شاگرد پرویز مشکاتیان: تسلط ادبی مشکاتیان حیرت آور بود/ مشاعره ای که تا صبح طول کشید

امروز 24 اردیبهشت زادروز پرویز مشکاتیان نوازنده سنتور و آهنگساز فقید ایرانی است.کورش متین ازشاگردان پرویز مشکاتیان می گوید: در آثار استاد پرداختن به محتوای غنی و اهمیت به زیبایی شناسی چشمگیر وقبال تامل است، هنگای که روی فرم تصنیف و آهنگسازی با کلام کار می کردم انتخاب شعر و به بیان رسیدنش مهم بود.

کوروش متین نوازنده سنتور و از شاگردان پرویز مشکاتیان در گفتگو با خبرنگار موسیقی ایسکانیوز درباره پرویز مشکاتیان، گفت: ما دوستان مشترک خانوادگی چون شرف الدین خراسانی، فیلسوف، ادیب و شاعر داشتیم که از دوستان پدر من بوده اند و غیر از آن هم چون شاگردی ایشان را می کردم این افتخار نصیب من شد که با استاد مشکاتیان به عنوان دوست کوچک هم رابطه داشته باشم. و البته بخشی از این هم به خاطر نزدیکی محل زندگی ما با وی بود که این باعث می شد که من اغلب استاد را می دیدم و می شود گفت به نوعی با ایشان زندگی کرده ام و این افتخار را داشته ام که با ایشان و روش زندگی ایشان و طرز نگاهش، طرز تلقی و بینشش به موضوع هنر موسیقی آشنا شوم چرا که استاد بیش از آنکه برای ما ساز بنوازند برای ما صحبت می کرد. گاهی او یک جمله ای می گفت که از پنج سال کلاس رفتن، ردیف زدن و ساز مشق کردن ارزشش بیشتر بود.

کوروش متین ادامه داد: آقای مشکاتیان یک خصلت عجیبی در کارهایشان وجود دارد و آن هم تسلط به ادبیات و شعر فارسی است و موضوعی که در هنر به دنبالش بود و همیشه به من می گفت، این بود که ما با دو عنصر محتوا و فرم و شکل یا در واقع صورت و ساخت در هنر مواجه هستیم. این بود که برای استاد در آثارشان محتوای اثر، هنگامی که روی فرم تصنیف یا روی شعر و کلام کار می کردند، و آن انتخاب شعر و کلام فارسی و چگونگی به بیان رسیدنش مهم بود. یعنی اینکه بتوانند محتوای اثر موسیقایی که از مضمون شعر و پیوند و ارتباطش با موضوع موسیقی را چگونه به فرم و شکل و صورت و ساخت یا به بیان برسانند. که این البته در همه هنرها هست. یعنی هنرمند موضوعی در ذهن دارد که آن را پرورش می دهد، حالا اگر نقاش است آن را به تصویر می کشد یا اگر موسیقی دان است آن را به نغمه تبدیل می کند. استاد مشکاتیان تخصصش روی کلام بود به خاطر ارتباط عجیبی که با شعر فارسی داشت و واقعا یک ادیب بود. او بیشتر شاعر بود و زندگی تغزلی داشتند.

این نوازنده سنتور و آهنگساز در این باره به نقل خاطره ای از پرویز مشکاتیان به این شرح پرداخت: شبی میهمان ایشان در ویلای شخصیشان در شمال کشور بودم که ایشان به من پیشنهاد مشاعره داد و ما با ایشان به مشاعره نشستیم و از ساعت ده شب که شروع کردیم یادم هست که ساعت پنج صبح شده بود و استاد هنوز هم داشت از حفظ شعر می خواند. من از آقای مشکاتیان پرسیدم که آقا شما این حافظه و این نبوغ را در ادبیات چطور به دست آورده اید؟ آقای مشکاتیان گفت (من نه نابغه ام و نه چیز خاصی، ما در دوران کودکی اگر یک غزل از حافظ را از بر نمی خواندیم مادرمان ما را از شام شب محروم می کرد و اینگونه بود که ما در محیط زندگیمان با شعر بزرگ شده ایم و رشد پیدا کرده ایم) بعدها من آن مادر را دیدم ولی متأسفانه در مراسم خاک سپاری استاد در نیشابور بود.

او ادامه داد: آنچه از تخصص آقای مشکاتیان در مورد شعر گفتم به این دلایل بود. او با شعر زندگی کرده بود. می توانم این را در یک جمله بگویم که او تجربه زیسته با شعر داشت . خب البته درمورد کارهایی که با شعر کرده و من از ذکر اسامی آنها صرف نظر می کنم باید تنوع شعر فارسی در کارهایی او بگویم که ایشان از حافظ کار کرده است، از مولوی، روی شعر شهریار و حتی در آخرین کارشان با استاد شجریان اثری به اسم قاصدک، روی شعر مرحوم اخوان ثالث و هست شب نیما کار کرده اند. و این تسلط مشکاتیان را به شعر فارسی در سبک های مختلف از شعر کلاسیک تا شعر نیمایی می رساند. وقتی روی قاصدک تمرکز پیدا می کنیم می بینیم که چگونه مشکاتیان روی این شعر کار و ملودی پردازی کرده است بدون اینکه احساس بشود و دست اندازهای که روی شعر نو یا معاصر یا شعر بعد از نیما وجود دارد را ببینیم. و این کار سختی است. خود نیما در دست نوشته هایش گفته است:من ابدا شعر نمی سرایم برای اینکه رویش موسیقی گذاشته شود.

کوروش متین دوست و شاگرد پرویز مشکتیان در مورد دیگر خصیصه هنری او گفت: یکی از خصیصه هایی که پرویز مشکاتیان را از هنرمندان زمان خودش متمایز می کند، این است که مشکاتیان یک دغدغه داشت در کار موسیقی، در کار گروه نوازی و کارهای دسته جمعی اش. و آن این بود که فرم چیدمان و ترکیبی که از رنگ آمیزی و سازهای موسیقی ایرانی استفاده می کرد، هرگز عوض نشد. به سمت ترکیبات مختلف نرفت و اگر هم رفت آنها را سپرد به دست آهنگسازانی مثل استاد کامبیز روشن روان در دود عود یا استاد محمدرضا درویشی در جان عشاق و گنبد مینا، یعنی این را سپرد و آنها برای ارکستر سمفونیک و ترکیبش با چند ساز سنتی ایران تنظیم کردند.

وی با اشاره به گلایه هایی که به مشکاتیان می شد بیان کرد: او همیشه این فکر موسیقایی را داشت و به او انتقاد می کردند که آقای مشکاتیان چرا مثلا این فرم را عوض نمی کنی، این چیدمان و این سبک موسیقایی را، و اینکه مردم به هر حال تنوع می خواهند. و جالب این جمله ای بود که من از او شنیدم و می گفت (کار من این نیست که در سالن مردم را راضی کنم. من موسیقی کار نکرده ام که بیایم در سالن بنشینم و مردم را راضی کنم. یعنی در کار هنر وظیفه من این نیست) او همیشه یک جمله را سر کلاس به ما می گفت و آن این بود که، خودتان باشید.

او در ادامه در مورد هنر سنتور نوازی پرویز مشکاتیان گفت: من از استاد درباره سبک نوازندگیش پرسیدم، نمی دانم شاید به دلیل فروتنی یا خضوع بود که داشت، عنوان میکردند که من در ادامه راه فرامرز پایور به سنتور اضافه کردم و خودش را دارای سبک نوازندگی در سنتور به گونه ای که یک سبک را بشود به آن اطلاق کرد، نمی دانست. او می گفت من در ادامه راه پایور که مربوط می شود به مکتب ابوالحسن صبا گام بر میدارم. اگر در نواخته های آقای مشکاتیان دقت کنید، مثلا در دونوازی سه گاه با تنبک جمشید محبی، خیلی از جمله های صبا وجود دارد. از ردیف میرزاعبدالله هم که خیلی استفاده می کرد، چون پایان نامه ایشان در دانشگاه هنرهای زیبا روی ردیف میرزاعبدلله بوده است برای تار و سه تار، که این را به سنتور درآورده بود و به حق اینقدر شیرین می نواخت که آدم باورش نمی شد که این ردیف است.او به ردیف به عنوان یک عنصر منجمد نگاه نمی کرد که خُب خدایی نکرده یک دُرابی یا یک نت زینتی به آن اضافه بشود قرار است به هم بریزد! هنرمند خیلی باید توانمند باشد که ریشه هایش را حفظ بکند و در عین حال در آن خلاقیت هم داشته باشد. این به نظر من بالاترین موهبتی است که یک هنرمند به آن دست پیدا می کند.

او ادامه داد: من شاگرد احمد پژمان در آهنگسازی بودم و هستم، ایشان همیشه میگویند که پرویز مشکاتیان در موسیقی سنتی یکی از با ذوق ترین ها بوده اند و قریحه عجیبی داشتند. دکتر داریوش صَفوَت هم نمی گفتند مشکاتیان و همیشه ایشان را استاد خطاب می کردند.

این نوازنده سنتور در ادامه در مورد دوره های هنری پرویز مشکاتیان گفت: مشکاتیان چند دوره موسیقی دارد که بخش اولش برمی گرد به دوران کودکی و آموزشهایش نزد پدر و استادانی که در نیشابور بودند. در نیشابور از طریق آزمونهای مثل باربد استعدادها را کشف می کردند که مشکاتیان در آن آزمون ها شرکت کرده بود و یادم می آید که گفتند (من سه بار اول شدم یک بار با ساز سنتور، سال بعد گفتند نمی توانی سنتور بزنی من تار زدم و اول شدم و سال بعد گفتند باید با ساز دیگری بیایی و من ویولن زدم) و خیلی جالب بود این استعداد و قریحه، که به هر سازی دست میزد آن را شیرین می نواخت و پر محتوا.


کوروش متین در پایان گفت: خیلی متأسفم که جریاناتی که در چند دهه اخیر بر هنر موسیقی ایران تأثیر گذاشته است برای موسیقی ایران و هنرمند موسیقی ایرانی شرایط را تنگ و سخت کرده است. مشکاتیان را هم به نحوی خلوت گزیده کرد و من نمی توانم این را نادیده بگیرم. مسائل جامعه و جریاناتش و بی معرفتی و بی عنایتی که به موسیقی ایران شده بود و هنوز هم ادامه دارد. هنوز موسیقی ما روی اشعار کلاسیک است و موسیقی قدیم ما موسیقی است که قدمت زیادی دارد و هنوز برای ارائه آن ما، شاگردان استاد مشکاتیان و هم دوره ای های این استاد سختی تحمل می کنیم و با توجه به این فضای به هم ریخته هنر وجود دارد تحمیل هنر و بالاخص موسیقی سطح پایین به گوش های مردم مظلوم، کیفیت و فرهنگ و اصالت مردم ایران زمین را تحت الشعاع قرار داده است. به قول مشکاتیان اعوجاجی که در جامعه به وجود آمده و این کانال های که به وجود آمده و موسیقی های که تحمیل می شود به گوشهای مردم مظلوم، چطور می شود که همچین سخت گیری های به موسیقی و موسیقیدان ایرانی می شود. اینهاست که نتیجه اش این می شود که مشکاتیان ده سال می رود در کنج خلوت مینشیند و غصه می خورد.

502507

کد خبر: 643863

وب گردی

وب گردی