستم! برون ز هست که من هستم! -
مگر به جرعه کشیدستم شرابخانه‌ی دنیا را
‏نِیَم پرنده و در اوجم، نیم رونده و خود موجم
‏مکان بسنده نخواهد شد خیال فاصله‌پیما را
‏بلورِ دل شده منشوری - سه بُعد او سه زمان اینک -
به هر مراقبه می‌بینم د‏ر او بصیرت شیوا را

من ایستاده چنان بالا که چرخ زیر قدم دارم
‏مدارِ زهره برآشوبد اگر فراز کنم پا را
‏خیال من رخ هستی را چنان کشیده که من خواهم
به غیر راست نپندارم فریب عالم رؤیا را
گیاهواره‌ی رؤیا زی برون ز خواب نمی‌باید
برون ز آب نیارد ‏کس گیاه رسته به ژرفا را

ز آب رسته چو نیلوفر - همو یکی‌ست بری د‏امن
که د‏ر هوای نکورایی کشیده رایت گل‌ها را

شهرام ناظری:دوباره می سازمت وطن!

شهرام ناظری شوالیه آواز ایران یکی دیگر از کسانی بود که به جایگاه آمد و با گفتن درود بر خانم سیمین بهبهانی و همگی شما، یکی از شعرهای سیمین بهبهانی را اجرا کرد :

دوباره می‌سازمت وطن!
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می زنم،
اگر چه با استخوان خویش
دوباره می بویم از تو گُل،
به میل نسل جوان تو
دوباره می شویم از تو خون،
به سیل اشک روان خویش

صدیق تعریف: همچو نور، از چشمم، رفتی و نمی آیی

صدیق تعریف خواننده موسیقی سنتی نیز برای عرض تسلیت به اجرای برنامه پرداخت:

همچو نور، از چشمم، رفتی و نمی آیی/بی تو دیده ی جان را، بسته ام ز بینایی
تا زمن شدی غافل، سرزدم به هر محفل/بی تو عاقبت کارم، می کشد به رسوایی
از دورنگی ی ِ یاران، وزفریب عیاران/دیدم و چه ها دیدم، یک به یک تماشایی
آ‏فتاب را دیدم، هفت رنگ و فهمیدم/اینکه نیست بی رنگی، زیر چرخ مینایی
حال من اگر خواهی، لاله دارد آگاهی/زان که جان او سوزد، همچو من ز تنهایی
گر دعا کنم شاید، خواهم اینکه افزاید/درتو آن جفا کیشی، در من این شکیبایی
دانم اینکه از دوری، خسته ای ّ و رنجوری/سینه کرده ام بستر، تا بر او بیاسایی
دمبدم لب سیمین، پرسد از خیالت این/بینم آن که بازایی، بینم آن که بازایی؟

صدیق تعریف پس از اجرای این قطعه، قطعۀ از «نگاه یاران به یاران ندا می رسد» را با همراهی جمعیت خواند.

جواد مجابی:سیمین در امروز می زیست

جواد مجابی، شاعر نیز در مراسم خاکسپاری سیمین بهبهانی به سخنرانی پرداخت. او گفت: شاعر را نمی بینیم. شاعر رفته و به تن غایب است. شیرینی از دل ما رفته. شاعر در شعر خویش نهان است. شعر او همه جا بر زبان است. غزل از رودکی تا شهریار عبور کرده و به پیری رسیده بود. سیمین بهبهانی توانست شاخه تازه ای بر درخت ادبیات ایجاد کند. این کار بسیار مهمی است که او انجام داده. شاعری ماندگار می شود که هم سرنوشت ملتش باشد. سرگذشت او سرگذشت مردم کشور و جهان باشد. شادی ها، رنج ها، اضطراب و رنج های امری مشترک بین شاعر و مردم است.

او ادامه داد: شاعر از امروز می گذرد و به تاریخ می پیوندد. ولی شعرش سند زنده روزگار است. سیمین در امروز می زیست، فردا را می دید و از گذشته به شدت آگاه بود. او مصلحت اندیش نبود و دغدغه های شخصی خود را مطرح نکرد. به مردم وفادار بود و مردم هم به راستی پاسخ او را دادند.

مجابی با اشاره به اینکه سیمین سد شعر نخبه گرا را شکست، گفت: او راهی برای ادبیات بین مردم گشود. شعر او را هم خواص دوست دارند و هم همه مردم او را از خودشان می دانند. او دغدغه های انسان امروز را مطرح کرد و به مغلوبان سراسر جهان فکر کرد. هر جا ظلمی می شد او شکل عصیانی به خود می گرفت و اعتراض می کرد

همایون شجریان:رفت آن سوار

همایون شجریان، در بخشی از این مراسم، به اجرای قطعۀ کولی که شعر آن از سیمین بهبهانی است پرداخت:

رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده/شب مانده است و با شب، تاریکی فشرده

کولی کنار آتش رقص شبانه ات کو؟/شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟

خاموش مانده اینک، خاموش تا همیشه/چشم سیاه چادر با این چراغ مرده

رفت آنکه پیش پایش دریا ستاره کردی/چشمان مهربانش یک قطره ناسترده

در گیسوی تو نشکفت آن بوسه لحظه لحظه/این شب نداشت ــ آری ــ الماس خرده خرده

بازی کنان زگویی خون می فشاند و می گفت/روزی سیاه چشمی سرخی به ما سپرده

می رفت و گرد راهش از دود آه تیره/نیلوفرانه در باد پیچیده تاب خورده

سودای همرهی را گیسو به باد دادی/رفت آن سوار با خود، یک تار مو نبرده

علی بهبهانی:بزرگترین تسلا حضور شماست

علی بهبهانی پسر سیمین بهبهانی به عنوان آخرین فرد به سخنرانی پرداخت. او گفت: بزرگترین تسلا برای من حضور شماست. او یک مادر واقعی بود و وطنش را خیلی دوست داشت.

در ادامه تهامی داماد سیمین بهبهانی به نمایندگی از خانواده سیمین بهبهانی، سخنرانی کرد. او در پاسخ به حاضران که شعار «درود بر سیمین بهبهانی» را سر داده بودند، گفت: من هم باشما هم صدا هستم و درود می فرستم بر روان جاوید سیمین بهبهانی. شکوه حضور شما در اینجا واقعاً شگفت انگیز است. من از طرف خاندان بهبهانی از شما سپاسگزارم.

وی افزود: امروز آغاز زندگی جاودانی سیمین بهبهانی غزل بانوی فارسی است. چند روز پیش فقط پیکر او بود که زوال گرفت اما آنچه از ذهن او تراویده تا جاویدانِ جاوید با ماست. غزل بانوی شعر ایران زندگی جاویدش را آغاز می کند. سیمین از رهگذر گفتارهایش همیشه زنده است و چون حافظ، سعدی، میلیتون و بزرگان شعر و ادب جهان با ماست.

او با اشاره به وصیت نامه سیمین بهبهانی در مورد محل آرامگاهش گفت: ایشان گفته اند یا مرا در امامزاده طاهر درکنار شوهرم دفن کنید یا در آرامگاه خانوادگی در کنار پدرم در بهشت زهرا؛ و فرزندان او گزینۀ دوم را انتخاب کرده اند.

تهامی صحبت هایش را با شعری از سیمین بهبهانی به پایان برد:
یک متر و هفتاد صدم افراشت قامت سخنم /یک متر و هفتاد صدم از شعر این خانه منمیک متر و هفتاد صدم پاکیزگی ساده دلی /جان دلارای غزل، جسم شکیبای زنم
زشت است اگر سیرت من خود را در او می نگری/هیهاکه سنگم نزنی! آیینه ام می شکنم

از جای برخیزم اگر پرسایه ام بیدبنم/بر خاک بنشینم اگر فرش ظریفم چمنم

یک مغز و صد بیم عسس فکر است در چارقدم/یک قلب و صد شور هوس شعر است در پیرهنم

بر ریشه ام تیشه مزن ! حیف است افتادن من/در خشکساران شما سبزم بلوطم کهنم

ای جملگی دشمن من !‌ جز حق چه گفتم به سخن؟/پاداش دشنام شما آهی به نفرین نزنم

انگار من زادمتان کژتاب و بدخوی و رمان/دست از شما گر بکشم مهر از شما بر نکنم

انگار من زادمتان : ماری که نیشم بزند/من جز مدارا چه کنم با پاره جان و تنم؟

هفتاد سال این گله جا ماندم که از کف نرود/یک متر و هفتاد صدم : گورم به خاک وطنم

پیکر سیمین بهبهانی پس از تشییع در بهشت زهرا مقبره شماره 72 که متعلق به خاندان بهبهانی است،به خاک سپرده می شود.

حاشیه های این مراسم:

*برنامه ساعت 9:30 آغاز شد.

*تعداد زیادی از شاعران، نویسندگان، هنرمندان عرصه موسیقی و سینما نظیر کیوان ساکت، حمیدرضا نوربخش، جعفر پناهی، کیوان ساکت، عباس تهرانی، سهیل محمودی و امین الله رشیدی و ... در مراسم حضور داشتند.

*حاضران در مراسم، در ابتدا و انتهای مراسم سرود: ای ایران ای مرز پر گهر را خواندند و با فریادهای پی در پی شعار درود بر سیمن بهبهانی، سیمین بهبهانی در دل ما می مانی و سیمین بهبهانی تاج سر ایرانی را سر دادند.

انتهای پیام/

کد خبر: 57020

برچسب‌ها