طی سالهای گذشته، ساختار سازمانی القاعده از حالت قائم به هسته مرکزی، به تشکیل جزایر مستقل تغییر کرده است. قدرت و انعطافپذیری القاعده در حال حاضر بر اساس روابط متقابل مشبک میان گروههای منطقهای القاعده و همچنین روابط میان شاخهها و مرکز بنیان نهاده شده است. مهمترین رخداد سازمانی در القاعده که به نوعی نقطه عطف نیز محسوب میشود؛ تشکیل و تاسیس شاخه یمن و القاعده در شبه جزیره عربستان «the Al-Qaeda in the Arabian Peninsula- AQAP» در سال 2009 بود. AQAP در بدو تاسیس، تمرکز خود را بر مبارزه با ایالات متحده و انسجام بخشی به شبکههای دشمن آمریکا در شبه جزیره عربستان نهاد. همچنین مسئله بهار عربی و کشته شدن اسامه بن لادن رهبر این سازمان تروریستی، به عنوان رویدادهایی که تغییرات راهبردی بر نحوه عملکرد القاعده بر جای گذاشت محسوب میشود. این رویدادها، هماهنگی گستردهتر میان نیروهای شبکه جهانی القاعده را تسهیل کرده و در عین حال، به تقویت حالت ارتجاعی این سازمان نیز یاری داده است.
القاعده در شبه جزیره عربستان «AQAP»
اصلیترین گروهی که به تهدید مستقیم خاک ایالات متحده پرداخته است، شاخه شبه جزیره عربستان القاعده است. این گروه از زمان تاسیس خود در سال 2009، سه بار به طور مستقیم ایالات متحده آمریکا را تهدید مستقیم کرده است. تهدیدات این شاخه القاعده سبب شده است تاکنون بیش از بیست بار، نمایندگیهای دیپلماتیک ایالات متحده در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا تعطیل شوند.
برجستگی AQAP نباید همانند القاعده پاکستان در ساختار سازمانی القاعده تفسیر شود. زیرا این شبکه بسیار پراهمیتتر و مستقلتر بوده و اکنون به نوعی دستورکار کلی شبکه جهانی القاعده در شبه جزیره عربستان و غرب خاورمیانه را تعیین میکند. این شبکه بسیار قدرتمند بوده و در عین اطاعت پذیری از دستورات کادر رهبری جهانی القاعده، خود نیز به ارائه طرحها و عملیاتهای تروریستی میپردازد. از این روی، میزان ضدیت این شاخه با ایالات متحده، در تبعیت با دیگر شاخهها نبوده و اولویت خود را، تهدید خاک ایالات متحده در سراسر جهان قرار داده است.
سابقه و هدف
در سال 2009، القاعده یک ویدیو را در فضای مجازی منتشر کرد که در آن از ادغام شاخه یمن و عربستان القاعده و تشکیل شاخهای جدید به نام AQAP خبر داده بود. در این ویدئو، دو تن از بازداشتیهای سابق زندان گوانتانامو به نامهای «سعید الشهری و محمد عوفی» در کنار دو زندانی فراری یمنی به نام، «ناصر الوحیشی و قاسم بن ریمی» به عنوان چهار رهبر این شاخه جدیدالتاسیس معرفی شدند. سعید الشهری و محمد عوفی در اواخر سال 2000 میلادی به سبب رایزنیهای دولت عربستان سعودی توانستند از گوانتانامو آزاد شده و به کشورشان بازگردند که در نهایت نیز از عربستان به سمت یمن متواری شده و به عضویت شاخه یمنی القاعده درآمدند. همچنین در فوریه 2006، 23 زندانی القاعده از زندان صنعا یمن فرار کرده و در ساختار القاعده یمن سازماندهی شدند که الریمی و الوحیشی از آن جمله بودند.
غلبه سریع AQAP در یمن، به دلیل استفاده از نیروهای زبده، متخصص و باتجربهای است که سالها در قالب القاعده یمن با حکومت سعودی و علی عبدالله صالح در نبرد بودند. سارختار رهبری ارشد القاعده شبه جزیره عربستان، ترکیبی از نیروهای باتجربهای است که سالها در این ناحیه فعال بودهاند. بسیاری از رهبران ارشد این شاخه، سالها در اردوگاه آموزشی «فاروق» آموزش دیده، برخی از افراد مستقیم اسامه بن لادن بوده و تقریباً همگی آنها سابقه اقدامات تروریستی پیش از حادثه یازده سپتامبر در کارنامه خود دارند. حکومت ضعیف مرکزی یمن در زمان علی عبدالله صالح توانایی چیرگی بر این گروه را نداشت، اگرچه در سال 2009 دولت اعلام کرد توانسته است بر بخشهای وسیعی از نواحی در دسترس آنها تسلط یابد (این ادعا بلوف سیاسی بیش نبود). همچنین دولت یمن به جای تمرکز بر مبارزه با AQAP، برخورد و درگیری با گروه جدایی طلب الحوثی را در دستور کار خود قرار داده است. تحقق یک محیط عملیاتی نسبتاً امن در کنار بازسازی کادر رهبری شبکه جهانی القاعده در سال 2012 سبب شد تا دامنه عملیاتی AQAP در یمن بسیار تسهیل شود.
تعدادی از شبهنظامیان القاعده شبه جزیره عربستان آماده درگیری با ارتش یمن
این گروه همچنان به انجام عملیاتهای کوچک اما مؤثر خود ادامه میدهد. اما طی یک سال اخیر، تمرکز ویژهای را بر روی ضربه به اهداف سعودی و آمریکایی در خارج از یمن قرار داده است. نخستین عملیات بزرگ خارجی این گروه، ترور معاون وزیر کشور عربستان سعودی در اوت سال 2009 بود. «ابراهیم الاسیری» بمبساز معروف القاعده که به «Al-Qaida Bomb Maker» شهرت یافته است؛ یک بمب بسیار قوی را در بدن برادر خود جاسازی کرد و توانست معاون وزیر کشور عربستان سعودی را به قتل رساند. همچنین این گروه در ماه اکتبر همان سال، «یوسف الشهری و رائد الحربی» را با مقادیر زیادی بمب دستساز راهی مرزهای عربستان سعودی برای حمله به اهداف راهبردی سعودی کرد که با شناسایی نیروهای مرزبانی سعودی، کشته شده و عملیات ناکام ماند.
عقب نشینی نیروهای دولت یمن به صنعاء پایتخت این کشور در زمستان 2011، فرصتی برای فراهم آمدن فضای امن در راستای توسعه گستره عملیاتی AQAP فراهم آورد. االقاعده شبهجزیره در بهار همان سال، گروه کوچکتری را به نام «انصار الشریعه» به نواحی جنوبی یمن اعزام کرد تا عملیاتهای مورد نظر را اجرایی کند. اگرچه هسته مرکزی AQAP در نواحی خاصی قرار دارد، اما این گروه در نواحی گستردهای گسترش یافته است. طی سال 2010، استراتژی اصلی AQAP، ترور مقامات سیاسی و امنیتی یمنی بود. اگرچه از سال 2012 این راهبرد عملیاتی تغییر کرده است.
شبکه جهانی القاعده، به نوعی تهدید مستقیم ایالات متحده آمریکا را به AQAP سپرده است. القاعده شبهجزیره از شاخه عراق درسهای بسیاری آموخته است. القاعده عراق تلاش بسیاری کرد تا بتواند شورشیان اهل سنت که تمایلی چندانی به گروههای اسلامی نداشتند را حول محور تعریف دشمن مشترک جمع کند. از این روی، گروه انصار الشریعه یمن نیز به دنبال همین راهبرد، توانسته است بسیاری از قبایل اهل سنت مخالف دولت و رقیب گروه الحوثی را با خود همراه کند. در نهایت میتوان گفت AQAP از طریق طراحی بمبهای دستساز توانست بارها و بارها طی سالهای گذشته منافع ملی ایالات متحده را به طور مؤثری تهدید کند. اگرچه این گروه تا حد بسیاری به ساختار و امکانات خود متکی است؛ با این حال، باید آن را در چاروب ساختار جهانی القاعده بررسی کرد.
مدل جدید برای القاعده
نقطه عطف شبکه القاعده، با تاسیس AQAP رخ داد. تاسیس یک گروه نیمه وابسته یمنی، نقش جدیدی در شبکه جهانی القاعده از سال 2009 ایجاد کرد. مدل سازمانی قبلی القاعده مبتنی بر تشکیل شاخههای فرعی وابسته به هسته مرکزی یا همان «رابطه مرکز-پیرامون» بود. این هسته مرکزی که مقر آن در پاکستان قرار داشت؛ فرماندهی و کنترل تمامی شاخههای اصلی و فرعی مرتبط با سازمان را در کشورهای خارجی برعهده داشت. AQAP نخستین گروهی بود که بدون هماهنگی و اخذ دستور از هسته مرکزی القاعده، به طراحی و اجرای تهدیدات تروریستی علیه منافع ایالات متحده و همپیمانانش پرداخت. همچنین این گروه به میزان بسیار زیادی در تامین امکانات و تسلیحات مورد نیاز خود، نسبت به هسته مرکزی از استقلال برخوردار بوده و در بسیاری از موارد، به دیگر شاخهها نیز کمک لجستیکی ارائه کرده است. مدل جدید ساختار سازمانی القاعده نشان میدهد که همچنان هسته مرکزی نقش محوری و کارگردانی خود را ایفا میکند؛ اما در مورد شاخههایی مثل AQAP، یبشتر نقش مشورتی را انجام میدهد.
حمله تروریستی پرواز شماره 253 خطوط وایی «نورث ایست» دیترویت آمریکا در دسامبر 2009، نخستین حمله تروریستی در خاک ایالات متحده بود که پس از حملات یازده سپتامبر توسط AQAP برنامه ریزی شده بود. اسناد دادگاه فدرال ایالات متحده نشان داد که شخصی به نام «عمر فاروق عبدالمطلب» بمبی را در لباس زیر خود جاسازی کرده بود. عبدالمطلب یک روحانی سنی یمنی-آمریکایی بود که با برقراری ارتباط با انور العولقی فرمانده ارشد AQAP در یمن، دستور انجام این عملیات را دریافت کرده بود. بر اساس اسناد کشف شده، العولقی، عمر فاروق عبدالمطلب را به ابراهیم بن الاسیری بمبساز مشهور AQAP وصل کرده بود. عبدالمطلب، آموزشهای تخصصی خود را در یک اردوگاه آموزشی در صحرای عربستان آموخته بود. رویداد جالب توجه در این عملیات این بود که اسامه بن لادن رهبر وقت القاعده طی نامهای به باراک اوباما، از انجام چنین عملیاتی اظهار بیاطلاعی کرده بود. از این روی، سعید الشهری رهبر AQAP در فوریه 2010 مسئولیت این عملیات را رسماً برعهده گرفت.
القاعده شبهجزیره عربستان از دسامبر 2009، حداقل سه بار تلاش کرده است عملیات تروریستی در خاک ایالات متحده انجام دهد. نخستین اقدام، جاسازی یک بمب دستساز در کارتریج یک چاپگر در سفارت عربستان بود. اگرچه توسط نیروهای اطلاعاتی عربستان سعودی این عملیات کشف و خنثی شد. دومین بار نیز در ماه مه 2012، AQAP قصد انجام یک عملیات انتحاری در آمریکا را داشت که دستگاههای اطلاعاتی آمریکا آن را شناسایی کردند. هنوز هم بالاترین تهدید نسبت به انجام عملیات تروریستی در خاک آمریکا، در مورد القاعده شبه جزیره عربستان مطرح میشود.
AQAP علاقه بسیاری برای برقراری ارتباط با دیگر شاخههای القاعده از خود نشان داده است. این گروه با گروه «الشباب» شاخه القاعده در سومالی روابط گرمی دارد. AQAP طی سالهای 2010 و 2011 به ارائه مواد منفجره و آموزشهای پایه نظامی به چریکهای الشباب پرداخته است. فعالیتهای AQAP در سومالی اکنون محرز است؛ اما شواهدی نیز در دسترس است که الشباب نیز در یمن در برخی موارد به کمک AQAP شتافته است. منابع اطلاعاتی چندگانه تاکید کردهاند که چندین شاخه فرامنطقهای القاعده با محوریت AQAP در خلیج عدن فعالیت میکنند. همچنین پس از آغاز تظاهرات مردمی در جهان عرب، القاعده شبه جزیره عربستان فرصت را غنیمت شمرده و به توسعه نفوذ خود در کشورهای عربی پرداخت. احتمالاً AQAP نخستین گروهی بود که با ارسال منابع مالی و شبه نظامی به مصر، شاخه مصری القاعده به رهبری محمد جمال ابو احمد را پشتیبانی کرد. محمد جمال، عضو سابق جهاد اسلامی مصر، رهبران AQAP را ناصر الوحیشی، عادل الاباب و قاسم بن ریمی میدانست. گزارشات نیز نشان میدهد که گروه جمال به حادثه حمله به کنسولگری آمریکا در بنغازی در 11 سپتامبر 2012 مرتبط بوده است.
الشیخ ابو بصیر ناصر الوحیشی امیر القاعده شبه جزیره عربستان در کنار شیخ انور رهبر معنوی
ناصر الوحیشی، امیر القاعده شبه جزیره عربستان است. وی همچنین با «عبدالمالک دروکدل» امیر القاعده در مغرب اسلامی «AQIM»، رهبری هسته مرکزی القاعده در پاکستان و رهبر گروه الشباب مرتبط و متصل است. الوحیشی طی دو نامه جداگانه در 21 می و 6 آگوست 2012، پیشرفتهای نظامی القاعده مغرب در کشور مالی را به دولت درودکل تبریک گفته و شاخه «انصار الدین» مغرب را با شاخه «انصار الشریعه» یمن مقایسه کرد. وی به امیر درودکل توصیه کرد که AQIM میتواند به وسیله تامین نیازهای روزانه مانند آب و غذا، به یاری مسلمین مغرب اسلامی بشتابد. الوحیشی همچنین در نامه دوم خود، دلایل شکستهای عملیاتی AQAP در جنوب یمن را به امیر مغرب توضیح داده و به وی تاکید کرد در صورت عدم همکاری برادران مجاهد در مغرب، نمیتوانند یک امارت اسلامی در شبه جزیره حجاز ایجاد کنند.پس از این تبادل نامه، دو شاخه AQAP و AQIM همکاریهای خود را توسعه و تعمیق دادند.
امروزه باور بر این است که AQAP به نوعی سردمدار ایجاد تهدید علیه منافع ایالات متحده در سراسر جهان و به خصوص در شبه جزیره عربستان است. مانند دیگر شاخههای القاعده، AQAP پس از بهار عربی، علاوه بر جبهه مبارزه با ایالات متحده آمریکا، جبهه دوم مبارزه با دولتهای محلی را نیز در دستور کار قرار داده است. بسیاری از این شاخهها از سال 2010، سعی در پیروی از الگوی عملیات راهبردی AQAP دارند.
راهبرد مقابله با القاعده
استراتژی مقابله با شبکه القاعده که در سال 2001 توسط دولت جورج دبلیو بوش اجرا میشد، کماکان از سوی دولت آمریکا دنبال میشود. این استراتژی بر شناسایی هستههای فرماندهی و ترور رهبران ارشد پایهریزی شده بود. بر اساس این استراتژی، ایالات متحده از طریق کمکهای لجستیکی و آموزشی، به تقویت شبه نظامیان و ارتشهای ملی و محلی برای مقابله تاکتیکی با القاعده میپردازد. مدلی که برای ترسیم شبکه القاعده در این راهبرد تعریف شده است، مبتنی بر یک هسته مرکزی است. در سال 2001، رهبر و قلب هسته مرکزی القاعده در اردوگاه اصلی اسامه بن لادن رهبر شبکه جهانی تعریف شده بود. اما با روی کار آمدن دولت باراک اوباما، AQAP در کنار شبکه پاکستان، در هسته مرکزی القاعده تعریف شده و حملات نظامی و هدفمند به فرماندهان و مقرهای القاعده در این دو ناحیه به طور همزمان آغاز شد. پس از آن، «حرکت طالبان پاکستان» (The Tehrik-e-Taliban Pakistan’s- TTP) نیز در کنار این دو گروه وارد راس اهداف نظامی آمریکا شده و مورد بمباران قرار گرفت.
آمریکا تاکنون در شناسایی و و هدف قرار دادن رهبران AQAP، TTP و القاعده پاکستان موفق عمل کرده است. طی سه سال گذشته، ایالات متحده موفق شده است پنج تن از رهبران ارشد القاعده در پاکستان از جمله، «اسامه بن لادن، شیخ سعید المصری، عطیه عبدالرحمن و ابویحیی اللیبی» را به قتل برساند. در یمن نیز به وسیله بمبافکن های «USS. Cole»، انور العولقی رهبر ارشد، عبدالمنعم بن فتانی، فهد قص، محمد سعید العمده فرمانده ارشد عملیاتی، عادل الباب رهبر معنوی و سعید الشهیری معاون رهبری AQAP را به قتل رسانده است. با این حال، AQAP به سرعت توانست کادر رهبری خود را بازسازی کند. و اقدامات آمریکا در ترور رهبران تاثیر کوتاه مدتی بر فرایند انجام عملیات این گروه داشت. امروزه رهبر کاریزمای القاعده به قتل رسیده است؛ و حملات پهپادها و تکاوران آمریکایی به مقرها و رهبران القاعده در بسیاری از کشورها گسترش یافته است. با این حال، هنوز هم القاعده دارای یک شبکه بینالمللی با کادر رهبری و توسعه یافته پس از بهار عربی است.
استراتژی اصلی دولت آمریکا برای مقابله با القاعده شبه جزیره عربستان، شامل عملیات مستقیم نظامی آمریکا در هدف قرار دادن رهبران و استفاده از توانمندیهای ارتش یمن و عربستان سعودی با اختلاط تاکتیکهای نظامی مشترک است. آمریکا در این راهبرد بر روی عملیاتهای هواپایه تمرکز کرده و عملیات زمینی را بر عهده ارتش یمن و سعودی قرار داده است. همانطور که اشاره شد، آمریکا تاکنون تواسته است تعدادی از رهبران ارشد القاعده شبه جزیره را هدف قرار داده و به قتل برساند. با این حال، واشنگتن نمیتواند زیاد بر روی توانمندیهای نظامی صنعا حساب بازکند. نیروهای ارتش یمن در همکاری با شبه نظامیان محلی در ابتدای سال 2012 با انجام عملیاتهایی توانستند بخشی از مناطق تحت تسلط AQAP را آزاد کنند؛ اگرچه القاعده به سرعت توانست این مناطق را بازپس گیرد. اکنون بسیاری از مناطق جنوبی و شمالی یمن به صورت منطقهای امن برای تردد نیروهای AQAP درآمده و این گروه بر سرمنشاء بسیاری از منابع آب این کشور دسترسی دارد. تاکنون مشخص نشده است که آیا استراتژی کنونی دولت آمریکا و یمن برای مقابله با این شاخه القاعده مؤثر بوده است یا نه. با این حال، دو طرف نزاع گویی درگیر نوعی توازن قوا در صحنه عملیاتی هستند.
پهپاد «ریپر» مستقر در مقر فرماندهی آفریقای نیروی هوایی آمریکا در جیبوتی آماده حمله به مواضع AQAP در یمن
ایالات متحده در عرصه تاکتیکی نیز تاکنون موفق نشده است شبکه محلی القاعده در شبه جزیره عربستان را تضعیف کند. در عوض، القاعده در این ناحیه نسبت به سال 2001 بسیار گسترش بیشتری یافته است. به عنوان مثال، متحد AQAP در عراق با عنوان «القاعده عراق عجم» اکنون در سوریه و عراق در حال نبرد بوده و توانسته است در همکاری با داعش بر بسیاری از سرزمینها تسلط یابد. در عملیات ماههای اخیر القاعده و داعش در عراق نیز تدارکات و نیروی انسانی گستردهای از سوی AQAP برای همکاران خود در عراق ارسال شد. AQAP همچنین طی دو سال گذشته به پشتیبانی و کمک به «جبهه النصره» در سوریه نیز پرداخته است. هدف قرار دادن رهبران ارشد القاعده تنها در پاکستان موفق عمل کرده است و طی سه سال گذشته، القاعده شبه جزیره توانسته است به صورت جزیرهای امن و گسترده برای دیگر همپیمانان خود در خاورمیانه عمل کند. ویژگی بارز القاعده در دنیای امروز، پیچیدگی و انعطافپذیری مثال زدنی آن است. قلب مرکزی القاعده امروز به صورت شبکه مشبک شامل هسته مرکزی در پاکستان و دیگر شاخهها در کشورهای اسلامی گسترش یافته است. امروزه روابط و ارتباطات تدارکاتی میان شاخهها بسیار تسهیل و گسترده شده است. بسیاری از شاخههای القاعده به خصوص AQAP، با فراهم آوردن نیازهای اولیه از قبیل آب، مواد غذایی، آموزش شریعت، بهداشت و درمان و پوشاک برای شهروندان و اهالی محلی در مناطق محروم توانسته است محبوبیت به مراتب بالاتری نسبت به دولتهای ضعیف و بیکفایتی مانند دولت یمن برای خود فراهم کند. و در نتیجه بر خلاف سالهای 2001، ایالات متحده مجبور است راهبرد جهانی را جایگزین راهبرد درگیری منطقهای براق مقابله با القاعده کند. القاعده امروز در سطح منطقهای عمل کرده و توانایی جابهجایی برای پاسخ به تهدیدات در کمترین زمان ممکن را دارد. ایالات متحده آمریکا و کشورهای درگیر مبارزه با تروریسم القاعده امروزه نه تنها باید استراتژی درگیری در سطح جهانی را برنامهریزی کنند؛ بلکه باید راهبرد مقابله محلی و منطقهای را نیز با آن ترکیب کنند.
عباس قیداری - کارشناس امنیت بینالملل