اعتراف به قتل پس از 12سال/برای رفتن به حج می‌خواستم حلالیت بطلبم

 وقتی اسمش برای سفر حج درآمد به تکاپو افتاد تا از آشنا و غریبه رضایت بگیرد. اما او نمی‌توانست این کار را به راحتی انجام دهد. احمد چند سال پیش، با همدستی یکی از زنان محله‌شان، خطای بزرگی مرتکب شده بود که اگر دنبالش را می‌گرفت، طناب ‌دار را نصیبش می‌کرد.

به گزارش ایسکانیوز و به نقل از روزنامه اعتماد، او پنج سال پیش، شوهر سمیه را کشته و جنازه‌اش را در بیابان‌های اسلامشهر رها کرده بود. او همه سرنخ‌ها را از بین برده بود تا دستگیر نشود اما حالا که نامش برای سفر حج درآمده بود، دیگر نمی‌توانست مخفیانه زندگی کند. باید رضایت می‌گرفت. چند روزی با خود کلنجار رفت و سرانجام با سمیه قرار گذاشت. از او خواست پیش پلیس برود و همه‌چیز را فاش کند. شاید فکر می‌کرد خانواده مقتول او را می‌بخشند و حکمی غیر از اعدام در‌انتظارش خواهد بود اما وقتی در جلسه دادگاه، با خشم آنها روبه‌رو شد، تصمیم گرفت همه‌چیز را گردن سمیه بیندازد و او را قاتل معرفی کند.

رسیدگی به قتلی که احمد مرتکب شده بود، از ٢٢ تیر ٨٤ با کشف جسد مردی ناشناس در اطراف اسلامشهر آغاز شد. با حضور ماموران در محل مشخص شد که جسد متعلق به مردی ٤٠ ساله به نام منوچهر است که به دلیل خفگی جان خود را از دست داده است. با کشف علت مرگ، وقوع قتل محرز و کارآگاهان ویژه جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ مسوول رسیدگی
به آن شدند.
آنها در ابتدای تحقیقات، محل سکونت مقتول را شناسایی و همسر او را مورد بازجویی قرار دادند. زن جوان اما از کشته شدن همسرش اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت: «منوچهر از چند روز پیش ناگهان ناپدید شد و من هیچ خبری از او نداشتم تا اینکه امروز ماموران خبر کشته شدنش را به من دادند.» مقتول همسر دومی هم داشت که بازجویی پلیس از او نیز به نتیجه مشخصی نرسید تا تحقیقات با بن‌بستی سخت روبه‌رو شود.
سرانجام پس از پنج سال بررسی، همسر دوم مقتول به آگاهی مراجعه کرد و پرده از راز قتل برداشت. او مدعی شد که احمد، در ریختن خون شوهرش دست دارد. سمیه گفت: «من از طریق یکی از دوستانم به نام احمد با منوچهر آشنا شدم و با او ازدواج کردم. اما هنوز مدت زیادی از ازدواج‌مان نگذشته بود که با بداخلاقی‌های منوچهر روبه‌رو شدم. او خیلی خشن بود و مدام من را اذیت می‌کرد. دیگر نمی‌توانستم رفتارهایش را تحمل کنم برای همین موضوع را با احمد در میان گذاشتم و درخواست کمک کردم. او هم قول داد که مرا از دست منوچهر خلاص کند.»
زن جوان ادامه داد: «روز حادثه احمد به خانه‌ام آمد و در زیر زمین پنهان شد. وقتی منوچهر از سر کار برگشت، با او درگیر شد و خفه‌اش کرد. من نمی‌دانستم می‌خواهد او را بکشد برای همین اعتراض کردم اما تهدیدم کرد و گفت که پای من هم در قتل منوچهر گیر است. ترسیدم برای همین با او در انتقال جسد به بیابان‌های اسلامشهر همکاری کردم.»
با اعتراف سمیه، ماموران احمد را نیز بازداشت کردند و مورد بازجویی قرار دادند. او اما ارتکاب قتل به تنهایی را نپذیرفت و گفت: «من خودم از سمیه خواستم که پیش پلیس بیاید و همه‌چیز را تعریف کند. چون اسمم برای سفر حج درآمده بود و می‌خواستم حلالیت بطلبم. ما آن روز با کمک هم منوچهر را کشتیم.»
با ثبت اعترافات هر دو متهم، پرونده برای صدور حکم در اختیار شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی عبداللهی قرار گرفت. متهمان در این شعبه نیز که با تقاضای قصاص اولیای دم روبه‌رو شده بودند، بار دیگر قتل را گردن هم انداختند و مدعی قاتل بودن دیگری شدند. سمیه در دادگاه گفت: «وقتی از بداخلاقی‌های منوچهر به احمد گفتم، او قول داد که من را از این گرفتاری خلاص می‌کند. نمی‌دانستم می‌خواهد منوچهر را بکشد. آن روز خودش به تنهایی او را خفه کرد و من فقط در جابه‌جایی جسد کمکش کردم.» احمد نیز قتل را گردن سمیه انداخت و مدعی بی‌گناهی خود شد.
سرانجام قضات دادگاه پس از بررسی پرونده، هر دو متهم را به جرم مشارکت در قتل به قصاص محکوم کردند. با تایید این حکم در دیوان عالی کشور و در حالی که قرار بود متهمان به‌ دار مجازات آویخته شوند، اولیای دم در ازای دریافت دیه رضایت دادند تا این پرونده پس از ١٢ سال رسیدگی، با بخشش پایان یابد.

20106

کد خبر: 639700

وب گردی

وب گردی