ناشی هم باشی در 15دقیقه می توانی مواد بخری!/چرا موادفروشان ترسی ندارند؟/وقتی خبرنگار خریدار مواد می شود!

همشهری محله در گزارشی میدانی، تلاش کرده است امکان دسترسی اهالی منطقه ۷ به مواد مخدر را پیدا کند.

به گزارش ایسکانیوز در این گزارش آمده است؛ وقتی قرار شد به‌عنوان معتاد، به محله‌های مختلف برویم تا ببینیم یک فرد ناشی برای خرید موادمخدر به چقدر زمان نیاز دارد و پاتوق اصلی خرده‌فروشان در منطقه ما کجاست، قرعه‌کشی کردیم.

اسم هر محله را روی یک تکه کاغذ نوشتیم تا بدون دخالت ذهنیت و شناخت قبلی، خرید را از یک محله شروع کنیم؛ قرعه به نام محله شهید قندی افتاد. دوربین را برداشتیم، دستگاه ضبط را در لباسمان جاسازی کردیم و از آنجا که قرار بود به میان مواد‌فروشان برویم و احتمال هر چیزی وجود داشت ما هم با تجهیزات کامل راه افتادیم. خبرنگار و عکاس که قرار شد یکی وارد عمل شود و دیگری به شکل مخفیانه عکس بگیرد و مستندسازی کند. ماجرای ورود ما به دل موادفروشان و اینکه مواد را از کجا و چطور تهیه کردیم را در ادامه می‌خوانید.

سکانس اول‌ـ ساعت 15:00 ‌ـ بوستان اندیشه
در جست‌وجوی مواد

وقتی وارد بوستان اندیشه می‌شویم قبل از هر کار به ضلع غربی و جنوبی که از بقیه نقاط خلوت‌تر است می‌رویم تا شاید مواد‌فروشان را در آن قسمت پیدا کنیم. چند پسر جوان دور هم جمع شده‌اند، با صدای بلند می‌خندند و سیگار می‌کشند. ظاهر موجهی ندارند اما هرچه نگاه می‌کنیم شبیه به موادفروش‌ها هم نیستند. راه کج می‌کنیم به قسمت دیگری از بوستان.

بیشتر آدم‌هایی که در اطراف فرهنگسرای اندیشه می‌بینیم یا کتاب می‌خوانند یا اینکه با هدفون موسیقی گوش می‌کنند. شاید این بوستان به دلیل اینکه در کنار فرهنگسرای اندیشه و نقطه‌ای پر‌ تردد قرار گرفته و پاتوق هنرمندان و خانواده‌هاست محل مناسبی برای معتادان و موادفروشان نیست.

سراغ نگهبان بوستان می‌رویم تا از او بپرسیم «مواد فروش سراغ ندارید؟» از این سؤال ما تعجب نمی‌کند ولی بی‌تفاوت می‌گوید: «اینجا چیزی پیدا نمی‌کنی.» و راهش را به بالای بوستان ادامه می‌دهد. همین سؤال را از جوانی دیگر می‌پرسیم. او هم اطلاعی ندارد ولی در پاسخ اصرارهای ما می‌گوید: «از کسی که جلو بوستان بساط کرده و چای می‌فروشد بپرس شاید اطلاع داشته باشد.»

سراغ چای فروش مقابل پله‌ها در ضلع جنوبی بوستان می‌رویم و از او هم سؤال می‌کنیم ولی او هم بدون ذره‌ای تعجب جواب می‌دهد: «اینجا چیزی پیدا نمی‌کنی. باید بروی میدان ...» به او مشکوک می‌شویم و دقایقی از داخل اتومبیل، چای فروش را زیر نظر می‌گیریم. حتی در نزدیکی‌اش می‌ایستیم و چای می‌نوشیم ولی هرچه بیشتر می‌مانیم کمتر به نتیجه می‌رسیم. خواسته‌مان را با افراد دیگر هم در میان می‌گذاریم و پاسخ‌ها قانعمان می‌کند که اینجا دسترسی به مواد آسان نیست اما جالب است که هیچ‌کسی از شنیدن سؤال ما تعجب نمی‌کند و همه نشانی‌ها، ما را به شرق منطقه می‌رساند!

سکانس دوم‌ـ ساعت 15:30 ‌ـ کوچه‌پسکوچه‌ها
باز هم هدایت به شرق منطقه!

درست است که در این بوستان چیزی دستمان را نگرفت اما از اینکه بوستان اندیشه بدون معتاد و مواد فروش است، خوشحالیم. سوار اتومبیل می‌شویم و با سرعت کم حرکت می‌کنیم تا در مسیر از بقیه شهروندان هم سؤال کنیم و جواب‌های آنها را بشنویم.

در یکی از کوچه‌های خلوت خیابان شهید بهشتی سراغ مرد ژولیده‌ای می‌رویم که تا کمر داخل سطل زباله خم شده است. صدایمان را تغییر می‌دهیم از او سؤال می‌کنیم: «آقا ما مسافریم و خمار. اینجا جنس از کجا بگیریم؟» سؤال می‌کند «چه موادی؟» جواب می‌دهم «هروئین، هیچ‌کسی را نمی‌شناسم و خمارم.» داخل اتومبیل را ورانداز می‌کند. انگار به چیزی مشکوک است ولی پاسخ می‌دهد: «احتمالاً تو میدان ... پیدا کنید.»

دیگر به حوالی میدان... رسیده‌ایم و تعداد کارتن‌خواب‌ها، بیشتر است. مردی با ظاهر تکیده و رنگ پریده در پیاده‌رو قدم می‌زند. سراغ او می‌روم و همان سؤال را می‌پرسم و پاسخ او هم ما را به سمت میدان ... هدایت می‌کند. هرچه بیشتر به سمت شرق می‌رویم تعداد معتادان بی‌خانمان بیشتر می‌شود!

سکانس سوم ـ میدان امام حسین(ع) ‌ـ ساعت 16:00
همه نشانی‌ها به یک جا ختم می‌شود

دیگر به ما ثابت شده که برای تهیه موادمخدر، آن هم از نوع هروئین راحت‌ترین راه، رفتن به میدان ... است. حالا به میدان... رسیده‌ایم و سؤال‌مان از «مواد فروش سراغ داری؟» به «جنس خوب داری؟» تغییر می‌کند. انگار وارد دنیای متفاوتی شده‌ایم. هر طرف که نگاه می‌کنیم یا معتادی دارد چرت می‌زند یا مشغول فروش لباس و لوازم دست دوم است. یکی ساعت مچی آورده برای فروش، دیگری با لباس و چهره‌ای ژولیده، یک کفش نو مردانه را در دست گرفته و به رهگذران نمایش می‌دهد! توقف‌مان توجه آنها را جلب می‌کند.

از مرد پا به سن گذاشته‌ای که خمیده راه می‌رود سؤال می‌کنیم «اینجا جنس خوب کی داره؟» بی‌درنگ می‌گوید: «چی می‌خواهی؟» دور و بر را نگاه می‌کنم«هروئین.» با دست خیابانی را نشان می‌دهد: «برو اونجا، هر‌چی بخواهی پیدا می‌کنی.» وقتی می‌پرسم اسم مواد فروش چیست هم پاسخ جالبی می‌دهد: «نیاز به اسم نیست. همین‌که وارد آن خیابان شوی خودشان صدایت می‌کنند. پایین میدان هم موادفروشان موتوری می‌ایستند.»

سکانس پایانی‌ـ ساعت 16:10‌
ورود به لانه زنبور

برای رفتن به آن سوی خیابان، روی پله برقی‌های عابرپیاده می‌ایستیم. ظاهر 2 نفر پشت سر و یک نفر در مقابلمان نشان می‌دهد که با آنها هم مقصدیم! طوری صحبت می‌کنیم که آنها هم متوجه شوند غریبه‌ایم و دنبال موادمخدریم.

از آن سوی پل، پله‌ها را به سمت پایین می‌رویم ولی هنوز به آخر نرسیده‌ایم که نقشه‌مان جواب می‌دهد؛ مرد پشت سری سر صحبت را باز می‌کند: «این پله برقی‌ها هم همیشه خرابه» و باب صحبت باز می‌شود و خواسته‌مان را واضح بیان می‌کنیم. می‌خندد. و با صدای کشدار می‌گوید: «با این قیافه کسی به شما جنس نمی‌دهد.» و تلاش می‌کنیم برای جلب اعتماد بیشتر. اما جوانب احتیاط را خوب در نظر می‌گیرد و به همین دلیل اجازه می‌دهد فقط یک نفرمان با او نزد مواد‌فروشان برویم. پاهایم را به زمین می‌کشم و کمر و سر و گردن را جلوتر از پاهایم وارد کوچه می‌کنم.

به مرد جوانی می‌گوید: یه دونه 10 هزاری بده بهش. 2 اسکناس 5 هزار تومانی را که می‌گیرد از داخل دهانش هرویینی که آب‌بندی شده را کف دستم می‌اندازد و می‌گوید بذار دهنت اینجاها مأموره! حقیقتاً این کار برایم سخت‌تر از خرید مواد بود و طوری وانمود کردم که حرفش را نشنیده‌ام. در حالی که اطرافم را زیر نظر داشتم سعی کردم اطمینانش را جلب کنم. کمی آن طرف‌تر هم موادفروشان دیگر، سرشان گرم مشتری‌های دیگر است. معتادی که پول ندارد به موادفروش التماس می‌کند و دشنام‌های تلخ هم مانع التماسش نیست. از موادفروش می‌پرسم: «من ساکن غرب تهرانم. برای مشتری‌ها جنس هم می‌فرستی؟ پاسخش این است: «شماره‌ام را یادداشت کن. زنگ بزن.»

چرا موادفروشان ترسی ندارند؟
برای ما که برای نخستین بار بود چنین‌کاری می‌کردیم، از زمانی که وارد میدان امام حسین(ع) شدیم تا زمانی که هروئین به دستمان رسید فقط چیزی حدود 10‌ـ 15 دقیقه طول کشید. این نشان‌دهنده این است که در شرق منطقه موادی از جنس مخدر در دسترس است. اینکه فروشندگان موادمخدر در یک خیابان به این راحتی مواد خرید و فروش می‌کنند و شب‌ها در کنار همین خیابان‌ها موادمخدر استعمال می‌شود چهره منطقه را بسیار ناخوشایند کرده است.
طبق اطلاعات به دست آمده، مجازات این مجرمان متناسب با میزان موادی است که از آنها کشف می‌شود و برای همین هیچ‌وقت مواد زیادی با خود حمل نمی‌کنند تا اگر هم دستگیر شدند مجازاتشان سنگین نباشد.
موادفروشان هم دقیقاً از همین شگرد استفاده می‌کنند و موادی را که همراه دارند به شکل آب‌بندی در دهانشان نگه می‌دارند تا در صورت احساس خطر، آن را ببلعند و چیزی از آنها به دست مأموران نیفتد!


حمایت از معتادان برای ترک مصرف موادمخدر
پس از خرید موادمخدر، حین بازگشت با برخی از معتادان بی‌خانمان هم گفت‌وگو کردیم. اغلب ادعا می‌کردند که می‌خواهند ترک مواد کنند ولی توانش را ندارند و راهش را نمی‌دانند. آنها ناامیدانه معتقد بودند که تنها راه گریزشان از مواد مرگ است. اما «مهدی سعیدی» رئیس اداره آسیب‌های اجتماعی شهرداری منطقه معتقد است که معتادان زیادی حتی پس از سال‌ها کارتن‌خوابی موفق به ترک شده‌اند و الان زندگی خوبی دارند. او ادامه می‌دهد: «امسال تلاش داریم آن دسته از معتادان که تصمیم به ترک گرفته‌اند را شناسایی و به مراکز ترک اعتیاد اعزام کنیم و تا پایان مراحل درمانی و سم‌زدایی و رهایی از اعتیاد در کنارشان خواهیم بود.»

سخن مشاور :علائم ابتلا به اعتیاد
اگر بپذیریم که بهترین راه برای مبارزه با معضل اعتیاد، کاهش عوامل گرایش است باید نکاتی را که مصطفی نقیبیان، روان‌شناس و کارشناس حوزه اعتیاد مطرح کرده جدی بگیریم. اگر عزیزتان این نشانه‌ها را دارد حتماً از مشاور و روان‌شناس خبره کمک بگیرید چون مستعد اعتیاد هستند؛ افرادی که:

دچار خشم و پرخاشگری، شادی غیر‌قابل کنترل، اندوه بیش از حد و اضطراب دامنه‌دار می‌شوند.
اگر مدت زمانی هر چند کوتاه در جایی معطل شوند، خیلی زود بی‌قراری و گله می‌کنند.
وقتی دچار بی‌حوصلگی یا ناراحتی می‌شوند، نمی‌توانند دلیل این حس و حال خود را برای دیگران توضیح بدهند. آنها نمی‌توانند بین احساس منفی و مثبت تفاوتی قائل شوند.
پیروزی یا شکست تأثیر چندانی در روحیه آنها نمی‌گذارد.
از انجام کارهای غیر‌منطقی و خطرناک به شدت خوششان می‌آید و اصطلاحاً ماجراجو هستند.
نمی‌توانند حواس خود را برای مدتی هر چند کوتاه روی موضوع خاصی متمرکز کنند. این افراد از انجام کارهایی که نیاز به پشتکار و تمرکز فراوان دارند، ناتوان هستند.
اراده ضعیفی دارند و نمی‌توانند به راحتی از خواسته‌ها و تمایل‌های شخصی خود بگذرند.
به شدت تحت تأثیر دوستان و اطرافیان خود هستند.
زود خسته می‌شوند و همیشه از خستگی‌های طولانی مدتشان شکایت دارند. این افراد مدام از دردهای جسمی‌شان شکایت دارند و در بحران‌های عاطفی خستگی‌شان بیشتر می‌شود.

105105

کد خبر: 641568

وب گردی

وب گردی