به گزارش ایسکانیوز در ابتدای این جلسه که با همکاری جامعه مهندسان مشاور ایران و انجمن صنفی مهندسان مشاور معمار و شهرساز و مجله بخارا برگزار می شد، مهندس سعید سادات نیا گزارشی از انجمن صنفی مهندسان مشاور ارائه دارد و سپس علی دهباشی طی سخنانی کوتاه درباره دکتر داریوش شایگان چنین گفت:
« قریب به نیم قرن از تألیف کتاب دو جلدی ادیان و مکتبهای فلسفی هند، به قلم دکتر شایگان، میگذرد. با اینکه نگارش آن از دوران دانشجویی شایگان در دانشگاه تهران آغاز شد و در دوران تدریس ایشان به اتمام رسید، این کتاب همچنان تنها مأخذ معتبر فارسی در حوزة مطالعات ادیان و مکتبهای فلسفی هند است.
دکتر شایگان پس از آن هم مقالات و کتابهایی در این زمینه منتشر کرد، اما حتی کتاب بسیار ارزشمند آیین هندو و عرفان اسلامی که به زبان فرانسه نوشت و جمشید ارجمند، مترجم توانا و واقعاً ارجمند آن را به فارسی برگرداند نیز در سایة کتاب اول قرار دارد.
زمینههای کاری دکتر شایگان شاید در یک نگاه خلاصه به نظر برسد، اما وقتی به کتابها و مقالات ایشان نظر میافکنیم به گستردگی مباحث طرح شده پی میبریم؛ از آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی تا افسونزدگی جدید ، از نقد آرای داراشکوه تا جستجوی فضاهای گمشده و پرسش دربارة چند گانگی فرهنگی و اینکه آیا تهران مدینهای تمثیلی است؟دکتر شایگان همواره به ابعاد گوناگون فرهنگ و چند فرهنگی اندیشیده است. و این روزها نیز شاهد انتشار جنون هشیاری از ایشان بودیم که به شارل بودلر، شاعر بزرگ فرانسه، میپردازد.
در کنار مباحث فلسفی، آنچه دکتر شایگان در معرفی و یادبود استادان و همکاران خود نوشته بسیار خواندنی و دانستنی است؛ خاطرات ایشان از هانری کربن، سهراب سپهری، عبدالحسین زرینکوب، بدیعالزمان فروزانفر، بهرام فرهوشی، آیتالله رفیع قزوینی، علاّمة طباطبایی، سید جلالالدین آشتیانی و...
چهرة مهربان و فروتنی ذاتی دکتر داریوش شایگان با حضور دلنشین و دانش گستردهاش خاطرة مشترک همة کسانی است که با او دیدار کردهاند.»
سپس دکتر شایگان به مقایسه پاریس و اصفهان پرداخت:
« قبل از هر چیز واجب می دانم بگویم که من نه شهرسازم، نه معمار، نه مورخ هنر، نه حتی جامعه شناس. من در واقع متفکری آزادم که پیشترها در هندشناسی، ادیان و فلسفۀ تطبیقی دستی داشتم. پس انتظار گفتۀ محیرالعقولی از من نداشته باشید که امیدتان قطعاً به یأس مبدل خواهد شد. البته اعتراف می کنم که شهرهای قدیمی همیشه توجه مرا برانگیخته اند، منظورم مدینه های بزرگ تاریخی است، چه در غرب و چه در شرق. شهرهایی که کوله بار سنگین تاریخ را بر دوش می کشند و بناهای پرعظمت و باشکوه تاریخ بشریت را در دل خود جای داده اند؛ مثل دلفی در یونان، بنارس در هند، آنگور وات در کامبوج، شهر ممنوعه در پکن، کیوتو در ژاپن، لوکسور در مصر، ماچوپیچو در پرو، و اهرام عجیب فرهنگ مایاها در پالنکه، یوکاتان در مکزیک و گواتمالا. «عصر کاتدرال ها»، که ژرژ دوبی در کتابی با همین عنوان به طرزی درخشان توصیفش کرده، برایم بی نهایت جذّاب است. به شهرهایی چون اصفهان، استانبول، فلورانس، رم و تولدو، که مدینه هایی تمثیلی اند، عشق می ورزم. حتی سعی کرده ام پاریس را بشناسم، این عالم صغیر را که در عصر مسیحیت قرون وسطا مهد اندیشه و تفکر مدرسی بود، و در قرن نوزدهم به قول والتر بنیامین که حقیقتاً به این شهر عشق می ورزید، حکم پایتخت جهان را داشت. در مقاله ای که عمری از آن می گذرد، با مقایسۀ پاریس و اصفهان کوشیده ام نشان دهم که این دو شهر تا چه اندازه قطب مخالف یکدیگرند. اگر پاریسِ دست-پروردۀ هوسمان در دورۀ امپراتوری دوم فرانسه، به گفتۀ زیبای بودلر «شهر پر از ازدحام، شهر پر از رؤیا، آنجا که اشباح در روز روشن بر عابران چنگ می اندازند» باشد، اصفهان مظهر مثالین عالم رؤیا و معلق در فضاست..»
در ادامه دکتر شایگان به پرسشهای حاضران پاسخ گفت.
502502