یادداشتی بر «لانتوری»/اگر چیزی جز شعار ندارید آن را در صفحات مجازی تان منتشر کنید!

لانتوری به جای بیان زیربنایی مسائل اجتماعی، می‌کوشد تمام مسائل ممکن از قبیل اسیدپاشی، زورگیری، آقازاده‌ها، اختلاس، توزیع ناعادلانه ثروت، تورم، دلواپسی، قصاص و حتی کم توجهی به فیلم قبلی کارگردان را چند جمله بررسی کند. روش مصاحبه‌ای هم جز برای شعارهایی که توان به تصویر کشیدن آن وجود نداشته انتخاب شده است.

لانتوری داستان یک گروه خلافکار و باج‌گیر است که سرکرده این گروه به یک روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر علاقه‌مند می‌شود و این روایت به صورت مصاحبه با افراد حاضر در داستان ارائه می‌شود. روزنامه‌نگار به دنبال رضایت گرفتن از خانواده‌هایی است که تقاضای قصاص دارند و در ادامه وقتی خودش با موقعیتی مشابه مواجه می‌شود، در دادن رضایت دچار تردید می‌شود.

فیلم بسیار ترسو و محافظه‌کارانه عمل می‌کند و مشخص نمی‌کند که به حکم قصاص انتقاد می‌کند یا آن را تایید می‌کند. فیلم به شدت شعارزده عمل می‌کند و حتی به پای مستند شوک که در تلویزیون پحش می شود هم نمی‌رسد. نکته‌ای که باید یادآور شد این است که این "سینما" نیست که سراسر فیلم سرشار از شعار‌های دم دستی شود و تصویر به کمترین میزان اهمیت خود برسد. کارگردان از صفحه حوادت روزنامه‌ها، پی داستان خود را ریخته است و حالا برای خوش خوشان مردم و کف زدن‌های آن‌ها، هر چه انتقاد سطحی که به ذهنش خطور کرده را درون فیلم "ریخته" است. کار به جایی می‌رسد که گویی از دعواهای شبکه‌های اجتماعی از قبیل بحث در باب صفحه‌ی "بچه پولدارهای تهران"، برای خود موقعیتی می‌سازد تا انتقاد‌های سطحی و آبکی خود را از زبان بازیگران فیلم به سمت مخاطبان روانه کند و هیچ تلاشی نمی‌کند تا این مسئله را آسیب شناسی کند. فیلم لانتوری به جای بیان زیربنایی مسائل اجتماعی، می‌کوشد تمام مسائل ممکن از قبیل اسیدپاشی، زورگیری، آقازاده‌ها، اختلاس، توزیع ناعادلانه ثروت، تورم، دلواپسی، قصاص و حتی کم توجهی به فیلم قبلی کارگردان را چند جمله بررسی کند. روش مصاحبه‌ای هم جز برای شعارهایی که توان به تصویر کشیدن آن وجود نداشته انتخاب شده است. آن‌قدر این فیلم محتوا زده است که کارکرد فرمی به کل معنای خود را از دست می‌دهد و برخی از ابداعات فرمی ایشان مانند شاترهای عکاسی نه تنها هیچ کارکردی ندارند بلکه به نظر می‌آید راه فراری است که فضایی ساخته نشود. حتی اگر قبول کنیم کارگردان در نظر داشته به مستند نزدیک شود اما این باعث نمی‌شود که فرم را به کناری پرتاب کنیم و تنها محتوا در فیلم به جریان بیندازیم. بوردول و تامپسون در کتاب "هنر سینما" توضیح می‌دهند که فیلم یک سیستم و شبکه‌ای از ارتباطات اجزا با یکدیگر هستند بنابراین تشبیه ظرف و مروف با درون و بیرون موضوعیت ندارد. در هنر فرم عبارت است از سازمان بخشیدن به اجزا برای دستیابی به کلیتی واحد و در بحث محتوا مهمترین مؤلفه، معنی است که از طریق فرم حاصل می‌شود.

سوزان هیوارد نیز در کتاب "مفاهیم کلیدی در مطالعات سینمایی" در صفحه 217، توضیح می‌دهد که فرم و محتوا به عنوان عناصری تلقی می‌شوند که به نحو جدایی ناپذیری به هم گره خورده‌اند. فرم یک فیلم از دل محتوای آن بیرون می‌زند و محتوا مخلوق عناصر فرمال آن فیلم است. فیلم لانتوری در همین سطح تحلیل باقی می‌ماند و چیز دیگری برای ارائه باقی نمی‌گذارد تا به آن پرداخته شود. بازی‌های فیلم هم بسیار معمولی و در مورد نوید محمدزاده تکرار بازی‌های پیشین ایشان است که چنگی به دل نمی زند. سینماگر اگر چیزی جز شعار و سخنرانی برای ارائه نداشته باشد بهتر است آن را یا در صفحه‌های مجازی منتشر کند یا در همان صفحه‌ی حوادث!

502502

کد خبر: 588169

وب گردی

وب گردی