حالا پرسشی که در این میان مطرح میشود این است که در برخورد با بیماران سرطانی و هنگامی که متوجه میشویم فردی از نزدیکان یا آشنایانمان سرطان دارد باید چه کنیم؟ آیا باید خودمان را کنار بکشیم و بگوییم این مشکل شخصی است و ربطی به ما ندارد؟
چرا من باید به این بیماری مبتلا شوم؟
اصلیترین حمایت اجتماعی که از بیماران سرطانی در همه جای دنیا انجام میشود و جای آن در کشور ما بهشدت خالی است، تشکلهای غیردولتی هستند که این بیماران میتوانند در آنها عضو شوند و با ارتباط با افرادی که شرایط و گرفتاری مشابه با خودشان دارند تا حد زیادی از آلام روحی خود بکاهند. افرادی که به این بیماری مبتلا میشوند در مرحلهای که متوجه میشوند بیمار هستند با حالتی غیرواقعی و غیرمنطقی دوست دارند واقعیت را کتمان کنند و دائما این سوال را از خود میپرسند که چرا من؟! چرا من باید به این بیماری مبتلا شوم؟ در حالی که با شرکت در این تشکلها افراد میفهمند فقط خودشان نیستند که با این مشکل دست به گریبان هستند و افراد زیادی با شرایطی مشابه آنها با این بیماری مواجه شدند و با حمایت خانوادههای خود توانستند تا حد زیادی بر آن غلبه کنند.
کمک مالی کفایت نمیکند
تجربهای که من از این تشکلها دارم این است که افراد مبتلا به سرطان در این جلسات شرکت میکنند و با صحبت کردن با یکدیگر و بحثهای دسته جمعی درباره حالات روحی خود و نحوه مواجهه با بیماری به یکدیگر انرژی و روحیه میدهند. مشکلی که ما در کشورمان در حمایت از بیماران صعبالعلاج و بهویژه بیماران سرطانی با آن مواجه هستیم این است که ما بیشتر از هر چیزی روی بحث درمان و تامین هزینههای درمانی این افراد تمرکز میکنیم و مسائلی مانند بالا بردن روحیه فرد و حمایت عاطفی و روانی از او برایمان در حاشیه قرار دارد. بیمهها و وزارت بهداشت کشور بسیار علاقهمند هستند که در مباحث درمانی سرطان به افراد کمک کنند اما کمک مالی کفایت نمیکند. بیماران سرطانی با بحران روانی ناشی از تنهایی و ترس از نابودی درگیرند و اگر روی این بخش قضیه کار نکنیم بیماری کاملا بهبود پیدا نمیکند. برای اینکه بر جنبههای روانی و ذهنی افراد مبتلا به سرطان کار کنیم باید به سراغ جامعه و همه افرادی که با این بیماران به هر نحوی در ارتباط هستند برویم و به آنها نحوه برخورد و حمایت از این افراد را آموزش بدهیم. وقتی خبر ابتلای فردی به سرطان به او و خانوادهاش اعلام میشود یک طرف قضیه خود این فرد و رنج و استرسی است که به او وارد میشود و طرف دیگر آن خانواده او هستند که با فهمیدن بیماری یکی از اعضایشان با فشار روانی و احتمالا بحران مالی روبهرو میشوند. متاسفانه انجمنهای غیردولتی که در این زمینه فعالند نیز چیزی بیش از حمایت مالی به این افراد ارائه نمیدهند و در میان حمایتهای این تشکلها چندان خبری از بازیابی روحی و روانی مبتلایان به سرطان نیست.
حمایت از مبتلایان به سرطان
چندی پیش در یکی از جلسات موسسه خیریه محک که به نفع کودکان سرطانی فعالیت میکنند، شرکت داشتم. در این جلسه زن و شوهری از کشور ایتالیا حضور داشتند که هردو پزشک بودند و در زمینه سرطان فعالیت میکردند. آنها در این جلسه فیلم مستند کوتاهی را نمایش دادند که در آن افرادی در غالب مددکاران اجتماعی با شناسایی خانوادههای افرادی که به سرطان مبتلا شده بودند، سراغ آنها میرفتند و با رجوع به در منازل آنها در هر محله با آنها آشنا شده و ارتباط برقرار میکردند. خواهر یا برادرهای افراد و کودکان مبتلا به سرطان بیش از همه اعضای خانواده از شنیدن ابتلای خواهر یا برادرشان به این بیماری ناراحت میشوند و این افراد با دوستی با این کودکان و حتی رفتن به پارک و پیک نیک با آنها سعی میکردند به آنها بفهمانند تنها نیستند و دیگرانی هم هستند که حاضرند در کنارشان باشند. ما در ایران وقتی میخواهیم از بیمار سرطانی حمایت کنیم اول از همه سراغ دارو و تهیه پول آن میرویم و در این مسیر اگر خانوادهای متمول باشد و بتواند هزینه تهیه داروهای خارجی عضو مبتلا به سرطان خود را تامین کند احتمالا موفق بوده است!
اهمیت غربالگری در پیشگیری از سرطان
پیشگیری سرطان بسیار مهم است. اصلیترین بحث پیشگیری درباره سرطان غربالگری است و این آزمایشات درباره بیماریهایی سرطان مختص زنان مانند سرطان سینه و دهانه رحم از اهمیت بیشتری برخوردار است. این غربالگریها خیلی کمک میکند که اگر فرد در مراحل اولیه بیماری است با تشخیص به موقع بتوان آن را مهار کرده وجلوی پیشرفت آن را گرفت. سرطان کولون یا روده بزرگ هم از آن دست سرطانهایی است که اگر به موقع تشخیص داده شود میتوان جلوی رشد آن را گرفت. در برخی کشورهای توسعهیافته انجام مرتب این آزمایشات غربالگری اجباری است و در این کشورها افراد بالای 50 سال باید حتما برای انجام آزمایش کولون به آزمایشگاه مراجعه کنند و با تشخیص به موقع جلوی رشد بیماری را بگیرند.
آموزشها را صمیمانهتر کنیم
در بحث آموزش و فرهنگسازی به افراد برای بهبود سبک زندگی و مقابله با سرطان باید این آموزشها را صمیمانهتر کنیم. مباحث کلیشهای و تکراری و ارتباط یک سویه پزشک با مردم نمیتواند چندان به درونی شدن و فرهنگسازی در بهبود سبک زندگی افراد منجر شود و باید به این منظور پزشکان ارتباط صمیمانه تری با مردم و بیماران برقرار کنند. زمینه ابتلا به سرطان در همه افراد وجود دارد و مهم این است که بتوانیم با سبک زندگی درست ابتلا به این بیماری را کاهش دهیم. من فکر میکنم در کشورمان در رابطه با بیماری سرطان نیازمند ایجاد صمیمیت و تفاهم بیشتر بین افراد هستیم. باید با ایجاد آرامش و بازگرداندن نشاط به سطح جامعه روحیه افراد را بالا ببریم.
* متخصص سلامت عمومی
منبع:آرمان
105105